التشيع في العراق و صلاته بالمرجعية و إيران
نام کتاب | التشيع في العراق و صلاته بالمرجعية و ايران (نظرة عابرة) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | تشيع در عراق، مرجعيت و ايران (يک مرور). عربي
عنوان اصلي: تشيع در عراق، مرجعيت و ايران (يک مرور) |
پدیدآورندگان | جعفریان، رسول (نويسنده)
جواد، حيدر محمد (مترجم) |
زبان | عربی |
کد کنگره | |
موضوع | شيعه - عراق - تاريخ
مرجعيت |
ناشر | نشر حبيب |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | 1387ش , 1429ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12283AUTOMATIONCODE |
معرفی اجمالی
التشيع في العراق و صلاته بالمرجعية و إيران (نظرة عابرة)، اثر رسول جعفریان، پژوهشی است پیرامون تشیع در عراق و ارتباط آن با ایران و مرجعیت در آن، که به زبان فارسی و در دوران معاصر نوشته شده است و به قلم حیدر محمد جواد، به عربی ترجمه شده است.
ساختار
کتاب، فاقد مقدمه بوده و مطالب در پنج فصل، سامان یافته است.
نویسنده ابتدا به بحث پیرامون پیشینه تشیع در عراق پرداخته و سپس ضمن نگاه به جغرافیای انسانی و سیاسی شیعه در عراق، به بررسی گستردگی حضور اتباع ایرانی در عراق، مرجعیت شیعه در عراق و ایران و چالشهای پیش روی مرجعیت در عراق در دوره اخیر پرداخته است.
گزارش محتوا
نویسنده در فصل اول در باب پیشینه تشیع در عراق مینویسد: «سابقه تشیع در عراق بیش از هر نقطهی دیگری در جهان اسلام است؛ بهطوری که میتوان ادعا کرد تشیع اساسا در محیط کوفه شکل گرفت». چون از همان روزهای نخست فتح عراق به دست سپاهیان اسلام، سلمان فارسی و یارانش در نشر تشیع در عراق مجالس سخنرانی برپا کرد و مردمی که تا آن زمان تحت اختیار دولت ساسانی بودند را به تشیع و اسلام راستین دعوت میکرد و مردم عراق که سلمان را مورد اعتماد همگان میدیدند، گروه گروه به تشیع ملحق شدند و شیعه مسیر خویش را پیمود و این شکوفایی به اوج خود رسید. سلمان نخستین نماز جمعه را در ایوان کسری در صفر سال 16ق، اقامه کرد و سپس کوفه، در نزدیک شهر باستانی حیره را برای گسترش اسلام برگزید و نقشه این شهر را ترسیم کرد....[۱]
آنگاه که علی(ع) در عراق استقرار یافت، همین امر از نیرومندترین عوامل برای نشر و ترویج ولایت و حب اهلبیت(ع) در عراق و بهویژه در کوفه پایتخت خلافت آن حضرت بشمار میرفت....[۲]
مسجد اعظم کوفه پایگاه تدریس علوم گوناگون حضرت بود. وی در ایام حکومت کوتاه خود، تشیع را در کوفه رواج داد و علیرغم تمام ناملایمتیها و جنگها که در کوفه برای امام(ع) پیش آمد، هرگز از نشر فرهنگ و معارف الهی باز نایستاد و جمع کثیری از وی بهرهمند شدند....[۳]
جعفریان در ادامه تأکید میکند که تشیع از کوفه در قرن دوم و سوم قمری به بغداد انتقال یافت و در قرن چهارم با اوج گرفتن اهمیت کربلا و نجف و کاظمین و حمایتی که آل بویه از تشیع کردند، این مذهب در بخشهای بیشتری از مرکز عراق بهویژه بغداد گسترش یافت و مکتب تشیع بهطور خاص از مکتب نجف و سپس حله تغذیه فکری کرد....[۴]
نویسنده، معتقد است که تشیع عراق بر جبل عامل، حلب و ایران تأثیر گذاشته و تا آنجا که مربوط به ایران میشود، در چندین مرحله بر تشیع ایران در مواردی، همچون تأثیر تشیع قبیله اشعری در قم در قرن دوم قمری، تأثیر تشیع بغداد بر ایران در قرن پنجم و ششم قمری، تأثیر تشیع مکتب حله بر ایران در قرنهای هفتم و هشتم و تأثیر تشیع نجف و جبل عامل بر ایران در قرن دهم قمری، تأثیرگذار بوده است....[۵]
نویسنده با ذکر اینکه تشیع عراق در چهار مرحله بر تشیع ایران تأثیرگذار بوده است، به اوضاع سیاسی عراق در قرن دهم هجری و رویارویی این کشور با دو قدرت صفوی و عثمانی میپردازد. او معتقد است صفویان به عتبات چشم داشتند و دو بار در فاصله سالهای 914-940ق و 1031-1048ق، بغداد را به کنترل خود درآوردند؛ اما این کنترل موقت بود. بهتدریج پایههای دولت عثمانی در عراق استوار شد و حاکمان سنی بر آن مناطق مسلط شدند و شیعیان بالطبع امیدشان به ایران بود. بااینحال اهمیت عتبات هیچگاه بهلحاظ توجه زیارتی و علمی برای شیعیان کاهش نیافت....[۶]
نویسنده در ادامه به چگونگی ورود اعراب و عربی شدن عراق از پیش از اسلام میپردازد و چگونگی رشد و گسترش تشیع در میان عشایر جنوب عراق را شرح و بسط میدهد. او اعتقاد دارد گسترش تشیع در جنوب عراق و در میان عشایر جنوب، بخشی کهن و بخشی جدید است. از یک طرف تشیع در خوزستان با حضور مشعشیان و در قبایل عرب هویزه و نواحی جزایر و غیره تشیعی دیرپاست که نشانهای آن در آغاز دوره صفوی بهوضوح دیده میشود....[۷]
نویسنده فصل دوم را به جغرافیای انسانی و سیاسی شیعه در عراق اختصاص داده است. او برای تکمیل این فصل از منابعی همچون حنا بطاطو، مسعود کوهستانینژاد، اسحاق نقاش، حسن علوی و محمدعلی شمرانی بهره برده و به نقل از حنا بطاطو جغرافیای دینی عراق را ذیل سه منطقه توضیح میدهد و مینویسد: این سه منطقه دینی در بغداد با یکدیگر تداخل میکنند. او در ادامه جمعیت این کشور را بیان میکند و به نقل از حسن علوی مینویسد: «اگر کسی شیعیان را به حساب نیاورد، قوم عرب در این کشور از 18 درصد تجاوز نخواهد کرد». بههرحال در این فصل که قسمت مختصری از کتاب را شامل میشود، جعفریان بیشتر بر آمار و ارقام نیمقرن اول قرن بیستم تأکید دارد....[۸]
نویسنده در فصل سوم با عنوان «گستردگی حضور اتباع ایرانی در عراق در آغاز قرن بیستم»، با استناد به گزارشی که از کتاب مسعود کوهستانینژاد نقل شده، دلایل رفتن ایرانیان به عراق در حوالی سالهای 1300ش، را برشمرده است....[۹]
نویسنده در فصل چهارم، نظر به اهمیت موضوع مرجعیت شیعه، تأکید میکند که از زمان مطرح شدن ایران بهعنوان تنها دولت مقتدر شیعه در پنج قرن اخیر، بهطور طبیعی مرجعیت پیوند استواری با این کشور داشته و تا حدودی رنگ ایرانی داشته است. بااینحال به دلیل قدرت تشیع در عراق و شماری از بلاد غربی، شمار زیادی از عالمان برجسته شیعه و نیز در حد مرجعیت از حوزههای عربی بودهاند. باید به این نکته مهم توجه داشت که مرجعیت و رهبری شیعی در عراق به دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) در کوفه برمیگردد که حضرت اساس رهبری شیعی را در عراق پایهگذاری کرد و پس از شهادت وی اکثر امامان از ائمه اثنیعشری(ع) در عراق به سر بردهاند. چنانکه حضرت امام جعفر صادق(ع) در سال 144ق که برای زیارت قبر جدش سیدالشهداء وارد کربلا شد، مدتها در این مکان اقامت گزید و به تدریس و ارشاد پرداخت....[۱۰]
از آنجا که شیعه پس از رحلت پیامبر(ص) باب هدایت را مسدود نمیداند و دوره تأسیس آن از عصر ائمه(ع) آغاز میشود، بر این اساس در دوره طولانی امامت، عراق مرکز مهم رهبری شیعیان بود و پس از رحلت امام حسن عسکری(ع) امام یازدهم از ائمه در سامراء در سال 260ق و آغاز غیبت صغری همچنان انتظار شیعیان جهان به بغداد معطوف بود؛ زیرا نواب خاص و سفرای چهارگانه امام زمان(عج) همگی در بغداد به سر میبردند و با پایان زندگی نایب چهارم، عصر غیبت صغری و نیابت خاصه به انتها رسید و دوره غیبت کبری و نیابت عامه آغاز شد که این عصر مرجعیت فقها و مجتهدان است....[۱۱]
نویسنده در پایان این فصل به انتقال مرجعیت به ایران اشاره میکند و مینویسد: پس از درگذشت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، مرجعیت مطلق عتبات از بین رفت و با بالا گرفتن موقعیت آیتالله بروجردی، این بار مرجعیت اصلی به ایران منتقل شد و در این طرف، آیتالله بروجردی تأثیری ولو مختصر در نجف داشت. جعفریان معتقد است بهطور کلی مرجعیت نجف تا این زمان تأثیر شگرفی در تحولات ایران داشت، اما بهعکس، حتی تا به امروز، در ادواری که مرجعیت مهم در ایران متمرکز بوده، آن تأثیر قابل توجه نبوده است....[۱۲]
فصل پنجم به موضوع «مرجعیت در عراق و چالشهای پیش رو در دوره اخیر» پرداخته است. جعفریان در ابتدای این فصل، زیر عنوان «بازگشت مرجعیت به عراق: آیتالله حکیم»، مینویسد: این زمان چندین مرجع دیگر از جمله آیات عظام سید محمود شاهرودی و ابوالقاسم خویی در نجف و چند مرجع هم از جمله آیات عظام خمینی، محمدرضا گلپایگانی و محمدکاظم شریعتمداری در ایران فعال بودند. بااینحال مرجعیت آیتالله حکیم به دلیل نقش و سابقه نجف در امر مرجعیت و نیز اقبال عمومی، در درجه نخست قرار داشت....[۱۳]
اما آنچه مهم و قابل توجه است، نکتهای است که نویسنده پس از بیان مقدماتی به آن اشاره میکند و آن اینکه: «اما سرجمع، این دوره بهتدریج، حوزه علمیه نجف به سمت عربی شدن پیش میرفت» و در جایی دیگر مینویسد: «به هر روی، عربی شدن حوزه نجف در دوره آیتالله حکیم، امری مشهود است. فعالیتهای حزب الدعوه نیز مؤید همین جهتگیری بود... مدرسهای که آیتالله حکیم تحت عنوان الدوره در سال 1386ق/ 1967م ایجاد کرد و نخستین دوره آن در همان سال شروع به تحصیل کرد، همه عراقی بودند»....[۱۴]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در ابتدای کتاب آمده است.
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع....[۱۵]، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است....[۱۶]
مترجم، هیچ مقدمهای را بر این اثر ننوشته تا در آن انگیزه خویش و چگونگی کار خود را گزارش نماید.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- حسینی، سید رضا، «تشیع در عراق»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 136، شهریور 1388 (7 صفحه، از 94 تا 100)، به آدرس: