گفتمان استوار در محفل اندیشمندان
نام کتاب | گفتمان استوار در محفل اندیشمندان |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ورداني، صالح (نويسنده)
ميرزاييمنفرد، غلامعلي (مترجم) |
زبان | فارسي |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | کلمه الحق |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1387ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE14718AUTOMATIONCODE |
معرفی اجمالی
گفتمان استوار در محفل اندیشمندان، ترجمه «المناظرات بين فقهاء السنة و فقهاء الشيعة» نوشته صالح الوردانی نویسنده و مستبصر مصری است، که توسط غلامعلی میرزایی منفرد به زبان فارسی ترجمه شده است.
این کتاب با موضوع کلام، به نقل سه مناظرهای که بین فقهای شیعه و اهل سنت صورت گرفته است میپردازد. این کتاب در زمان معاصر در یک جلد تألیف و منتشر شده است.
ساختار کتاب
کتاب مشتمل بر دو مقدمه از ناشر و نویسنده و سه مناظره است. مناظره اول طی سه روز نقل شده است.
گزارش محتوا
مقدمه مؤلف
نویسنده در مقدمه میگوید: تنها راه پیشروی مسلمانان در بهرهبرداری صحیح از حقایق دین، مراجعه به نص قرآن و روایات است و شایسته است اهل سنت همچون شیعه در بهکارگیری عقل در رویارویی با نقل شهامت داشته باشند. و هیچگاه نباید از ابراز عقاید شیعه و دیدگاههای آنان درباره صحابه و قرآن واهمهای داشته باشند، چراکه این هراس نشاندهنده عقاید متزلزل و ضعیف آنها است[۱]
مناظره اول
مناظره اول در عصر حکومت سلجوقی روی داده و مقاتل بن عطیه در مدرسه نظامیه بغداد اقدام به گردآوری آن نموده است. این مناظره با سه شخصیت ارتباط دارد: سلطان ملکشاه، نظام الملک، مقاتل بن عطیه(نویسنده مناظره).
پسازاینکه ملکشاه در پی ماجرایی براین شد که از حقیقت اعتقادات شیعی مطلع شود، به وزیر خود دستور داد علمای بنام شیعه و سنی را جمع کند تا در طی جلساتی بحث دوطرفه، حقیقت برای او آشکار شود که کدام مذهب برحق است. با پیگیری و دعوت وزیر از علمای شیعه و سنی، مناظرات در سه روز (جلسه) شکل گرفت[۲]
روز اول: بحث با عالم سنی آغاز شد او خطاب به عالم شیعی میگوید: شیعیان تمام صحابه را لعن میکنند و این کار شایستهای نیست. عالم شیعی در پاسخ او گفت این سخن شما خلاف واقع است زیرا ما حضرت علی(ع)، عباس، سلمان، مقداد، ابوذر و ... را لعن نمیکنیم و اگر شیعیان برخی از صحابه لعن میکنند طبق فرمایش پیامبر(ص) است که فرمودند: خداوند لعنت کند هرکس را که از لشکر اسامه سرپیچی کند. و در آنجا بود که بسیاری از صحابه از اسامه و لشکر او سرپیچی کردند. بنابراین طبق فرمایش آن حضرت، هرکس که پیامبر خدا، او را لعن کند هر مسلمانی نیز میتواند او را لعن کند[۳]
این ماجرا باعث خجلت عالم سنی شد. سپس سخن از خلیفه بعد از پیامبر به میان آمد. عالم شیعی با بیان واقعه تاریخی غدیر و کیفیت آن، ولایت بهحق امیرالمؤمنین علی(ع) را اثبات کرد و مورد پسند پادشاه واقع شد. در ادامه مناظره، موضوع تحریف قرآن و جسمانیت خداوند مورد بحث قرار گرفت. عالم شیعی عقیده شیعه بر عدم تحریف قرآن را بهطور مستدل مطرح کرد؛ و با آوردن شواهدی از کتب اهل سنت مبنی بر جسمانیت خداوند، تناقض این نظریه با عقل را مطرح کرد.
در ادامه عالم شیعی شواهدی از کتب اهل سنت مبنی بر شک و تردید به پیامبر اکرم(ص) در مورد نبوتش و انجام کارهای ناشایستی چون بر دوش گرفتن عایشه مطرح نمود که عالم سنی نتوانست جواب قانعکنندهای بیان کند و ساکت شد[۴]
روز دوم: در این روز، مناظره در موضوع ایمان سه خلیفه شکل گرفت و عالم سنی مدعی شد شیعیان ایمان آنها را نفی میکنند و این در حالی است که اگر مؤمن نبودند پس چرا پیامبر اکرم(ص) داماد آنها شد؟ و یا اینکه دخترش را به عقد خلیفه سوم درآورد؟
علوی در جواب بیان داشت که آنها در ظاهر اسلام آورده بودند. پیامبر اکرم(ص) موظف به رفتار بر طبق ظواهر افراد بودند نه باطن آنها، سپس عالم شیعی بهتفصیل با استفاده از منابع روایی اهل سنت، ادلهای بر عدم ایمان هر یک از خلفا بیان داشت و در مقابل عالم سنی توجیهاتی بیاساس را ذکر میکرد که ملکشاه آنها را غیرموجه دانست؛ سپس عالم شیعی ادله فراوانی از کتب اهل سنت بر برتری همهجانبه امیرالمؤمنین علی(ع) بر خلفای ثلاثه مطرح کرد و اثبات کرد که اهل سنت فریب گذشتگان خود را خورده و از دستور صریح پیامبر(ص) در امر خلافت مخالفت کردهاند[۵]
روز سوم: در شروع جلسه، عالم سنی گفت: در فضیلت خلیفه دوم همین بس که سرزمینهایی را به نفع اسلام فتح کرده و اسلام را گسترش داد. عالم شیعی در جواب بیان داشت اولاً این فتوحات خلاف سیره پیامبر بود که همواره سیاست تدافعی داشتند و لذا آثار منفی زیادی داشت، ثانیاً اینها دلیلی بر حقانیت خلافت او پس از پیامبر نمیشود. سپس به ذکر ماجرای غصب فدک و شهادت حضرت زهرا(س) با همکاری خلفا به استناد احادیث اهل سنت پرداخت و عالم سنی در جواب آن نتوانست دفاعی ارائه دهد.
درنهایت بحث در موضوع جانشینان حقیقی پس از پیامبر اکرم(ص) شکل گرفت، که عالم شیعی، روایت منقول از رسول اکرم(ص) مبنی بر تعیین جانشینان خود از جانب خداوند متعال را ذکر فرمودند که جانشینان پس از من دوازده نفر میباشند که اولین آنها علی(ع) و مابقی فرزندان او هستند. ملکشاه درنهایت وقتی ناتوانی عالم سنی را در جوابگویی به حقایق مطرح شده از طرف عالم شیعی را مشاهده کرده، به بطلان مذهب تسنن تصریح و بهصورت علنی به مسلک تشیع پیوست و بهتبع او افراد زیادی که در مجلس بودند شیعه شدند و به برکت آن، مذهب تشیع در مدارس علمیه بغداد تدریس شد و گسترش پیدا کرد[۶]
مناظره دوم
مناظرهای کوتاه در سال 951ق، بین حسین بن عبدالصمد جبعی و یکی از دوستان وی شکل میگیرد. در ابتدای مناظره حسین بن عبدالصمد که فردی شیعه است، درباره پیروی غلط از ابوحنیفه بحث را آغاز میکند و انتقادات زیادی را از منابع اهل سنت متوجه شخصیت ابوحنیفه میکند مبنی بر اینکه ابوحنیفه لیاقت تقلید کردن را ندارد. سپس به بیان شخصیت بزرگ امام صادق(ع) که علمای شیعه و سنی در عظمت علمی ایشان میپردازد. در ادامه شخص مقابل که سنی مذهب است نقدهایی مطرح میکند که با جواب طرف مقابل، اشکالاتش مرتفع شده و بهتزده میشود. در جلسهای دیگر مباحثی پیرامون صحابه و خلفای ثلاث بین دو طرف درمیگیرد که طرف شیعی با استناد از منابع خود اهل سنت با قاطعیت به شبهات و اشکالات او جواب میدهد و حقایق مذهب تشیع را بهصورت شفاف برای وی بیان میدارد، تا اینکه درنهایت شخص سنی به حقانیت مذهب تشیع اعتراف کرده و شیعه میشود.[۷]
مناظره سوم
مناظرهای کوتاه و خیالی بین ابنتیمیه و ابنمطهر حلی (علامه حلی) صورت میگیرد و تحت عنوان «مطارق النور تبدد اوهام الشیعه» منتشر میشود. این اثر حاوی مناقشاتی در پاسخ به ادعاهای علامه حلی در بطلان مذهب تسنن است. نویسنده درصدد جواب بر ادعاهای ابن تیمیه برمیآید. ایشان در خلال سخنان ابن تیمیه، پاسخهای دقیق برای بطلان کلام او از منابع اهل سنت بیان میدارد. در این مناظره موضوعاتی چون: لزوم امامت و شناخت او، عصمت انبیاء، جسمانیت خداوند متعال، حجیت قیاس، خلافت پس از پیامبر اکرم(ص)، ماجرای فدک، آیاتی در شأن علی(ع) و جایگاه صحابه مورد بحث قرار میگیرد[۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده است.
نویسنده، پاورقیها را به آدرس مطالب و به نقد و توضیحاتی درباره مطالب کتاب اختصاص داده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.
وابستهها
المناظرات بين فقهاء السنة و فقهاء الشيعة