رسالة إلی أهل الثغر
رسالة إلی أهل الثغر | |
---|---|
پدیدآوران | اشعري، علي بن اسماعيل (نويسنده) جندي، عبد الله شاکر محمد (محقق) |
ناشر | مؤسسة علوم القرآن |
مکان نشر | سوريه - دمشق |
سال نشر | مجلد1: 1409ق, |
چاپ | 1 |
موضوع | معتزله - دفاعيهها و رديهها کلام اشعري - قرن 4ق. |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 204 /الف5ر5 1368 |
رسالة إلی أهل الثغر، نوشتار حاضر در واقع پایاننامه عبدالله شاکر نهاوندی است که به تحقیق و تصحیح یکی از نوشتههای ابوالحسن اشعری، پرداخته است. این کتاب، در یک جلد به نگارش درآمده و مشتمل بر یک دوره عقاید کلامی است که محقق به جهت تذکر و توجه دادن طرفداران اشعری به عقاید صحیحه به تحقیق آن همت نهاده است.
ساختار
کتاب حاضر، مشتمل بر گفتاری است از حماد بن محمد انصاری و نگارنده در تقدیر و تشکر و سپس طرح یک مقدمه در باب انگیزه تحقیق. محتوای کتاب در طی پنجاهویک بخش مطرح شده که در هر بخش مطالب مرتبط با آن و آیات و روایات مربوطه ارائه گردیده است.
گزارش محتوا
شروع مطالب کتاب با مباحث مقدمی در چند فصل پیرامون نویسنده آغاز شده است که محقق کتاب بهتفصیل به آن همت گمارده است.
باب اول، در مورد ویژگیهای شخصی نگارنده است که در سه فصل مطرح شده است: فصل اول، در مورد عصر زندگی مؤلف است که از سه جهت سیاسی، اجتماعی و علمی مورد بررسی قرار گرفته است؛ فصل دوم، درباره روش و سیره زندگی اشعری است که در ده جهت مورد تحلیل قرار گرفته است: اسم و نسب اشعری، محل تولد و زندگی او، زهد و عبادت اشعری، خانواده و تأثیرات ایشان بر شخصیت اشعری، جایگاه علمی اشعری و حمد و ثنای مردم از وی، تألیفات اشعری، مراحل و اطوار علمی که اشعری طی کرده است، روش و برنامه علمی اشعری در تحصیل علم، مخالفت اشعریین با روش علمی اشعری و وفات اشعری.
فصل سوم، در باب شیوخ و شاگردان اشعری است که در دو مبحث مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است[۱].
باب دوم، در مورد ویژگیهای کتاب حاضر است که در دو فصل مطرح شده است. فصل اول، طی شش مبحث مطرح شده که محقق کتاب در مورد مشخصات و ویژگیهای کتاب بهتفصیل سخن گفته است. مبحث اول آن در باب وجه تسمیه کتاب است و مبحث دوم درباره موضوع و تحلیل محتوای کتاب است که محقق کتاب یکبهیک به تبیین محتوای فصول و ابواب کتاب پرداخته است. مبحث سوم در باب سبب و انگیزه تألیف است که نگارنده در این مورد بیان میدارد که اهالی ثغر در مورد مذهب حق و ویژگیهای آن از نویسنده سؤال کرده بودند و این نوشتار را در جواب سؤال آنها نگاشته است. مبحث چهارم در باب توثیق نسبت این کتاب به اشعری است که محقق بهقطعیت اعلام میدارد که این تألیف به طرق مختلف (که به شرح آنها میپردازد) نسبت آن به اشعری ثابت است. مبحث پنجم درباره ارزش علمی این کتاب است که محقق با استناد به شخصیت مهم اشعری و اهمیت مباحث مطرحشده در این کتاب، آن را تألیفی ارزشمند معرفی میکند. مبحث ششم، در باب نقد بر تألیف اشعری است که محقق کتاب با ایراد چهار نقد بر این تألیف این مبحث را به پایان میبرد[۲].
فصل دوم در مورد نسخ خطی کتاب و نسخه بهرهگرفتهشده در نگارش کتاب است که نگارنده آن را در چهار مبحث جداگانه مطرح کره است، که در مبحث چهارم به دخل و تصرفات خود در کتاب، از جمله ذکر آیات و روایات مرتبط با مباحث و اضافاتی دیگر در جهت بهبود استفاده از کتاب، اشاره دارد[۳].
نگارنده (اشعری)، کتاب خویش را با حمد و ثنای الهی و صلوات بر نبی مکرم اسلام(ص) آغاز کرده است، سپس خطاب خویش را در نوشتن کتاب متوجه اهالی ثغر (ظاهرا اهالی شهر یا محلی به نام ثغر بودهاند) کرده است و ایشان را صاحبان نعماتی معرفی کرده است که بهخاطر آن نعمات، لازم است بسیار حمد و ثنای الهی را بهجا آورند و بیانات خود را بر مبنای آنچه که علمای سلف تا زمان اشعری بر آن بودهاند ذکر میکند.
در ادامه به فلسفه بعثت نبی مکرم اسلام(ص) اشاره میکند. به اعتقاد او، پیامبر(ص) در زمانی مبعوث گردید که در آن زمان طغیان باطل به نهایت درجه خود رسیده بود و دین و خداباوری به حداقل مراتب خویش نازل شده بود و هر قومی بهحسب شیطنت و هوای نفس خویش به هر مسلکی که مایل بود درمیآمد، که در این جو آلوده خداوند متعال نبی مکرم اسلام(ص) را ارسال فرمود و مردم را به خدا و عبادت خدای واحد و نه خدایان دیگر دعوت نمود؛ بهوسیله توجه دادن مردم به قدرت و عظمت الهی در خلقت موجودات جهان[۴].
نویسنده در ادامه در باب خلقت انسان بیان میدارد که انسان معدوم بود و سپس خداوند متعال او را خلق نمود، ولذا انسان موجودی قدیم و ازلی نیست. بعد از تبیین اینکه خداوند متعال خالق کائنات است، بیان میدارد که آنچه فلاسفه در باب خلقت انسان قائل شدهاند مبنی بر اینکه تمام موجودات جهان زاییده طبیعت و ماده هستند و تصادفی به وجود آمدهاند، سخن باطلی بیش نیست.
کلام بعدی وی در مورد وحدانیت خداوند متعال است و اینکه هیچ شریکی برای او متصور نیست؛ استدلال کرده بر این مطلب به قول خداوند متعال در قرآن کریم: لو كان فيهما آلهة إلا الله لفسدتا. سپس متعرض مطالبی در باب بعث رسل و اعاده انسان در روز قیامت شده و در مورد دعوت نبی مکرم اسلام(ص) بیان میدارد که ایشان در مقابل اهل کتاب از محتوای خود کتابهایشان اقامه حجت و دلیل نمود؛ همچنین در ماجرایی از آنها دعوت به مباهله نمود و با آوردن بزرگترین معجزه خویش، یعنی قرآن کریم و معجزاتی که در قرآن ذکر شده است، دعوت به تحدی و همانندآوری نمود. سپس نگارنده به بیان برخی معجزات حسی نبی مکرم اسلام(ص) که از ایشان سر زده است، میپردازد؛ مانند شق القمر، اخبار قطعی الوقوع از آینده، نزدیک آمدن درخت، اخبار ایشان از برخی مطالب غیبی و سایر معجزات صادرشده از ایشان[۵].
موضوع بعدی مورد بحث، اشاره اشعری است به اتفاق علمای سلف بر حدوث عالم و حادث شدن جهان هستی بهوسیله خداوند متعال و همچنین اقرار به صفات ثبوتیه خداوند که بازگشت جمیع امور و اتفاقات جهان به ید قدرت اوست؛ سپس نگارنده اقرار به این نکته دارد که آنچه که از وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است، بهخلاف آن چیزی است که فلاسفه و طرفداران ایشان از اهل بدعت به آن اعتقاد دارند و آن را ترویج میکنند؛ خصوصا اعتقاد آنها در باب جوهر و عرض برای اثبات حدوث عالم؛ که در این زمینه اشعری اکیدا بیان میدارد که چنین استدلالاتی مخالف و معارض با طریقه انبیا است؛ چراکه در اینگونه استدلالات مقدار زیادی از غموض و گنگی وجود دارد و آنچه که علمای سلف ما برای حدوث جهان به آن استناد کردهاند، از طریق وحی و راهی واضح و آسان است. همچینن از سیره علمای سلف این بوده که در نقل روایت از نبی مکرم اسلام(ص) طریقه احتیاط را پیش میگرفتهاند؛ به اینکه روایاتی را مورد استناد قرار میدادند که عدالت راوی آنها مورد تأیید باشد و گاه به مسافرتهای طولانی میرفتند تا حقیقتی از حقایق بر ایشان روشن شود[۶].
از جمله باورهای اشعری که در این نوشتار بیان داشته این است که: همان طور که خداوند متعال کتاب و دین حقه خویش، یعنی اسلام را از جمیع تحاریف و بلایا حفظ نموده است و نعمت خویش را بهوسیله آن بر امت اسلام تمام کرده است، بر ما واجب است که بهوسیله اخفای مطالب فلسفی و طرح نکردن آن در جامعه و فضای علمی، به حفظ دین و گسترش حقیقی آن بپردازیم؛ چراکه با وجود بیان واضح قرآن و استدلالات شفاف آن مجالی برای طرح غموضات فلسفه نیست؛ لذا اشعری در این نوشتار بابی را باز کرده تا در آن واضحات از معتقدات اجماعی که علمای سلف بر آن بودهاند را در پنجاهویک بخش مطرح کند. اجماع اول مشتمل بر دو مبحث است:
- اثبات حدوث عالم و اینکه عالم موجود شد پس از اینکه در کتم عدم بود.
- اثبات اسماء حسنای الهی و صفات والای حق تعالی، با ذکر برخی از صفات.
اجماع دوم و سوم در بیان اینکه لازمه اثبات اسماء و صفات برای خداوند متعال این نیست که خداوند متعال شبیه مخلوقات باشد. اجماع چهارم در بیان برخی از صفات الهی است و اینکه صفات خداوند متعال ازلی و قدیم است و حادث نیست و خداوند با ذات و صفات خویش واحد مطلق است و همان طور که ذات خداوند متعال قدیم است، صفات وی نیز قدیم است[۷].
اجماع پنجم در باب اشکال و مناقشه طولانی به مکتب معتزله است؛ به اینکه چطور معتزله اسماء الهی را اثبات کردهاند بدون اثبات صفات الهی و حال آنکه از جهت عقلی ابتدا باید صفات الهی ثابت شود بعد اسماء الهی از آن مشتق شود؛ چطور معتزله بدون اثبات مشتقمنه، قائل به ثبوت مشتق شدهاند[۸].
اجماع ششم در مورد کلام الهی است، که نگارنده با استناد به ادله قرآنی و روایی از کلام امیرالمؤمنین علی(ع)، این صفت را برای خداوند متعال به اثبات میرساند و اقرار صحابه بر این مطلب را شاهد صدقی بر این مدعا میداند.
در ادامه مصنف به ذکر سایر اجماعات اعتقادی مورد اتفاق بزرگان اهل سنت میپردازد؛ اجماعاتی چون: وجود صفت بینایی و شنوایی برای خداوند متعال، اجماع بر آمدن خداوند در صحنه قیامت برای قضاوت بین عباد با استناد به آیات قرآن کریم و سایر اجماعاتی از این دست.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب و همچنین فهارس فنی، در انتهای کتاب ذکر گردیده است.
در پاورقیها توضیح و شرح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.