فریب، کنکاشی در اسلام پیامبر(ص) و اسلام سیاستبازان
نام کتاب | فریب، کنکاشی در اسلام پیامبر(ص) و اسلام سیاستبازان |
---|---|
نام های دیگر کتاب | فريب: کاوشي در اسلام پيامبر و اسلام سياست بازان
کنکاشي در اسلام پيامبر(ص) و اسلام سياست بازان |
پدیدآورندگان | ورداني، صالح (نويسنده)
مهري، محمدجواد (مترجم) |
زبان | فارسي |
کد کنگره | BP 212/5 /و4ف4 |
موضوع | شيعه - دفاعيهها و رديهها
شيعه - عقايد |
ناشر | بنياد معارف اسلامي |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1385ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE16148AUTOMATIONCODE |
معرفی اجمالی
فریب، کنکاشی در اسلام پیامبر(ص) و اسلام سیاستبازان ترجمه سید محمدجواد مهری از کتاب «الخدعة، رحلتي من السنة الی الشيعة» اثر مستبصر مصری؛ صالح الوردانی است.
نویسنده در این کتاب ضمن بیان کیفت تشرفش به مذهب تشیع سعی نموده واقعیات تاریخی صدر اسلام را عرضه کند، برخی از استدلالهای مخالفان را رد کند و به شبهات آنان پاسخ دهد و حقایقی که از نظر مسلمانان مخفی بوده را آشکارا بیان نماید[۱]
ساختار کتاب
کتاب دارای دو مقدمه از مترجم و نویسنده است. مطالب کتاب در ضمن شش بخش مطرح شده است.
گزارش محتوا
مترجم در مقدمه اش در مورد نویسنده کتاب؛ صالح الوردانی سخن به میان آورده و ایشان را همچون دکتر تیجانی از راهیافتگان صراط مستقیم معرفی میکند که از بین راههای انحرافی، صراط حقیقی را برگزید و همراه با راستگویان شد. او میگوید: نویسنده کتاب قطعا از قلبی بیدار و وجدانی پاک برخوردار است که با غلبه بر تعصب و جهالت توانست به مقصد حقیقی نائل گردد. سپس مترجم احادیثی در فضایل بیکران امیرالمؤمنین(ع) ذکر میکند[۲]
نویسنده در مقدمه، از چگونگی راه یافتن خویش به حقیقت سخن میگوید و رمز نجات خود را در یک نکته اساسی بیان میدارد و آن اینکه برای رسیدن به حقیقت باید از نصوص دینی بهره برد نه از رجالی که با مطامع سیاسی، دین را به مردم عرضه کردند و در واقع باید هاله تقدس را از صحابه و فقیهان کنار زد تا حقایق مسائل اختلافی پس از پیامبر(ص) بر ما آشکار گردد[۳]
مؤلف به زمینههای انقلاب درونی خود چنین اشاره میکند: در آغاز دهه 70 میلادی در مقابل افکار و گروههای فکری که در مصر شکل گرفته بود- از جمله اخوان المسلمین، تکفیر و جهاد، که هر کدام با تعصب خاصی از ایدئولوژی فکری خود دفاع میکردند و مدار تعقل را کنار گذاشته بودند- همواره بر مدار تفکر و عقلانیت پیش میرفتم و اگرچه از سوی این گروهها تلاشهایی برای جذب من صورت گرفت، اما نوع تفکر من هیچگاه اجازه نداد که در گرداب تعصب افراطی آنها فرو روم.
همچنین سالهایی که در زندان بودم شاهد رفتارهای تند و خشن و زدوخوردهای شدید بین طرفداران تفکر وهابیت بودم، که یک گروه هوادار عبود الرمز و گروهی هوادار صعیدیان بودند و اینگونه وحشیگریهای آنها چیزی جز اعتقادات و رفتار تند خوارج را به یاد من نمیآورد و من دانستم که این از ضعف اخلاق نیست بلکه ناشی از باورهای عمیق اعتقادی است، که نیاز به پالایش وسیع دارد.
پس از زندان سفرهایی به عراق و کویت داشتم که در خلال آن با گروههای شیعی و سنی آشنا شدم و کتابهایی از معارف تشیع به دستم رسید که بسیاری از افکار غلط راجعبه شیعیان را از ذهن من شستشو داد. این ماجرا مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که در واقع پیروزی تفکر شیعی بر سنیگری بود[۴]
مؤلف در ادامه به عوامل مؤثر در رهایی از تعصب به گذشتگان و شخصیتهای اهل سنت میپردازد؛ یکی از این عوامل، نوع ایدئولوزی فکری فرقه تکفیر بود که در مصر متولد و شایع شده بود، این تفکر بر آن بود که تقلید از گذشتگان و تمسک جستن به گفتارهای آنها مردود دانسته و به پیروان خود اجازه استفاده مستقیم از کتاب و سنت را میداد، و به عبارتی روشنتر، آنان را در بکارگیری از عقل در نصوص و متون بی آنکه متأثر از شخصیتها باشند آزاد گذاشت.
از طرف دیگر گروه تکفیر، از عواملی بود که انسان را به رهایی از گذشتگان وامیداشت.
اندیشه حاکمیت نیز از اهمیت بهسزایی برخوردار بود، زیرا تحیری در گروه جهاد وجود داشت که نمیدانستند با حکومت مبارزه کنند یا اطاعت؟ این مساله مرا واداشت که در پی تحقیق از منابع فقهی گذشته در مورد چگونگی رفتار با حکومتها برآیم. در نهایت دریافتم طرحهای حاکمان و گذشتگان در اطاعت بیچونچرا از حکومتها، چیزی جز بهرهبرداری سیاسی مرموزانه و تأویل و تفسیر به نفع خویش نیست. از جمله عوامل، کتب و افکار سلفیگری است که جوانان را فقط به پیروی از مکتب ابن تیمیه فرا میخواند و به تکفیر سایر مذاهب و فرق دعوت میکرد. و تمام این موارد حکایت از یک فریب زیرکانهای داشت برای مقابله و نابودی تفکر شیعی.
از جمله عوامل رهاییبخش از گذشته، مبانی فکری گروههای اهل سنت در مصر بود، که تنها بر پایه اجتهادات بیاساس بود که نص را رها کرده و دین خود بر مبنای نظرات و اجتهادات گذشتگان بنا میکردند و بیش از اینکه حقیقت دین را از منصوصات در قرآن و روایات اخذ کنند از میراث اجتهادی سلف بهره میبردند[۵]
نویسنده در بخش سوم، به تردیدها و شبهاتی که در میراث گذشتگان وجود دارد اشاره میکند؛ تردیدهایی که مایه شک و ابهام بیش از پیش هر جستجوگری میشود. چرا سخنان خلیفه اول و دوم به صورت نصوص قطعی درآمده است؟؛ چرا همه طرحهای اساسی در میراث گذشتگان مبتنی بر اجماع است؟؛ چرا همواره حاکمان از سوی فقیهان مورد تأیید و حمایت محض بودهاند؟ و صدها چرایی دیگر که شعله شک و تردید را در درون انسان شعلهور میکند.
او میگوید: پس از این تردیدها بود که بر آن شدم روایات در مدح صحابه را با میزان عقل و قرآن بسنجم، تا اینکه به این نتیجه دست یافتم که اغلب روایات درباره فضیلت اصحاب اشاره به فضیلت روشنی ندارد و بیشتر آنها از زبان صاحبانشان نقل شده است و گاه این ستایشها درباره یاران معاویه و خط بنیامیه ساخته شده است.
از جمله عواملی که مایه تشکیک است، توجیه و تأویلهای بیاساس درباره روایاتی است که در فضیلت و مقام علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) صادر شده که هر کدام از این نصوص را به بهانهای بیارزش جلوه میدهند. همچنین روایاتی که در صحیح بخاری و صحيح مسلم از نوع ارتباط زناشویی پیامبر(ص) با همسرانش نقل شده بسیار دور از شأن ایشان است و دور از عقل است پیامبری که به فرموده قرآن دارای خلق عظیم است چنین رفتارهای ناشایستی مرتکب شده باشد. و این حکایت از آن دارد دستهایی پشتپرده وجود داشته برای جعل چنین روایاتی به هدف توجیه زنبارگی حکومتمداران شهوتران. دیگر از عوامل شک برانگیز، سبک اهل سنت در گزینش احادیث است، که اعتبار صحیح بودن احادیث را فقط در صحت سندی خلاصه کردهاند و از عقل و نص قرآن برای راستیآزمایی بهره نمیبرند[۶]
تعصب بیجا بر عدالت صحابه و استناد به اجماع از دیگر علل تردید بود، آنان به قدری عدالت صحابه را افراطی مطرح میکنند که کوچکترین انتقادی به صحابه کفر و نفاق محسوب میشود و حال آنکه این طرح ضابطهای ندارد و نیز مخالف نص صریح قرآن است. آنان اجماع که بر پایه مطامع سیاسی است چنان ترویج میدهند که گویی از اصول اساسی دین است و اگر کسی با آن کوچکترن مخالفتی کند در گمراهی محض است.
بزرگ جلوهدادن شخصیتها و در مقابل، کوچک شمردن شخصیت والای علی(ع) از جمله مهمترین طرحهای اهل سنت است؛ چرا که بر اساس آن توانستند امت را به سوی خط دیگری که مخالف اهلبیت است سوق دهند[۷]
نویسنده در بخش بعدی به عواملی که باعث جذبش به خط اهلبیت(ع) شده اشاره میکند. اولین آنها مقام و منزلت علی(ع) در نصوص اهل سنت بود. گرچه فقها و حکام اهل سنت از دیرباز به طرق مختلف سعی در مخفی کردن آن از نظر مردم داشتند، اما مقام امامت، عصمت و ویژگیهای خاص آن حضرت مثل خورشیدی تابان نورافشانی میکرد.
دومین عامل جذب، باز بودن باب اجتهاد است که دلیل حیات دین میشود، و قرنهاست در طرف اهل سنت باب اجتهاد بسته است و به جای آن قیاس و استحسان و اجماع رونق دارد که باعث بدعت و سوء استفادههای زیادی میشود.
سوم بنیاد مذهبی تشیع است که همواره از سیطره حکومتها دور بوده است و با مواضع شجاعانه باعث تحول و تغییر در جامعه شده است.
ایشان در ادامه، به درک صحیح امامت اشاره دارد و میگوید: اگر موضوع امامت درست درک نشود ممکن است در بحث عصمت و غیبت امام، دچار گمراهی در فهم شویم.
نویسنده در نهایت، به موضوع گردآوری قرآن توسط خلیفه سوم اشاره میکند و میگوید قرآنی که نزد حضرت علی(ع) و برخی از صحابه وجود داشت دارای تفاسیری بود که حقانیت اهلبیت(ع) را بیشازپیش به رخ مخالفین میکشاند لکن با گردآوری قرآن توسط خلیفه سوم و نادیده گرفتن تفاسیر آن، هدفی جز مخفی نمودن جایگاه اهلبیت(ع) و اختلاف و تفرقه میان مسلمانان بهدنبال نداشت[۸]
مترجم در پایان کتاب، در تکمیل نظرات نویسنده درباره قرآن میگوید: همین قرآن موجود، کامل است و هیچ تحرفی در آن وجود ندارد.
نویسنده در پسگفتار نکاتی چند بدین شرح متذکر میشود: حق منحصر در قرآن است، احادیث نبوی باید سازگار با قرآن باشد، نص بالاتر از شخصیات است، حق با نص شناخته میشود و...[۹]
وضعیت کتاب
در انتهای کتاب فهرست منابع و فهرست مطالب ذکر شده است.
در پاورقیها آدرس مطالب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.