دیوان خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی (زوار)

    از ویکی‌نور
    دیوان خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی (زوار)
    دیوان خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی (زوار)
    پدیدآورانحافظ، شمس‌‌الدین محمد (نويسنده)

    غنی، قاسم (اهتمام)

    قزوینی، محمد (اهتمام)

    ذو النور، رحیم (مقابله)

    خانلری، پرویز (مقابله)
    عنوان‌های دیگردیوان حافظ دیوان
    ناشرزوار
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1385 ش
    چاپ4
    شابک964-401-157-0
    موضوعحافظ، شمس‌الدین محمد، - 792ق. دیوان - کشف الابیات شعر فارسی - قرن 8ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏PIR‎‏ ‎‏5424‎‏

    ديوان حافظ، اثر شمس‌الدين محمد حافظ شيرازى، با اهتمام محمد قزوينى و قاسم غنى و با مقابله رحيم ذو النور (وى آن را با حافظ دكتر پرويز ناتل خانلرى، مقابله كرده است) منتشر شده است.

    شعر حافظ نقش مهمى در انتقال ارزش‌ها و جهان‌بينى و فرهنگ ايرانى - اسلامى دارد. مفاهيم شعر حافظ، جهانى، دينى و انسانى است؛ بدين‌گونه او مرزها را درمى‌نوردد و با فرهنگ‌ها ارتباط برقرار مى‌كند. شعر حافظ، متأثر از شعر سعدى و مولانا است، ولى ويژگى‌ها و مختصات ويژه خود را دارد.

    ساختار

    ديوان حافظ حاوى چند قصيده، حدود 500 غزل (در مقدمه اول كتاب به قلم رحيم ذو النور، به 486 غزل اشاره شده است)، دو مثنوى، چندين قطعه و تعدادى رباعى است كه در عرض مدت 50 سال سروده شده است. حافظ، هرآن‌گاه كه حالتى روحانى به او دست مى‌داد، به سرودن شعر مى‌پرداخت و به همين علت گاه در طول يك سال بيشتر از 10 غزل نمى‌سرود. حافظ خود هيچ‌گاه به فكر تدوين و جمع‌آورى اشعار خود نبود. ديوان او براى نخستين بار در سال 789ش، به‌وسيله محمد گل‌اندام، 22 سال بعد از وفات حافظ گردآورى شد.

    گزارش محتوا

    حافظ در كنار خيام و سعدى، مشهورترين شاعر شرق اسلامى در غرب است. حافظ در غزل استاد و سرآمد ديگران بود. تركيبات و سبك شعرى وى چنان عالى و بديع است كه همتايى ندارد. بسيارى از نويسندگان، علما و صوفيان توجه خاصى به حافظ داشتند و شاهد آن وجود تعداد زياد نسخه‌هاى خطى از شرح‌هاى حافظ در كتاب‌خانه‌هاست. حافظ در شعر خود، عليه علماى متعصب و شيوخ دروغين تصوف است و ازاين‌رو، مورد حسادت و بدبينى بسيارى، در زمان خود بود.

    در يك نگاه ظاهرى به نظر مى‌رسد در ديوان حافظ، غزليات، نامنظم است و نظمى خاص بر آنها حاكم نيست، ولى با نگاهى عميق درمى‌يابيم كه نظمى درونى بر آنها و نحوه قرار گرفتن ابيات آنها حاكم است و ديوان غزليات حافظ، سفرنامه معنوى اين شاعر است.

    حافظ مانند مولانا، درد و غم و تجربه كودكى و نوجوانى‌اش را به شعر تبديل كرد. او از دوران كودكى، ناگزير به كار بود تا معاش خانواده را تأمين كند. سؤال اين است كه چرا حافظ، متفاوت از ساير دوستان شيرازى‌اش شد و چگونه توانست به اين مرحله و سطح برسد. مى‌دانيم حافظ شاگرد مكتب قرآن بود و كلام الهى در دل و جانش ريشه دوانيده بود.

    حافظ را چيره‌دست‌ترين غزل‌سراى زبان فارسى دانسته‌اند. موضوع غزل، وصف معشوق، مى، و مغازله است و غزل‌سرايى را بايد هنرى دانست ادبى كه درخور سرود و غنا و ترانه‌پردازى است.

    با آنكه حافظ، غزل عارفانه مولانا و غزل عاشقانه سعدى را پيوند زده، نوآورى اصلى او در تك بيت‌هاى درخشان، مستقل و خوش‌مضمون فراوانى است كه سروده است. استقلالى كه حافظ از اين راه به غزل داده، به ميزان زيادى از ساختار سوره‌هاى قرآن تأثير گرفته است كه آن را انقلابى در آفرينش اين‌گونه شعر دانسته‌اند.

    سمبل و نشانه، مهم‌ترين وجه شعرى حافظ است و بدون فهم سمبل‌هايى كه حافظ به كار مى‌برد، شناخت شعر وى سخت است. حافظ، صوفى و عارف است و مقصود وى از بيان كلمات بايد دقيقا تفسير شود؛ به‌عنوان نمونه حافظ از كلمه «مى» يا «شراب» استفاده مى‌كند. اين كلمه، در شعر حافظ، به مفهوم عشق به حضرت حق استفاده مى‌شود. اگر به قرآن كريم نگاه كنيم، زبان بيان قرآن نيز در مواردى استفاده از سمبل و اشاره است.

    راز ديگر استفاده از سمبل‌ها، به نوع جهان‌بينى عرفانى مربوط است. اين جهان‌بينى، مبتنى بر عشق است و نمى‌توان عشق را در قالب زبان گنجاند و اساسا عشق قابل بيان نيست. ماهيت عشق، الهى است و ما با زبانمان صرفا تجلى اين جهانى عشق را مى‌توانيم بيان كنيم و لذا چاره‌اى جز استفاده از سمبل براى نشان دادن مفهوم عشق نداريم.

    رباعيات حافظ: چندين رباعى به حافظ نسبت داده شده كه هرچند، از ارزش ادبى والايى، هم‌سنگ غزل‌هاى او برخوردار نيستند، اما در انتساب برخى از آن‌ها ترديد زيادى وجود ندارد. در تصحيح خانلرى از ديوان حافظ، تعدادى از اين رباعيات آورده شده كه ده رباعى در چند نسخه مورد مطالعه او بوده‌اند و بقيه فقط در يك نسخه ثبت بوده‌است. دكتر پرويز ناتل خانلرى درباره رباعيات حافظ مى‌نويسد: «هيچ‌يك از رباعيات منسوب به حافظ، چه در لفظ و چه در معنى، ارزش و اعتبار چندانى ندارد و بر قدر و شأن اين غزل‌سرا نمى‌افزايد.»

    پاره‌اى از رباعيات مزبور:


    امشب ز غمت ميان خون خواهم خفتوز بستر عافيت برون خواهم خفت
    باور نكنى خيال خود را بفرستتا درنگرد كه بى تو چون خواهم خفت


    هر دوست كه دم زد از وفا دشمن شدهر پاك‌روى كه بود تردامن شد
    گويند شب آبستن غيب است عجبچون مرد نديد از كه آبستن شد


    واژه‌هاى كليدى در اشعار حافظ: در ديوان حافظ كلمات و معانى دشوار فراوانى يافت مى‌شود كه هر يك نقش اساسى و عمده‌اى را در بيان و انتقال پيام‌ها و انديشه‌هاى عميق برعهده دارد؛ به‌عنوان نقطه شروع براى آشكار شدن و درك اين مفاهيم، ابتدا بايد با سير ورود تدريجى آن‌ها در ادبيات عرفانى كه از سده ششم و با آثار سنايى و عطار و ديگران آغاز گرديده، آشنا شد. از جمله مهم‌ترين آن‌ها مى‌توان به واژه‌گانى چون «رند» و «صوفى» و «مى» اشاره كرد:

    خدا را كم نشين با خرقه‌پوشانرخ از رندان بى‌سامان مپوشان
    در اين خرقه بسى آلودگى هستخوشا وقت قباى مى‌فروشان
    در اين صوفى‌وشان دَردى نديدمكه صافى باد عيش دُردنوشان


    شايد كلمه‌اى دشوارياب‌تر از «رند» در اشعار حافظ يافت نشود. كتاب‌هاى لغت، آن را به‌عنوان زيرك، بى‌باك، لاابالى و منكر شرح مى‌دهند، ولى حافظ از همين كلمه بدمعنى، واژه پربار و شگرفى را آفريده است كه شايد در ديگر فرهنگ‌ها و در زبان‌هاى كهن و نوين جهان معادلى نداشته باشد.

    همچون همه هنرهاى راستين، شعر حافظ، پرعمق، چندوجهى، تعبيرپذير و تبيين‌جوى است. او هيچ‌گاه ادعاى كشف و غيب‌گويى نكرده، ولى از آن‌جا كه به ژرفى و با پرمعنايى زيسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعليم گرفته، كار بزرگ هنرى او آينه‌دار طلعت و طينت فارسى‌زبانان گرديده‌است.

    مرا تا عشق تعليم سخن كردحديثم نكته هر محفلى بود
    مگو ديگر كه حافظ نكته‌دان استكه ما ديديم و محكم جاهلى بود

    تأثير حافظ بر شعر دوره‌هاى بعد: تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با تركيب اسلوب و شيوه شعراى پيشين خود سبكى را بنيان نهاده كه اگرچه پيرو سبك عراقى است، اما با تمايز ويژه به نام خود او شهرت دارد. برخى از حافظپژوهان، شعر او را پايه‌گذار سبك هندى مى‌دانند كه ويژگى اصلى آن استقلال نسبى ابيات يك غزل است.

    وضعيت كتاب

    در ابتداى كتاب، مقدمه‌اى به قلم رحيم ذو النور (كه در آن، روش مقابله را ذكر كرده است) و زندگى‌نامه علامه قزوينى و دكتر قاسم غنى و فهرست مندرجات درج شده است.

    اين اثر با حافظ مصحح پرويز خانلرى، مقابله شده است كه نتيجه مقابله، در پانوشت غزل‌ها، مثنوى‌ها و... ضبط شده است.

    در حاشيه اشعار، اعدادى مرقوم شده كه به قرار ذيل مى‌باشد:

    عدد بالاى مصراع اول در غزل‌ها و عدد سمت راست كلمه در غزل‌ها و در قطعات و رباعيات، نشان دهند توالى غزل‌ها و قطعات و رباعيات حافظ قزوينى و غنى است.

    عدد بالاى مصراع دوم در غزل‌ها و عدد سمت چپ «ايضا» در قطعات و رباعيات، نشان دهنده توالى غزل‌ها و قطعات و رباعيات حافظ دكتر خانلرى است.

    اعداد متوالى عمودى سمت راست مصراع‌هاى نخستين، نشان دهنده توالى ابيات است طبق تصحيح محمد قزوينى و دكتر قاسم غنى.

    اعداد عمودى سمت چپ مصراع‌هاى دوم، نشان دهنده اين است كه در برابر هر بيت از ابيات حافظ قزوينى و غنى، بيتى از حافظ خانلرى قرار گرفته است؛ مثلا توالى ابيات غزل شماره 116 خانلرى در مقايسه با همان غزل در چاپ قزوينى، به شماره 120، چنين است: 1، 2، 3، 4، 7، 10، 8، 11، 6، 5، 9، 12.

    در انتهاى كتاب نيز فهرست اسامى رجال، فهرست اسامى و تعبيراتى كه در حواشى اين كتاب تفسير شده و كشف الابيات درج شده است.