دانی، عثمان بن سعید

    از ویکی‌نور
    دانی، عثمان بن سعید
    نام دانی، عثمان بن سعید
    نام های دیگر اب‍ن ‌ال‍ص‍ی‍رف‍ی‌، ع‍ث‍م‍ان ‌ب‍ن‌ س‍ع‍ی‍د

    اب‍و ع‍م‍رو ال‍دان‍ی

    دان‍ی‌، اب‍و ع‍م‍رو ع‍ث‍م‍ان

    ع‍ث‍م‍ان‌ ال‍دان‍ی‌

    ق‍رطب‍ی‌، ع‍ث‍م‍ان ‌ب‍ن‌ س‍ع‍ی‍د

    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت 444 ق
    اساتید
    برخی آثار ‏البيان في عدّ آي القرآن
    کد مؤلف AUTHORCODE423AUTHORCODE


    ابوعمرو دانى، عثمان بن سعيد بن عثمان اموى قرطبى دانى (371-شوال 444 ق981/-فوريۀ 1053 م)، مقرى و محدث بزرگ اندلس.خاندان وى كه از موالى حاكمان اموى اندلس بودند، از روستاى قوته راشه واقع در حومۀ قرطبه برخاستند(نك:ابن بشكوال، 405/2؛ذهبى، معرفة،325/1).ابوعمرو به ابن صيرفى نيز شهرت داشته است(حميدى،483/2).

    اطلاعات اندكى كه از شرح حال ابوعمرو داريم برگرفته از نوشته‌اى به قلم خود اوست كه ياقوت آن را نقل كرده است(125/12-127).بنابر اين گزارش و ديگر منابع، ابوعمرو در 14 سالگى تحصيل علم را آغاز كرد.نخست ساليانى به حلقۀ درس عالمان و محدثان بزرگ قرطبه پيوست، تا آنكه در محرم 397 راهى مشرق شد(حميدى، همانجا؛ابن بشكوال،405/2،407).وى 4 ماه در قيروان اقامت كرد و نزد جمعى از شيوخ آن ديار حديث فرا گرفت(همو،406/2؛ياقوت، 126/12؛ذهبى، تاريخ،384/11).در شوال همان سال به مصر در آمد و تا موسم حج 398ق در آنجا ماندگار شد(ياقوت،ذهبى، همانجاها).

    در همين سال حج گزارد و در مكه اقامت كرد و از محدثان برجستۀ حجاز حديث، فقه، ادبيات و دانشهاى ديگر آموخت(ابن بشكوال، همانجا؛ياقوت،127/12).آنگاه از مكه به مصر بازگشت و پس از اندك زمانى راهى مغرب شد و در مسير سفر چند ماهى در قيروان اقامت گزيد(همانجا).

    بازگشت ابوعمرو به قرطبه در 399ق با آغاز شورش بربرها بر زمامداران اموى-كه به انقراض سلسلۀ آنان انجاميد-همزمان گرديد(ابن بشكوال،407/2).حدود 4 سال در زادگاهش به سر برد و پس از آن 7 سال در سر قسطه اقامت كرد.سپس به وطّه و در 409ق به دانيه سفر كرد و همان سال به ميورقه رفت و 8 سال در آنجا بماند.

    سرانجام ابوعمرو در 417ق به دانيه رفت و تا آخر عمر در همانجا زيست و به تعليم و تدريس و تأليف روزگار سپرى ساخت(ياقوت، همانجا).

    ابوعمرو در نيمۀ شوال 444 در گذشت و بنا به وصيت خود او، ابومحمد عبدالله بن خميس انصارى بر او نماز گزارد و در مقبرۀ باب انداره به خاک سپرده شد(ابن بشكوال، همانجا؛ياقوت،127/12- 128؛ ابن ابار،801/2).

    دقت در ضبط، توانمندى حافظه و هوش سرشار را از ويژگيهاى ابوعمرو دانى برشمرده‌اند(ابن بشكوال،406/2؛ قفطى،341/2- 342؛ذهبى، سير،80/18).قطعاتى كه از ارجوزۀ اعتقادى وى در دست است، از تعصب شديد مذهبى و عرق دينى او حكايت دارد(نك: همان،81/18-83).زهد و پارسايى او را مى‌توان تا حدودى تحت تأثير ويژگيهاى روحانى و سجاياى اخلاقى استادانش، به ويژه ابن ابى زمنين (ه‍ م) دانست(نك:مرعشلى،28).

    مشايخ و استادان

    ابوعمرو دانى استادان اندلسى، مصرى، حجازى، شامى و عراقى بسيار ديده بود كه تهيۀ فهرست جامعى از آنان ميسر نيست و منابع موجود تنها به ذكر نام بعضى از مشهورترين ايشان پرداخته‌اند(نك:حميدى،483/2-484؛ابن بشكوال،405/2-406؛ ياقوت،126/12-127؛ نيز نك:آثار خطى، شم‍ 8).در ميان شيوخ وى، ابوالمطرف عبدالرحمن بن عثمان قشيرى زاهد، جايگاه ويژه‌اى دارد،

    زيرا ابوعمرو بيش از مجموع احاديثى كه از ديگران نقل كرده، احاديث او را در آثار خود آورده است.

    ابن ابى زمنين، محدث بزرگ اندلس نيز در شمار مشايخ حديث وى بوده است(نك:حميدى،100/1).همچنين ابوالعباس احمد بن محمد، بدر قاضى(ابوعمرو، السنن، برگ 180 ب)، ابومحمد عبدالرحمن بن عمر بن محمد معدل(همان، برگ 4 ب)، عبدالوهاب بن احمد بن حسن بن منير خشّاب(همان، برگ 183 الف)، احمد بن ابراهيم بن فراس معدل مكى(همان، برگ 173 ب) و ابوالحسن على بن محمد قابسى(همان، برگ 169 ب) از ديگر مشايخ او در حديثند.

    از استادان وى در قرائت، نامدارتر از همه، طاهر بن عبدالمنعم ابن غلبون (د 399 ق) بود كه ابوعمرو قرآن را به چند روايت از روايات مشهور قراء سبع همچون حفص از عاصم نزد او ختم كرده بود(همو،

    التيسير،14؛ابن جزرى، غاية،339/1).از شيوخ ديگر وى در قرائت كه در مقدمۀ التيسير از آنان نام برده (ص 10-16)، ابوالفتح فارس بن احمد حمصى، ابوالقاسم خلف بن ابراهيم خاقانى و ابوالقاسم

    عبدالعزيز بن جعفر، معروف به ابن ابى غسّان را بايد نام برد.ابومسلم محمد بن احمد كاتب بغدادى نيز استاد ديگر وى در حديث و قرائت است كه ابوعمرو نزد او كتاب السبعۀ ابن مجاهد را استماع كرده است(ابن جزرى، همان،503/1-504).

    شاگردان و راويان

    جمع كثيرى از مقريان، محدثان، فقيهان و اديبان اندلس، به ويژه اهل دانيه، از ابوعمرو بهرۀ علمى گرفته‌اند.وى پس از بازگشت از سفر مشرق در ميورقه (نك:مرعشلى،30)، المريه (نك:ضبى،412) و ديگر شهرهاى اندلس، به خصوص دانيه، بر مسند افادت تكيه زد و شاگردان بسيارى را در علم قرائات و ديگر زمينه‌ها

    پرورش داد(براى فهرست اسامى آنان، نك:ذهبى، معرفة،327/1، تذكرة،1120/3؛ابن جزرى، همان،504/1).

    3 تن از مشهورترين آنان، مقريانى هستند كه خود در اندلس حوزه‌هاى قرائت تشكيل داده‌اند:يكى، فرزندش ابوالعباس احمد(د 471 ق) است كه پس از پدر در دانيه بر مسند اقراء تكيه زد(ابن بشكوال،65/1؛ابن جزرى، همان،80/1)؛ ديگرى، ابوداوود سليمان ابن نجاح مغربى، شيخ القراء بلنسيه (د 496 ق) است كه مدت مديدى در ملازمت ابوعمرو دانى به سر برد و بيشتر تأليفات وى را از خود او استماع كرد و آثار ابوعمرو دانى را در سراسر اندلس رواج داد(نك: ابن بشكوال،203/1-204؛ ابن خير،28-29،34،72-74؛ابن جزرى، همان،316/1-317، النشر،58/1-61)؛ سومى، ابوعبدالله محمد بن عيسى تجيبى طليطلى، معروف به مغامى(د 485 ق) است كه در اشبيليه به تدريس قرائت اشتغال داشت(نك:همو، غاية،224/2- 225). شهرت ابوعمرو دانى به عنوان مقرى و تأليفات مشهور او در علم قرائت، مقام علمى او را در حديث از نظرها دور داشته است.اين در حالى است كه منابع كهن از او به عنوان محدثى بزرگ كه از مغرب به

    مشرق در طلب حديث سفر كرده است،ياد مى‌كنند(حميدى،483/2- 484؛ابن بشكوال،405/2-407؛ضبى،411-412).تأليف شناخته شدۀ او در حديث كتاب السنن الواردة فى الفتن است كه بنا به گفتۀ ذهبى(سير،81/18) گواه تبحّر او در علم حديث است.ابوعمرو در اين تأليف، كتاب جامعى در باب روايات مربوط به حوادث آخر الزمان و فساد روزگار و «اشراط الساعة»گرد آورده است.

    علم قرائت

    رونق فراوان حوزه‌هاى تدريس قرائت در مشرق اسلامى، ابوعمرو دانى را كه در طلب دانش به شرق آمده بود، سخت شيفته گردانيد و او را بر آن داشت تا قرائت را رشتۀ تخصصى خود قرار دهد.وى در كتاب طبقات القراء، زندگى نامه و شيوخ و تلاميذ و فهرست آثار همۀ قاريان و مقريان را از صحابه و تابعين گرفته، تا عصر خود به ترتيب الفبايى گرد آورد(نك:ابن خير،72؛ابن جزرى، همان، 505/1) و همين تتبع و پى جويى سير تاريخى و تحول علم قرائات كه ابوعمرو در تأليف اين كتاب رنج آن را بر خود هموار ساخت، آنچنان دانش و بينشى، براى وى فراهم آورد كه توانست پس از ابن مجاهد (ه‍ م)جايگاهى بلند در علم قرائات به خويش اختصاص دهد(نك: قسطلانى،109/1-114)؛چنانكه يك سده بعد، ابن خير اشبيلى از بين 76 فقره كتابهاى درسى قرائات كه نزد استادان و مشايخ خود خوانده،16 مورد از تأليفات ابوعمرو دانى را در فهرسۀ خود آورده است(ص 28-29،40-41،72-74).نيز بنا به گزارش ذهبى (تذكرة،1121/3، تاريخ،386/11) در طى قرنها، قاريان و مقريان همه بر نوشته‌هاى ابوعمرو اعتماد مى‌كرده و به تبحر وى در علوم قرآنى اذعان داشته‌اند(نيز نك:ابن خلدون،347/1؛مقرى،341/2).

    ابوعمرو بر ترويج هر چه بيشتر قرائات هفتگانه همت گماشت.وى تمامى طرق و روايات مشهور و غير مشهور قرائات سبعه را كه در زمان او از 500 طريق مى‌گذشت، استقصا كرد و در كتاب جامع البيان گرد

    آورد و به شرح و بسط آنها پرداخت.ابن جزرى اين كتاب را كه از منابع عمدۀ اوست، كتابى بى‌مانند وصف مى‌كند(النشر،61/1).

    ابوعمرو در جهت تثبيت قرائات هفتگانه در كتابش المحتوى على القراءات الشواذ، حتى قرائت يعقوب حضرمى را كه استادش ابن غلبون وى را به عنوان قارى هشتم، معرفى مى‌كرده (نك:ه‍ د،363/4)

    و نيز قرائت ابوجعفر يزيد بن قعقاع را با همۀ قدمتى كه داشت(نك: ذهبى، معرفة،58/1-62) در زمرۀ قرائات شاذ جاى داد.

    ابوعمرو خود نيز اختياراتى در قرائت داشت كه در برخى مواضع التيسير(ص 21،22، جم‍) گاه با ذكر ادلۀ گزينش خود، بدانها اشاره كرده است.ويژگيها و مزيتهاى التيسير، از قبيل جامع بودن، روان بودن

    متن، سهولت حفظ و يادگيرى و كارآمد بودن آن براى مبتديان و آموختگان از يك سو و راويانى كه مستقيما اين كتاب را از مؤلف آن روايت مى‌كردند از سوى ديگر، موجب شهرت اين كتاب گرديد.در حالى كه كتاب التذكرة فى القراءات الثمان، اثر ابن غلبون كه از جهت طرح و تبويب الگوى كار ابوعمرو در التيسير بوده، از محدودۀ مصر فراتر نرفته (نك:ه‍ د، همانجا) و كتاب العنوان تأليف مقرى معاصر وى

    ابوطاهر اسماعيل بن خلف انصارى اندلسى(د 455 ق) که حتى در چند مورد كامل‌تر و دقيق‌تر از التيسير بوده (زاهد،12-13)، چندان شهرتى كسب نكرده است.

    كتاب التيسير بارها توسط علماى علم قرائت شرح شده (براى شروح آن، نك:مرعشلى،39) و 2 سده پس از ابوعمرو، شاطبى(د 590 ق) التيسير را در قصيدۀ مشهورش حرز الامانى و وجه التهانى (معروف به شاطبيه) به نظم آورد و شهرت التيسير را دو چندان گردانيد.شهرت التيسير و شكل منظوم آن شاطبيه، رفته رفته به جايى رسيد كه در اواخر سدۀ 8 و اوايل سدۀ 9ق ديگر اين تصور در حوزه‌هاى علميه و محافل قرائات به وجود آمده بود كه قرائت معتبر و متواترى در غير اين 2 كتاب وجود ندارد(نك:ابن جزرى، تحبير،7).

    امروزه وجود صدها نسخۀ دست نوشته از كتاب التيسير در كتابخانه‌هاى جهان كه در سده‌هاى مختلف استنساخ شده‌اند(مثلا 248 نسخه در الفهرس الشامل، القراءات،33/1-73)، خود بهترين گواه بر رواج پيوستۀ اين كتاب از زمان مؤلف تاكنون مى‌باشد، چنانكه در دوران معاصر، زمانى كه خاور شناسان در صدد چاپ و نشر برخى منابع علم قرائات برآمدند، كتاب التيسير را به جهت اعتبار و شهرت بى‌نظير و فراوانى نسخه‌هاى خطى آن، براى اين منظور انتخاب كردند(نك: پرتسل،«د، ط»).

    نقش ابوعمرو در تجديد و احياى علوم قرآنى در آغاز سدۀ 5ق منحصر به علم قرائات نبود.وى علم رسم المصحف را نيز كه در ارتباط تنگاتنگ با علم قرائات است، وجهۀ همت خويش قرار داد.در زمان او كاتبان مصاحف و ديگر دست اندركاران علوم قرآنى از علم رسم المصحف روى گردان شده و به ثبت و ضبط اسناد و روايات مربوط به آن نمى‌پرداختند و در نگارش نسخه‌هاى قرآن به درايت خود بسنده مى‌كردند(نك:ابوعمرو دانى، المقنع،2).ابوعمرو در اين زمينه كتاب المقنع فى رسم مصاحف الامصار را تأليف كرد كه مانند التيسير از ساختار تعليمى برخوردار بود و همان ويژگيهاى التيسير را داشت. اين كتاب را نيز شاطبى در قصيدۀ رائيۀ معروفش عقيلة اتراب القصائد فى اسنى المقاصد به نظم كشيد و شهرت گسترده‌اى نصيب آن گردانيد،

    چنانكه در الفهرس الشامل(رسم المصاحف،17-34)،113 نسخه از اين منظومه نشان داده شده و 13 مورد از شروح آن معرفى گرديده است.

    در وقف و ابتداء نيز كه پيوند نزديك با علم قرائات دارد، ابوعمرو كتاب المكتفى را تأليف كرده است كه خود وى در مقدمه (ص 129) به ساختار درسى كتاب و كار آيى آن براى مبتديان و آموختگان اشاره دارد

    (نيز نك:مرعشلى،92-96،102-113).در مباحث خاص علم تجويد نيز ابوعمرو تأليفات متعددى داشته كه برخى از آنها به صورت چاپى يا خطى موجودند.

    آثار

    ابوعمرو دانى در زمينۀ علوم قرآنى و حديث آثار سودمند فراوانى از خود بر جاى نهاده كه گويا شمار آنها افزون بر 100 عنوان بوده است(نك:ضبى،412؛ذهبى، تذكرة، همانجا، معرفة،327/1- 328).

    الف-چاپى:

    1.التيسير فى القراءات السبع، به كوشش پرتسل، استانبول،1349 ق1930/ م؛2.الفرق بين الضاد و الظاء فى كتاب الله، به كوشش محسن جمال‌الدين، بغداد،1390 ق؛3.المحكم فى نقط المصاحف، به كوشش عزت حسن، دمشق،1960 م؛4.المقنع فى معرفة مرسوم مصاحف اهل الامصار، به كوشش محمد احمد دهمان، دمشق،1358 ق؛5.المكتفى فى الوقف و الابتداء، به كوشش يوسف عبدالرحمن مرعشلى، بيروت،1407 ق؛6.النقط، مختصرى است در باب نقط(اعراب گذارى) و شكل(زير و زبر گذارى)قرآن مجيد كه ابوعمرو دانى آن را ذيل كتاب المقنع قرار داده است.اين كتاب به ضميمۀ المقنع به چاپ رسيده است.

    ب-خطى:

    1.الادغام الكبير، كه موضوع آن مجموعۀ ادغامهاى كبير ويژۀ قرائت ابوعمرو بصرى است و نسخه‌هايى از آن در موزۀ بريتانيا، كتابخانۀ شهيد على در تركيه و كتابخانۀ جامع زيتونه در تونس موجود است(/720 I , S , LAG ;/42 XL , SAG؛ ريو، شم‍ 92)؛2.الاشارة بلطيف العبارة، كه نسخه‌اى از آن در اسكندريه (سيد،6/1) و نسخه‌اى ديگر در كتابخانۀ نجيب پاشا در تركيه موجود است(ششن،268/1؛ الفهرس الشامل، القراءات،30/1)؛3.الاهتداء فى الوقف و الابتداء. نسخه‌هايى از اين اثر در برخى كتابخانه‌ها از جمله در كتابخانۀ ازهريه موجود است(مرعشلى،37)؛4.الايجاز و البيان فى اصول قراءة نافع. بخشهايى از آن در كتابخانۀ ملى پاريس موجود است(دوسلان، شم‍ (3)592)؛5.البيان فى اختلاف ائمة الامصار و اتفاقهم فى عدد آى القرآن.نسخه‌اى از آن در دانشگاه رياض موجود است(اسحاق،34/1 -35)؛6.التحديد فى الاتقان و التجويد.3 نسخه از اين كتاب را بروكلمان نشان داده (S , LAG، همانجا) و يك نسخه نيز در آستان قدس(آستان،1/2) موجود است؛7.تذكرة الحافظ لتراجم القرّاء السبعة و اجتماعهم و اتفاقهم فى حروف الاختلاف.نسخه‌اى از آن در كتابخانۀ افيون قره حصار در تركيه موجود است(ششن،269/1)؛8. الترجمة.اين كتاب حاوى فهرست شيوخ ابوعمرو و سلسلۀ اسانيد قرائات اوست كه نسخه‌اى از آن در مجموعۀ قوله (/517 I , LAG) یافت مى‌شود؛9.التقريب النافع فى الطرق العشرة لنافع.نسخه‌اى از آن در كتابخانۀ ملى پاريس موجود است(دوسلان، شم‍(3)4532؛ نيز نك: پرتسل،46)؛10.جامع البيان فى القراءات السبع(و طرقها) المشهورة (و الغريبة)(ذهبى، همان،327/1؛ابن جزرى، غاية،505/1).اين كتاب در 30 باب تنظيم شده (براى عناوين ابواب، نك:بانكيپور، شم‍1214) و نسخه‌هاى متعددى از آن در كتابخانه‌هاى خدابخش، نور عثمانيه و دار الكتب مصر موجود است(/719 I , S , LAG ; LAG، همانجا؛ الفهرس الشامل، القراءات،75/1-76)؛11.السنن الواردة فى الفتن،يا الفتن و الملاحم(ابن جزرى، همانجا)، كه نسخۀ خطى آن در كتابخانۀ ظاهريه و تصوير آن در كتابخانۀ مركز موجود است؛12.شرح القصيدة الخاقانية، شرحى است بر قصيدۀ ابومزاحم موسى بن عبيد الله خاقانى(د 325 ق) که در 51 بيت، در تجويد و قرائات سروده شده و نسخه‌هاى متعددى از آن موجود است(نك:مرعشلى،40-41)؛ 13.مفردات القرّاء السبعة(ابن جزرى، همانجا).نسخه‌اى از آن در دار الكتب مصر موجود است(خديويه،114/1)؛14.الموضح فى الفتح و الامالة، كه در آن شيوۀ قرّاء سبعه و موارد اختلافشان را با يكديگر در موضوع اماله مورد بررسى قرار داده است(نك:پرتسل، 234).نسخه‌هايى از اين كتاب در كتابخانه‌هاى ازهريه (ازهريه،148/1) و ملى پاريس(دو سلان، شم‍(2)4202) موجود است؛15.نقط المصاحف.نسخه‌هايى از اين اثر در كتابخانه‌هاى ظاهريه، دانشگاه ابوظبى، دار الكتب مصر و كتابخانۀ ملى پاريس موجود است(الفهرس الشامل، رسم المصاحف،14؛ براى عناوين ديگر آثار خطى و يافت نشده، نك:مرعشلى،35-44).[1] (1) منبع:دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 6، ص 71-69،


    وابسته‌ها