إعجاز القرآن البياني و دلائل مصدره الرباني
إعجاز القرآن البياني و دلائل مصدره الرباني، اثر صلاح عبدالفتاح خالدى، کتابى است پيرامون اعجاز بيانى قرآن كريم و الهى و وحيانى بودن آن كه به زبان عربى و در سال 1421ق، نوشته شده است.
اعجاز القرآن البیانی و دلایل مصدره الربانی | |
---|---|
پدیدآوران | خالدی، صلاح عبدالفتاح (نويسنده) |
ناشر | دار عمار |
مکان نشر | عمان - |
سال نشر | 1429 هـ.ق |
چاپ | 3 |
موضوع | قرآن - اعجاز قرآن - مسایل ادبی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 86 /خ2الف6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب با مقدمه نويسنده، آغاز و مطالب در سه فصل و يك خاتمه و هر فصل در چندين مبحث، تنظيم شده است.
نويسنده در ابتدا، به بررسى و تحليل معناى «إعجاز القرآن» پرداخته و سپس وجوه اعجاز قرآن كريم و معجزه بيانى بودن آن را اثبات كرده است. در پايان نيز به ذكر دلايل ربانى بودن و مصدر الهى داشتن اين کتاب آسمانى پرداخته است.
گزارش محتوا
در مقدمه، هدف از مطالعه پيرامون موضوع کتاب، اثبات مصدر الهى داشتن قرآن كريم و كلام خداوند بودن آن و همچنين، اقرار به نبوت حضرت محمد(ص) و بعثت جهانى ايشان دانسته شده است. خلاصهاى از مطالب مطرحشده در فصول کتاب نيز در مقدمه آمده است.[۱]
در فصل اول، در ضمن شش مبحث زير، به مباحثى تحقيقى پيرامون اعجاز قرآن پرداخته شده است:
در مبحث اول، به بررسى معناى «إعجاز القرآن» پرداخته شده و با استفاده از گفتار ابن فارس و راغب اصفهانى، كلمه «العجز» و «الإعجاز»، ريشهيابى و توضيح داده شده است.[۲]
مبحث دوم، به تعريف معجزه و بيان شرايط آن اختصاص يافته است. از جمله شرايط مطرحشده، عبارت است از:
- خارقالعاده بودن: معجزه بايد خارج از اسباب مادى و مقياسهاى بشرى و خارج از آنچه مردم در زندگى با آن انس و الفت دارند، باشد. البته نويسنده به اين نكته نيز اشاره دارد كه خرق عادت، به معنى خرق عقل و تعارض با منطق عقلى بشرى نيست. اين خرق عادت، گاهى به قول مىباشد، مانند انزال قرآن به لسان پيامبر امى(ص)، گاهى به فعل مىباشد، مانند تبديل عصاى حضرت موسى(ع) به مار و گاهى نيز به ترك مىباشد مانند، نسوزاندن آتش ابراهيم خليل را.
- فعل خدا بودن: اين خداوند است كه معجزه را به دست پيامبر جارى مىكند؛ به اين معنى كه خود پيامبر(ع) هيچ اختيار و قدرتى بر اجراى بى واسطه آن، ندارد. خداوند خود نيز بر اين امر تأكيد فرموده است.
- اظهار آن به دست نبى: لازم است معجزه، به دست پيامبرى از پيامبران الهى و براى اثبات نبوت وى جارى گردد؛ بنابراين، اگر خرق عادتى از سوى يكى از اوليا و بندگان صالح خداوند اتفاق افتاد، معجزه نبوده و «كرامت» ناميده مىشود.
- سالم بودن از معارضه: معجزه بايد بهگونهاى باشد كه مخالفان از آوردن مثل آن ناتوان بوده و نتوانند با آن معارضه نمايند.
- بودن آن پس از ادعاى نبوت: بنابراين عمل خارقالعاده پيش از ادعاى نبوت معجزه نيست، بلكه «ارهاص» خوانده مىشود.[۳]
در مبحث سوم، معجزه پيامبر اسلام(ص) و ساير انبيا(ع) بررسى و فرق ميان آن دو، بيان شده است. در ابتداى اين مبحث، به آياتى پيرامون معجزه پيامبران اشاره و نكاتى از آنها استخراج شده است، از جمله:
- بعثت انبيا بهسوى اقوام خود و بردن آيات و نشانههاى بيّن و آشكار براى آنان.
- تكذيب اقوام، انبياى خويش را علىرغم ديدن آن آيات.
- اعتراض به بشريت رسول و آن را دليل بر عدم نبوت ايشان دانستن.
- طلب كردن اقوام، «سلطان مبين» را از انبياى خويش، علىرغم ديدن آيات بيّن و آشكار.
- خبر دادن انبيا به اينكه «سلطان مبين» در دست آنها نيست، بلكه در دست خداست.[۴]
در ادامه، با استفاده از آيات قرآن كريم، به 9 پيامبرى كه معجزه آوردهاند، اشاره گرديده و اولويت معجزه عقلى و بيانى بر ساير معجزات، بيان شده است. اين پيامبران، عبارتند از: نوح(ع)؛ صالح(ع)؛ ابراهيم(ع)؛ يوسف(ع)؛ موسى(ع)؛ داود(ع)؛ سليمان(ع)؛ عيسى(ع)؛ محمد(ص) و معجزات آنها به ترتيب عبارت است از: كشتى؛ شتر؛ نجات از آتش؛ علم بر تأويل احاديث و تعبير رؤيا و تفسير احلام و تحقق آنها در عالم واقع؛ عصا و يد بيضا و طوفان و حمله ملخ و...؛ تسبيح كوهها و پرندگان همراه با او؛ تسخير جن و باد و تعليم منطق الطير و...؛ زنده كردن مردگان و شفاى بيماران و....؛ قرآن كريم.[۵]
در مبحث چهارم، آيات تحدى مورد مطالعه قرار گرفته و پس از بررسى آنها، به نكات زير، اشاره شده است:
- آيات تحدى در قرآن، هم در سورههاى مكى آمده (طور، يونس و هود) و هم در سورهاى مدنى (بقره).
- خداوند در اين آيات، از عدم قدرت انس و جن بر آوردن مثل قرآن و عجز كفار در معارضه با آن، خبر داده است.
- همه آيات، در سياق واحدى بوده كه مناقشه با كفار در موضوع نبوت، رسالت و قرآن مىباشد.
- تحدى در آيات، براى اثبات عجز كفار از آوردن مثل قرآن است و اين اثبات عجز، هدف اصلى نيست، بلكه وسيلهاى است براى اثبات اينكه قرآن، كلام خداوند بوده و محمد(ص) فرستاده خداست و.[۶]
در مبحث پنجم و ششم، به مراحل ناتوانى كفار از معارضه با قرآن كريم و سير تاريخى اصطلاح «إعجاز القرآن» پرداخته شده است.[۷]
فصل دوم، در ضمن بيست مبحث، به اعجاز بيانى در قرآن كريم اختصاص يافته است.
پيرامون وجوه اعجاز قرآن كريم، پس از قرون اوليه اسلام، در ميان علما اختلاف به وجود آمده و برخى اعجاز قرآن كريم را فقط در اعجاز بيانى دانسته و برخى ديگر، امورى مانند اعجاز علمى، غيبى، تشريعى، نفسى، عددى، طبى، موسيقى و... را بدان افزودهاند. اين مطلب، در مبحث اول، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.[۸]
عناصر اعجاز بيانى قرآن كريم؛ اعجاز بيانى و فواتح السور؛ تضمين در قرآن؛ عدم زيادت حروف در قرآن؛ توازن دقيق بين ذكر حروف و حذف آن؛ فرق بين الفاظ متقارب و عدم ترادف در آنها؛ تشابه و اختلاف در قرآن؛ تعريف و تنكير در قرآن؛ حذف يا ذكر حروف بعضى از الفاظ قرآن؛ حذف و ذكر بعضى از كلمات در آيات؛ تقديم و تأخير در قرآن؛ تأكيد در قرآن؛ اشتقاق در قرآن؛ تكرار در قرآن؛ فواصل آيات و... از جمله مباحث مطرحشده در اين فصل مىباشد.
آخرين فصل، داراى پنج مبحث بوده و در آن، برخى از دلايل ربانى بودن قرآن كريم و صدور آن از جانب خداوند، بحث و بررسى شده است. اين دلايل به ترتيب عبارتند از: خبرهاى غيبى صادق در قرآن كريم؛ تشريعات و قوانين حكيمانه قرآن؛ تحليلات روانشناسانه آن.[۹]
از جمله ويژگىهاى کتاب، آن است كه نويسنده، در حدود بيست سال، به تدريس ماده درسى «اعجاز در قرآن كريم» مشغول بوده و پس از سابقه تدريس فراوان در اين موضوع، اين اثر را تدوين نموده است.[۱۰]
در خاتمه، جمعبندى خلاصه و كوتاهى از مطالب کتاب، ارائه گرديده است.
وضعيت کتاب
فهرست مطالب، بههمراه فهرست منابع و مصادر مورد استفاده نويسنده، در انتهاى کتاب آمده است.
پاورقىها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.