هدية الرئيس للأمير (في القوى النفسانية)
هدية الرئيس للأمير به قلم ابن سيناست كه آن را به امير، نوح بن منصور ساماني، اهدا نموده است. اين رساله در مورد قواي نفسانى و به زبان عربی ميباشد.
نام کتاب | رسائل ابن سینا |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ابنسینا، حسین بن عبدالله (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BBR 362 1359 |
موضوع | فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | بيدار |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1400 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1721AUTOMATIONCODE |
این کتاب به همراه بیست دو رساله دیگر در مجموعهای به نام رسائل ابن سينا، به چاپ رسیده است.
ساختار
كتاب، مشتمل بر ده فصل و يك مقدمه ميباشد.
گزارش محتوا
مؤلف، در مقدمه، مسائلي را در مورد نفس و آثار بزرگان دربارهي نفس مطرح نموده و هدف نهايي از اين مباحث را رسيدن به اين خطاب مشهور كه «من عرف نفسه فقد عرف ربه» ميداند. او خود اشارهاي به فصول دهگانه و موضوع آنها كه به ترتيب ذيل است، كرده و وارد مباحث ميشود: فصل اول، در اثبات قواي نفسانى: ابن سينا لزوم اثبات قواي نفسانى را بيان كرده و مهمترين خواص آنها را تحريك و ادراك ميداند. وي اضافه ميكند كه ما بايد علت و سبب حركت اجسام را كه نفوس و قواي نفسانى هستند، شرح دهيم. او حركت مستقيم را از حركت مستدير جدا كرده و براي هر يك سببي و غرضي معرفي ميكند. حركتي كه اجسام متولده از عناصر اربعه دارند، حركتي قسري است كه همين سرآغاز توضيحي است در مورد حركات طبیعیه و حركات نفسانيه.
فصل دوم به دنبال بيان تقسيمات قواي نفسانى ميباشد. نفس نباتي، نفس حيواني و نفس ناطقه، نفوسي هستند كه در اين بخش یکی پس از ديگري مورد بررسی واقع گرديدهاند. تحديد نفس كليه نيز بخش دوم اين فصل است كه در آن، تركيب اجسام طبیعی از صورت و هيولي؛ يعني ماده را مطرح كرده است و مثال شمشير را براى آن ميآورد كه بريدن شمشير از حدت و شكنندگيش از حديد آن ناشي مىشود. وي، اين را براي جداييناپذير بودن صورت از هيولي مطرح ميكند.
جايگاه نفس در ميان موجودات و كمال اول بودنش به خاطر مبدئيتش براي صادر شدن از مبدأ و كمال اول بودنش، براي اجسام طبیعی نه صناعي و آن هم طبیعیاى كه داراي حيات بالقوه بوده و مصدر افعال حيواني ميباشد، از مباحثي است كه در اين فصل مطرح شده است.
فصل سوم، در عدم تشكيل قواي نفسانى از امتزاج عناصر اربعه است.
فصل چهارم، اختصاص به توضيحاتي در مورد قوه نباتى دارد؛ وي تغذيه، نمو و توليد مثل را به عنوان افعال نفس نباتي مطرح مىكند. به عقيدهي او قواي نباتى سهتا ميباشد: مغذيه، مولده و منميه كه اولى مانند مبدأ و دومى به منزلهي غايت و سومى به منزلهي واسطهي ميان غايت و مبدأ است.
فصل پنجم، در مورد قواي حيوانى و ذكر نياز به هر يك از آنهاست. بو علي، هر حيوان حساسى را متحرك بالاراده و هر حيوان متحرك بالارادهاى را حساس مىداند.
اينكه حواس پنجگانه حيواني در چه مراحلي از حياتشان مفيد و مؤثر است، بخش ديگر مباحث شيخ الرئيس را در باب قواي حيواني در بر ميگيرد؛ براي مثال قوهي لامسهي حيوان، از قرار گرفتن او در مكان غير ملايم جلوگيري ميكند و قوهي شامه، او را به سمت غذاي مناسب طبعش هدايت مينمايد. همآهنگي قوا با يكديگر، تأثير غضب و شهوت در آنها در كنار وهم و خيال و درك و ذكر، اهم مسائلي هستند كه در ادامهي فصل پنجم مطرح گرديدهاند.
فصل ششم، در تفصيل حواس پنجگانه و كيفيت ادراك آنها و بيان اختلافي كه در كيفيت ديدن وجود دارد است. در اولين مسئله، آراى فلاسفه را در مورد قوهي بصر مورد نقد و بررسی قرار داده است.
اينكه كداميك از قواي متصوره، مدركه، متخيله و ذاكره متصدّي امر رؤيت هستند، عنوان ديگر مسئله اين فصل است، سپس قواي لامسه، شامّه، ذايقه و سامعه یکی پس از ديگرى مورد مداقّه واقع شده است.
فصل هفتم، در مورد حواس باطني و قوهي محركهي بدن است كه حس مشتركه يا قوهي متصوره از جمله آنها ميباشد. يكى از مطالبي كه مؤلف در اين فصل از آن سخن گفته، اين است كه قوهي متخيله هر گاه مورد استعمال قوهي متوهمه قرار گيرد، متخيله ناميده مىشود و هر گاه قوهي ناطقه آن را به كار ببرد، قوهي مفكره خوانده ميشود. مؤلف، سرچشمهي همهي اينها را قلب ميداند و...
فصل هشتم، دربارهي نفس انساني از آغاز تا رسيدن به كمال ميباشد. مؤلف، بحث خود را در اين باره چنين آغاز مىكند: بىترديد تمايز انسان از ساير حيوانات، به بركت قوهاى است كه توانايى تصور معقولات با آن حاصل مىشود. اين قوه را نفس نطقيه يا عقل هيولانى مىخوانند. اين قوه تنها در انسان وجود دارد و ذاتا واجد هيچيك از صور معقولات نيست و...
مرتبه نفس نطقيه در انبيا به حدى است كه براى شناخت حقايق، به قياس و تأمل نياز ندارد، چرا كه الهام و وحى او را كافى است؛ اين ويژگى نفس، تقديس و خود نفس به اعتبار اين ويژگى، روح مقدس ناميده مىشود.
فصل نهم، مشتمل بر پنج برهان براى اثبات جوهريت نفس و بىنيازى آن در قوام خويش از بدن، مىباشد.
فصل دهم، در اثبات جوهر عقلي مجردى است كه نسبتش با نفوس انسانى همچون نسبت نور با حس بينايى است... جوهر عقلي، در كودكان، خالي از هر صورت عقليهاي است و بعدها معقولات بديهيه در آن بدون تعلم حاصل ميگردد. حصول اين معقولات يا از طريق حس و تجربه است و يا از طريق فيض الهي... در ادامه توضيحاتي در بيان كيفيت بقاى نفس بعد از موت و... ارائه شده است.
وضعيت كتاب
كتاب، توسط ادوارد بن كرنيلويس فنديك آمريكايي تصحيح گرديده است و در پايان هر فصل، شرحي براى آن نوشته شده است.
وابستهها