تاریخ لرستان؛ روزگار قاجار: از تاسیس تا کودتای 1299
تاریخ لرستان؛ روزگار قاجار: از تاسیس تا کودتای 1299، اثر محمدرضا واليزاده معجزى، تحقيقى است درباره تاريخ و تحولات منطقه لرستان در دوران قاجار كه درون مايه اصلى آن معرفى و بررسى شخصيت و عملكرد حكمرانان لرستان مىباشد.
تاریخ لرستان؛ روزگار قاجار: از تاسیس تا کودتای 1299 | |
---|---|
پدیدآوران | والی زاده معجزی، حسین (محقق) والیزاده معجزی، محمدرضا (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | از تاسیس تا کودتای 1299 |
ناشر | حروفيه |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1380 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-92185-7-2 |
موضوع | ایران - تاریخ - پهلوی، 1304 - 1320
ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. لرستان - اوضاع اجتماعی - قرن 14 لرستان - تاریخ - قرن 13ق. لرستان - تاریخ - قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 2051 /ر48 و2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
كتاب به زبان فارسى و در اواخر دوران قاجار نوشته شده است.
ساختار
كتاب با مقدمه ويراستار، حميدرضا دالوند، در بيان روش كار تصحيح، آغاز شده است.
نوشتههاى كتاب، آميزهاى از تاريخ شفاهى، اسناد تاريخى و آثار تاريخنگاران رسمى است و نويسنده مىكوشد تا به كمك آنها، خطوط برجسته تاريخ لرستان را براى خواننده خويش مشخص سازد.
شخصيت و عملكرد حكمرانان لرستان درونمايه اصلى هر بخش بوده و شيوه كار بدين گونه است كه نگارنده هر حكمرانى را از روزگار تولد تا پايان ماموريت و گاه پس از آن (حتى روزگار مرگ) به كمك منابع مختلف معرفى كرده و از اين رهگذر، رويدادهاى لرستان را نيز مطرح ساخته است. از اينرو مىتوان گفت اثر او نوعى سرگذشتنويسى يا تاريخى برپايه سرگذشت تاريخسازان است.
اگرچه نويسنده، سازماندهى مشخصى به مطالب نداده؛ اما ويراستار، علاوه بر افزودن شرح و توضيحاتى درباره اشخاص، رويدادها و مكانها، مطالب را با نظم خاص و به ترتيب دورههاى سلطنت پادشاهان قاجار تدوين كرده است، به اين ترتيب، كتاب از پنج بخش لرستان در روزگار محمد شاه، مظفرالدين شاه، ناصرالدين شاه و مشروطيت (محمدعلى شاه و احمد شاه) تشكيل شده است.
قلم نويسنده، روان، ولى داراى اطناب است، چنانكه گاه يك بند را همچون گفتار، يك نفس در پى هم آورده است. با اين همه، شيرينى و جذابيتى كه در كلام اوست، ريشه در همنشينى با مردم و حضور داشتن در مجالس و محافل مردمى دارد. در نتيجه، در بسيارى از موارد، مرز ميان قصه و تاريخ از ميان رفته و همين امر سبب شده است تا خواننده، به ويژه خواننده مبتدى و عامى، از هر بخشى آغاز كند، نه تنها در فهم مطالب به دشوارى برنخورد كه سخت شيفته آن گردد.
نويسنده براى منابع رسمى اهميت و اعتبار دست اولى قائل شده و بيشتر براى نقد آنها و حتى در پانويس، تاريخ شفاهى را بكار گرفته است.
روايات شفاهى و نقل گفتههاى تاريخسازان يا شاهدان رويدادها از نقطات قوت كتاب است.
گزارش محتوا
نويسنده در دودمانى پا بر گيتى نهاده كه دست كم دويست سال حضور تأثيرگذار در رويدادهاى لرستان داشته و زير نظر مردانى پرورش يافته است كه خود تاريخساز بودندهاند. آن چه بر او خواندند يا به ميراث گذاشتند، چيزى نبود؛ مگر خاطرات تلخ و شيرين زندگى پرماجراى كوهنشينان لر، حماسه مردان بلندآوازه ايل، حضور پرهياهو و گاه نفسگير حكمران و...، تلگرافها، نامهها، احكام، فرامين و يا مكاتباتى كه ميان نياكانش با دولت مركزى رد و بدل شده بود. عباراتى چون «به گفته والد» يا «براساس تلگراف يا نامهاى كه نگارنده در دست دارد» كه خواننده در لابلاى مطالب به آنها برمىخورد، كم نيستند و نشان از تأثير محيط خانواده بر شكوفايى استعداد نويسنده دارد.
وى در پرآشوبترين دوره تاريخ لرستان زاده شده و دگرگونىهاى تند و پرشتاب ارزشها و ساختارهاى جامعه را ديده است. تأثير اين تجربهها از سويى و نيز پايگاه اجتماعى و تعلق او به جامعه سامانگراى شهرنشين از ديگر سو، در بينش تاريخنگارى وى به روشنى نمود يافته است: «امنيت» يكى از پربسامدترين واژگان اثر اوست كه از تأثير عوامل ياد شده حكايت دارد.
در گفتمان وى، امنيت جوهره ترقى و پيشرفت جامعه لرستان است و تنها به بركت وجود چنين كيميايى است كه لرها مىتوانند به سرحد تكامل دست پيدا كنند؛ برپادارنده آن هر كس باشد، نيك و ستودنى و بر هم زننده آن هر كه باشد، نكوهيده است.
ازاينرو در ارزيابى و داورى شخصيتهاى اثرش هم، به اين معيار دست يازيده و در داورى نهايى درباره كسانى؛ چون «ظل السلطان»، «عينالدوله» و ديگر چهرههاى خشن تاريخ لرستان، نوعى تسامح به خرج داده است و برپايه همين نگرش، ضمن ستايش آزادمنشى و ويژگىهاى نيك جامعه عشايرى، از سرِ دلسوزى و درد درون، بر ناهنجارىهاى آن به تندى تاخته است.
داورىهاى او درباره «بيرانوندها» نمونه كاملى از اين نگرش است و اين در حالى است كه وى و دودمانش نه تنها هيچ اختلاف تاريخى يا رقابت قومى ريشهدارى با ايشان ندارند، بلكه پيوندهاى سببى محكمى ميان خانواده وى و سران بيرانوند برقرار است؛ ولى با وجود اين، به همسنگ تعريف و تمجيدهاى بىشمارى كه از رشادتها و سلحشورىهاى اين ايل كرده است، در برابر پارهاى از رفتار آنها نسبت به مردم بروجرد و سيلاخور يا خلع سلاح نيروهاى ژاندارمرى، نه تنها چشمپوشى نمىكند كه سخت برآشفته مىشود.
در تاريخنگارى وى، به مصداق: «عيب مى جمله بگفتى هنرش نيز بگو»، ضمن اشاره به همين مصراع، كوشش شده تا حد ممكن رعايت بىطرفى بشود. به عنوان نمونه از داورىهاى او درباره «نظرعلى خان امير اشرف»، مىتوان ياد كرد: وى يكى از قهرمانان اثر اوست كه نويسنده دلبستگى و ارادت خاصى به وى دارد و حضور پر رنگ او در لرستان را به خوبى نمودار ساخته است؛ ولى با اين همه، در پارهاى موارد به سبب اشتباهاتش بىرحمانه بر او مىتازد و اين تنها در چارچوب نقد دلسوزانه و تعالىبخش واقعگرايانه قابل تحليل است تا غرضورزىهاى شخصى.
به جز همنشينى با پيران پرتجربه، نويسنده همدمى ديگر دارد و آن دوست دير آشناى فرهنگ و تاريخ لرستان؛ يعنى «كتاب» است. او كتاب را دوست دارد و به هر كس كه اهل آن باشد، عشق مىورزد. در جاى جاى اثر خود، با تأكيد به وجود كتابخانههاى بزرگ برخى از رجال، اشاره مىكند و از كلامش برمىآيد كه اين، بهترين وصفى است كه درباره صاحب سرگذشت مىنمايد.
در تجلى بخشى به چنين عشقى است كه شصت و چهار بهار پربار زندگى خويش را صرف فراهم آوردن گنجينه بىنظيرى از كتاب در يكى از محرومترين استانهاى مىنمايد. از اين رو بايد گفت، او كتابندهاى است كه گنجى پربها به يادمان برجاى نهاده است.
نكتهاى كه در كنار ويژگىهاى درخور ستايش كتاب، بايد به آن توجه كرد، «نقد خبر» در تاريخ است. با اينكه نويسنده كوشيده تا سرحد امكان در گردآورى اطلاعات از منابع موثق تلاش كند؛ ولى آنچه ارائه كرده است، هيچ گاه مطلق واقعيت نيست، بلكه گزارشى از تاريخ لرستان به روايت نويسنده، آن هم بر پايه مدارك و منابعى مىباشد كه از آفتها، محدوديتها و نارسايىهاى معمول به دور نيست و اين مسألهاى است كه خود در پارهاى موارد با عبارت «و اللّه اعلم» بدان اشاره كرده است.
از اينرو بايد گفت كه مطالب، اخبارى از رويدادهاى تاريخى لرستان است كه نويسنده به گردآورى آن همت گماشته و گاه از ديدگاه خويش به نقد و تحليل آنها پرداخته است.
نويسنده از جمله مورخين سنتى و خود آموخته است كه از سر ذوق و نوعى احساس وظيفه يا رسالت تاريخى، دست به قلم برده است. اثر وى، اگر چه از پارهاى كاستىهاى شكلى و روشى به دور نيست؛ ولى از آن جا كه او بيش از هر چيز، به مضمون اهميت داده است، چندان كاستى قابل انتقادى نبوده و اثر وى، به سبب نقشى كه در گردآورى وقايع دارد، تأثير ژرفى بر نويسندگان بعدى برجاى خواهد گذاشت.
دربست بودن مطالب و توضيحات فراوان نويسنده كه گاه به حشو و تكرار مىانجامد، ويژگى بارز كتاب است كه البته با زمان و مخاطبان صاحب اثر پيوند دارد.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتدا و نمايه اسامى افراد، مكانها، ايلات و طوايف، در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها به ذكر تاريخ شفاهى و توضيح برخى كلمات و عبارات متن پرداخته است.
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- «فهرست كتابهاى منتشر شده، شهريورماه سال 1380ش»، مجله كتاب ماه تاريخ جغرافيا، مهر 1380ش، شماره 48.