جمهرة النسب
نام کتاب | جمهرة النسب |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ابن کلبی، هشام بن محمد(نويسنده)
حسن، ناجي (محقق) |
زبان | عربي |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | عالم الکتب
مکتبة النهضة العربية |
مکان نشر | |
سال نشر | مجلد1: 1986م , 1407ق , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11318AUTOMATIONCODE |
جمهرة النسب، اثر ابومنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفی 204ق)، شیعیمذهب، از قدیمیترین کتابهای مفصل در دسترس پیرامون علم انساب میباشد که به زبان عربی نوشته شده و با تحقیق ناجی حسن عرضه شده است.
ابن خلکان در مورد کتاب و نویسنده آن، به ستایش پرداخته است: «كان من أعلم الناس بعلم الأنساب و له كتاب الجمهرة في النسب و هو من محاسن الكتب في هذا الفن و كان من الحفاظ المشهور». ابن قتیبه نیز او را اعلم مردم در علم انساب میداند. ابن ندیم نیز مینویسد که اسحاق موصلی میگفت: سه نفر را دیدم که هنگام دیدن سه نفر خوار و زبون میشوند: هیثم بن عدی هنگام دیدن هشام کلبی و علویه هنگام دیدن مخارق و ابونواس هنگام دیدن ابوالعتاهیه. یاقوت حموی که در نقل خبر غریب از ابن کلبی از طعن نسبت به او خودداری میکند، وی را دارای حجتی قوی دانسته و به دفاع از او میپردازد[۱].
آنچه به اهمیت کتاب اشاره دارد، آن است که همگان معترفند که نویسنده آن در انساب و تاریخ جزیرة العرب پیش از اسلام، اهل فن و از بزرگان بوده و دیگران خوشهچین اویند؛ آثار او که بالغ بر ۱۵۰ کتاب است و بیشتر درباره تاریخ است، به این امر گواهی میدهد[۲].
ساختار
کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در سه جزء، تنظیم و ارائه شده است. روش نگارش در این کتاب به روش مبسوط بوده و نقش زیادی در شکلگیری اولیه انسابنگاری داشته و مطالب آن از سوی انسابنگاران پس از آن، به دفعات مورد ارجاع قرار گرفته است؛ به همین دلیل در بین کتب انساب از اعتبار زیادی برخوردار میباشد[۳].
گزارش محتوا
در مقدمه محقق، توضیح مختصری پیرامون کتاب داده شده است[۴].
مؤلف، مطالب را بر اساس طبقات ششگانه نسب عرب شامل: شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ و فصیله تقسیمبندی کرده است. وی ابتدا شعوب عرب شامل شعب معد بن عدنان، شعب مضر بن نزار، شعب الیاس بن مضر و مدرکة بن الیاس را برشمرده و سپس به قبایل پرداخته و از قبیله کنانة بن مدرکه آغاز نموده، آنگاه بهترتیب عمارهها و بطون و فخذها و فصیلهها را ذکر نموده است. از عمارهها ابتدا عماره فهر بن مالک را که همان «قریش» دانسته، ذکر نموده و بطون مربوط به آن را برشمرده و در ادامه از فخذها ابتدا فخذ هشام بن عبدمناف و از فصیلهها ابتدا فصیله عبدالله بن عبدالمطلب را ذکر کرده است؛ به این ترتیب وی سعی نموده بهنحوی به نسب پیامبر(ص) نقش محوریت داده و با قصد تکریم ایشان، آگاهانه سعی نموده تا در صدد ذکر نسب ایشان در ابتدا و در کمترین فاصله از صدر کتاب برآید؛ به این ترتیب روشی را بنا نهاده که تا دیگران نیز از آن پیروی کرده و همیشه نسب پیامبر(ص) را مقدم بدارند[۵].
وی پس از ذکر فصیلههایِ فخذ هشام بن عبدمناف، سراغ فخذِ بعدی از بطون و عماره قریش رفته و آنگاه پس از اتمام عماره قریش، به سراغ عمارههای دیگر قبایل رفته و به این ترتیب یکایک شعوب عرب را برشمرده است. همان طور که از این توضیحات برمیآید، مؤلف از روش مبسوط برای ذکر انساب عرب استفاده نموده و پدر را بر پسر مقدم داشته است. به نظر میرسد نسبنگاران بعدی از روش این کتاب پیروی کردهاند[۶].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، بههمراه فهرستهای «اعلام و قبایل»، «شهرها و مواضع»، «ایام عرب»، «اسامی اسبها»، «امثال» و «حدیث» در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع، به تعریف و توضیح برخی از اعلام، کلمات و عبارات متن پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- صفری فروشانی، نعمتالله؛ عالمی، سید محمدرضا، «نقش شیعیان در نسبنگاری عمومی»، برگرفته از پایگاه اینترنتی دانشگاه تهران، پژوهشنامه تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله 5، دوره 44، شماره 2، پاییز و زمستان 1390، به آدرس:
- صفری فروشانی، نعمتالله؛ عالمی، سید محمدرضا، «کتابشناسی انسابنگاری اسلامی تا پایان قرن هفتم»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: سخن تاریخ، سال پنجم، شماره 15، زمستان 1390 (34 صفحه، از 43 تا 76)، به آدرس:
http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/934473