حديث عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين

    از ویکی‌نور
    حديث عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين
    حديث عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين
    پدیدآورانحسینی میلانی، علی (نويسنده)
    ناشرالحقائق
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1429ق
    چاپ1
    شابک978-964-2501-76-2
    موضوعاحاديث
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏111‎‏/‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏ر‎‏5*


    حديث عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين تألیف سید علی حسینی میلانی، در رابطه با روایتی است که اهل سنت آن‌را به پیامبر خدا(ص) نسبت می‌دهند و ازجمله ادلّه حقانیت خلفای راشدین می‌دانند. نویسنده در این کتاب به کنکاشى همه‌جانبه پیرامون این حدیث پرداخته و آن را به‌گونه‌ای کاملاً محققانه بررسى نموده‌ است.

    ساختار

    کتاب مشتمل بر مقدمات ناشر و مؤلف و متن اثر در سه فصل است. در فصول کتاب، به شیوه علمی و مستند، متن روایت به لحاظ سندی و دلالی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

    گزارش محتوا

    علماى اهل سنّت، حدیثى را از پیامبر خدا(ص) این‌گونه نقل مى‌کنند که آن حضرت در ضمن سخنى فرمود:

    عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين؛ به سنّت من و سنّت خلفاى راشدین تمسّک جویید!

    آنان این حدیث را در مهم‌ترین کتاب‌هاى خود آورده و بسیارى از آن‌ها، این حدیث را در شمار صحیح‌ترین احادیث خود قرار داده‌اند. هم‌چنین از این حدیث به‌عنوان سند توجیه‌کننده امور و احکام گذشته و دستاویز اعمال و قضایاى بعدى، بهره‌بردارى شده است. کتابى که پیش‌رو دارید به بررسى و نقد این حدیث پرداخته است؛ حدیثى که وجوب اطاعت از حاکمان و پیروى از سنّت خلفاى راشدین را - حتى در صورت مغایر بودن حکومت و سنّت آنان با موازین شرعى - مورد تأکید قرار مى‌دهد[۱]

    نویسنده در فصل اول، به نقل حدیث پیروی از سنت پیامبر و سنت خلفای راشدین پرداخته است. حدیث مذکور به روایت ترمذی، ابوداوود، ابن ماجه، احمد بن حنبل و حاکم نیشابوری ذکر شده است. ترمذی در سنن خود این حدیث را به سه طریق آورده است:

    در طریق اول، على بن حجر، از بقیة بن ولید، از بجیر بن سعد، از خالد بن معدان، از عبدالرحمان بن عمرو سلمى روایت کرده است که عرباض بن ساریه مى‌گوید: روزى رسول خدا(ص) بعد از نماز صبح، ما را موعظه بلیغى نمود؛ چنان‌که اشک از چشمان ما سرازیر و دل‌هایمان هراسناک شد. مردى گفت: این موعظه کسى است که مى‌خواهد وداع کند. اى رسول خدا! چه پیمانى بر ذمه ما مى‌گذارى‌؟ رسول خدا(ص) فرمود: شما را به تقواى الهى، تسلیم و فرمان‌برداری (از حاکمان) سفارش مى‌کنم؛ گرچه که برده‌اى حبشى بر شما حاکم گردد، زیرا هرکدام از شما که زنده بماند اختلافات فراوانى را به چشم خواهد دید. شما را از مسائل نوظهور بر حذر مى‌دارم؛ چراکه این مسائل در زمره گمراهی است. پس هرکدام از شما چنین دوران اختلافات و بدعت‌هاى پس از مرا درک کند باید به سنّت من و سنّت خلفاى راشدین و هدایت یافته چنگ زند و در پایبندى بدان، استقامت ورزد[۲]

    در دو طریق دیگر هم حسن بن علی خلال و حجر بن حجر از عرباض بن ساریه از پیامبر(ص) مانند این حدیث را نقل کرده‌اند[۳]

    در ادامه ابوداوود در سننش به یک طریق، ابن ماجه در سننش با اندک تفاوتی به سه سند، احمد بن حنبل در مسندش به پنج سند و حاکم نیشابوری در المستدرک با اندک تفاوتی در متن به پنج سند این حدیث را آورده‌اند[۴]

    مؤلف در دومین فصل کتاب، پیش از بررسى وضعیت رجال و راویان سندهاى مذکور، لازم دانسته است که به چند نکته اشاره کند: نکته اول این‌که رفتار صحابه، این حدیث را تکذیب مى‌کند؛ زیرا در بسیارى از موارد، ملاحظه مى‌شود که صحابه به مخالفت با سنّت ابوبکر و عمر برخاسته‌اند و حال‌آنکه فرض بر این است که ابوبکر و عمر از خلفاى راشدین بودند.

    نکته دوم، عرباض بن ساریه سلمى، تنها راوى این حدیث است و همه طُرُق و سندهاى آن به او منتهى مى‌شود و همین مسئله، شک و تردید انسان را برمى‌انگیزاند. باید پرسید که چگونه فقط‍‌ عرباض این حدیث را روایت کرده است‌؟ و چرا جز عرباض، صحابى دیگرى به نقل این حدیث نپرداخته است‌؟!

    نکته سوم، این حدیث، فقط‍‌ در شام روایت شده و تنها مردم شام به نقل و ترویج آن پرداخته‌اند! بیشتر راویان این حدیث از مردم شهر «حمص» هستند که در آن زمان، یاران معاویه و دشمن‌ترین دشمنان امیرمؤمنان على(ع) را در خود جاى داده بود. قاطبه شامیان، براى تحکیم قدرت معاویه یا کاستن از شأن مخالفان او، از جعل حدیث و تزویر ابایى نداشته‌اند.

    نکته چهارم، این حدیث از احادیثى است که بخارى، مسلم، هم‌چنین نسائى از نگارندگان کتاب‌هاى سنن، از آن روى گردانده‌اند. و از طرفى شیوه چندین تن از علما و دانشمندان بزرگ اهل سنّت این است که در صورت روى گرداندن بخارى و مسلم از یک روایت، آن‌ها نیز آن روایت را بى‌اعتبار مى‌شمارند؛ اگرچه صاحبان کتاب‌هاى سنن به نقل این‌گونه روایات و توجه به آن‌ها اتفاق‌نظر داشته باشند[۵]

    میلانی در ادامه مطالب، عرباض بن ساریه را فردی ثقه نمی‌داند: «تنها راوى این حدیث «عرباض بن ساریه» صحابى است. وى از اهل صفّه بود، در شام سکونت داشت و مدّتى به حمص رفت. بخارى و مسلم از او روایت نقل نکرده‌اند... عرباض ادّعا مى‌کرد که چهارمین نفرى بوده که اسلام آورده است، اما بى‌تردید این ادّعا دروغ است...»[۶]

    آرى، واقعیات، حقایق، براهین و اسناد مختلف، این حدیث را تکذیب مى‌کند، ادله مستحکم کتاب و سنّت متقن نیز بر دروغ بودن این حدیث، صحّه مى‌گذارند... عرباض در سرزمین شام، رحل اقامت افکند و چندى در حمص، شهر دشمنان دون‌پایه حضرت على(ع) سکونت داشت. آن‌هم در شرایطى که دروغ و افترا رواج فراوان یافته بود. ازاین‌رو عرباض به‌منظور نزدیکى به حکام و دستیابى به جیفه دنیا، احادیثى را مى‌ساخت و به خدا و رسولش نسبت مى‌داد[۷]

    در انتهای این فصل با ذکر شرح حال و تبیین ضعف راویان، بطلان این حدیث روشن می‌گردد و معلوم می‌شود که حق با افرادی است که این حدیث را غیرصحیح دانسته‌اند[۸]

    در فصل سوم، برخی دیدگاه‌ها و نظریات فرعی که علمای اهل سنت با استناد به این حدیث استفاده کرده‌اند مطرح شده است. نویسنده معتقد است که با اثبات نادرستی این حدیث، بطلان این دیدگاه‌ها و نظریات نیز ثابت می‌شود. نویسندگان عرصه علم و اخلاق و سلوک در مباحث خود به این حدیث، استدلال می‌کنند. برای نمونه غزالی در کتاب خود و در بخش مباحث زهد به این حدیث استدلال کرده است[۹]

    متکلّمان اهل سنّت نیز در هنگام بحث پیرامون ادلّه و شروط‍‌ امامت، اوصاف امام و حکم خروج کنندگان بر وى، از حرام بودن خروج بر امام سخن به میان مى‌آورند. اینان با استناد به چنین احادیث جعلى و معلوم‌الحال معتقدند که حتّى اگر امام با زور و شمشیر، حکومت را در دست گیرد و فسق و ستم نیز از او سر زند، بازهم نباید بر او خروج کرد. یکى از دشمنان متعصّب اهل‌بیت(ع) در این زمینه افراط‍‌ کرده و درباره شهادت امام حسین(ع) سبط‍‌ پیامبر اکرم(ص) سخنانى را بر زبان رانده است که هیچ مسلمانى بر زبان جارى نمى‌سازد. وى مى‌گوید: «هیچ‌کس بدون تأویل علیه حسین(ع) خروج نکرد؛ بلکه همگى با استناد به سخنان جدّش سرور انبیا به جنگ وى رفتند». برخی دیگر از علماى اهل تسنّن حدیث «پیروى از سنّت پیامبر و خلفا» را به‌عنوان یکى از دلایل خلافت خلفاى چهارگانه مطرح نموده‌اند و آن را در مقابل احادیثى قرار داده‌اند که بر خلافت بلافصل امیر مؤمنان على(ع) پس از رسول خدا(ص) دلالت مى‌کند. ازجمله اینان مى‌توان به شیخ عبدالعزیز دهلوى اشاره کرد که این حدیث را در مقابل حدیث ثقلین - که در نزد شیعه و سنّى به تواتر رسیده است - قرار مى‌دهد[۱۰]

    کتاب با این عبارات به پایان می‌رسد: روشن شد که این حدیث از احادیثى است که در دوران معاویه با اهداف سیاسى، ساخته‌وپرداخته شده است. این حدیث به لحاظ‍‌ دلالت، حدیث باطلى است؛ زیرا نه‌تنها نمى‌توان بدان استناد کرد، یا به‌عنوان قاعده مسائل علمى قلمداد نمود بلکه حتّى بر پایه ضوابط‍‌ موردنظر اهل سنّت نیز، پذیرفتنى نیست. بنابراین نمى‌توان از حدیث مذکور براى توجیه «بدعت‌هاى دینى» خلفا و امرا استفاده نمود و آن را به‌عنوان دستاویزى براى سخنان متعدد در باب حجّیت سخنان اصحاب و اجماع خلفاى چهارگانه، مورد بهره‌بردارى قرار داد. ازاین‌رو بدعت‌ها و سخنان مذکور همچنان توجیه‌ناپذیر بوده و دلیلى بر صحّت آن‌ها وجود ندارد. آرى، در صورت صحّت سند این حدیث، مى‌توان آن را به‌عنوان دلیل صحّت اعتقاد شیعه امامیه به حجّیت سخنان ائمه اهل‌بیت(ع) و وجوب اطاعت، فرمان‌برداری و اقتدا به آنان، مورد استفاده قرار داد[۱۱]

    وضعیت کتاب

    آدرس مطالب با ذکر جلد و صفحه در پاورقی‌ها ذکر شده است.

    این اثر با نام «سنت پیامبر یا سنت خلفا؟» در سال 1389ش به فارسی ترجمه شده است. ازجمله ویژگی‌های متن فارسی وجود کتاب‌نامه در انتهای آن است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص7، حسینی میلانی، سید علی، ص؛ 15
    2. ر.ک: متن کتاب، ص10-9؛ حسینی میلانی، سید علی، ص20-19
    3. ر.ک: متن کتاب، ص10؛ حسینی میلانی، سید علی، ص21
    4. ر.ک: متن کتاب، ص21-10؛ حسینی میلانی، سید علی، ص36-21
    5. ر.ک: متن کتاب، ص24-22؛ حسینی میلانی، سید علی، ص41-39
    6. ر.ک: متن کتاب، ص26؛ حسینی میلانی، سید علی، ص44
    7. ر.ک: متن کتاب، ص28-27؛ حسینی میلانی، سید علی، ص47-46
    8. ر.ک: متن کتاب، ص47-28؛ حسینی میلانی، سید علی، ص69-47
    9. ر.ک: متن کتاب، ص48؛ حسینی میلانی، سید علی، ص75
    10. ر.ک: متن کتاب، ص51-49؛ حسینی میلانی، سید علی، ص79-77
    11. ر.ک: متن کتاب، ص85؛ حسینی میلانی، سید علی، ص128-127

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. حسینی میلانی، سید علی، سنت پیامبر یا سنت خلفا؟، قم، مرکز حقائق اسلامی، 1389ش.

    وابسته‌ها