امالی (ترجمه سلطانی)
نام کتاب | امالی (شیخ صدوق) (ترجمه) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | امالی. فارسی - عربی |
پدیدآورندگان | ابنبابویه، محمد بن علی (نويسنده)
سلطانی، محمد علی (مترجم) |
زبان | فارسی
عربی |
کد کنگره | BP 129 /الف2 الف8041 1389 |
موضوع | احادیث شیعه - قرن 4ق. |
ناشر | ارمغان طوبی |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1389 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE14921AUTOMATIONCODE |
امالى اثر محمد بن على بن بابويه مشهور به شيخ صدوق، كتابى روايى است كه توسط محمدعلى سلطانى به فارسى سليس و روان ترجمه و در دو جلد منتشر شده است.
مترجم مقدمهاى بر كتاب نوشته كه در آن، ضمن بيان روشهاى ترجمه و شيوه مقابله با احاديثى كه احتمال جعل در آنها وجود دارد، شيوهاى كه خود وى در ترجمه اتخاذ كرده توضيح داده شده است ...[۱]
مترجم معتقد است بحثهاى كلامى كه در دايره اختلافهاى مذهبى مطرح مىشود، به طور طبيعى زمينه مناسبى در اختيار متعصبان و يا مخالفان، براى افزودن، كاستن، ساختن و تغيير دادن روايات به سود گرايش خود و يا تخريب گرايشهاى مخالف مىگذارد. همانگونه كه در زمينه روايات مرتبط با ثواب و عقاب اعمال، گاه راه را براى دلسوزان سادهدل، جهت ساختن و پرداختن رواياتى براى تشويق افراد به انجام اعمال خاص و يا بازداشتن آنان از كارهايى باز مىكند. اين پديده باعث مىشود انسان در انتساب پارهاى از روايات به معصوم(ع)، جانب احتياط را نگه دارد و هر نقلى را حديث تلقى نكند؛ زيرا به باور مترجم، زيان نفى انتساب حديثى به معصوم(ع)، به مراتب كمتر از آن است كه با انتساب آن، چيزهايى به افزوده شود و يا كلامى به معصوم(ع) منتسب شود كه نگفته است ...[۲]
وى معتقد است احاديثى كه انتساب آنها به معصوم(ع) جاى ترديد جدى دارد، در صورتى كه ترجمه نشده باشد و به همان تركيب نخستين نقل شود، دايره زيانمندى آن كمتر خواهد بود؛ زيرا افراد كمترى به احاديث دسترسى خواهند داشت؛ اما با ترجمه آن به زبانهاى ديگر، به مقدارى كه خواننده آن زياد مىشود، زيان آن هم فزونتر مىگردد. از سوى ديگر نمىتوان بهخاطر وجود رواياتى از اين دست، از ترجمه متون روايى به زبانهاى ديگر، بهطور كلى دست شست و از فوايد بسيار احاديث، مردم غير عربزبان را محروم ساخت. از اينرو، براى استفاده بهينه از روايات و دورى از زيانهاى محتمل آن، چند راه فراروى مترجم قرار داشته كه مترجم آخرين راه را برگزيده است. اين راهها عبارتند از اينكه:
الف) نخست با بهرهگيرى از دانشهاى مرتبط، از قبيل دانش رجال و درايه، احاديث درست را از نادرست جدا كرده و به سپس به ترجمه احاديث درست، مبادرت مىورزد؛ اين كار نتيجه خوبى خواهد داشت؛ اما چند مشكل در اين روش وجود دارد: نخست اين كه دستاورد اين كار، كتابى جديد خواهد بود كه نمىتوان آن را به نويسنده اصلى كتاب منسوب داشت. دوم آن كه چنين كارى بسيار دشوار و زمانبر است و تنها عده محدودى از عهده آن برمىآيند و سوم كه از همه مهمتر است، اين كه در شناخت روايات درست از نادرست، معيار واحدى وجود ندارد و در اين زمينه، ديدگاههاى بسيار متنوعى مطرح است كه در يك سوى آن، افراطىهاى اخبارى قرار گرفتهاند كه هر روايتى را به صرف انتساب به معصوم، پذيرا هستند و در ديگر سو، تفريطىهايى هستند كه به هيچ حديثى باور ندارند ...[۳]
ب) ذيل هر روايتى، به نقد و بررسى آن روايت مىپردازد و مقدار اعتبار آن را تعيين مىكند. اين شيوه مطلوبى است و در گذشته نيز بزرگانى از چنين روشهايى در تدوين روايات بهره مىگرفتند كه به عنوان نمونه، مىتوان به كار ارزشمند علامه مجلسى در كتاب «مرآة العقول» اشاره كرد؛ اما انجام دادن آن براى ناشرانى كه در پى آن هستند كه متن عربى روايات را در برابر ترجمه آن به خواننده ارائه كنند، از نظر فنى بسيار دشوار است و با توجه به آن كه در مواردى، تبيين مطلب، نياز به بحثهاى طولانى دارد، عملاً كتاب را از شكل كتاب روايى خارج مىسازد و آن را به حوزه كتابهاى نقد حديث وارد مىكند ...[۴]
ج) راه ديگر- كه در اين كتاب در پيش گرفته شده- اين است كه به خواننده تذكر كلى داده شود كه در انتساب هر نقلى به معصوم(ع) تأمل كند و به ياد داشته باشد كه:
اولاً: معصومان(ع) در طول تاريخ، دشمنانى داشتند كه براى تخريب چهره آنان، به هر كارى دست مىيازيدند و ساختن حديث و انتساب آن به معصوم(ع) از كارهاى بسيار متداول مخالفان آن بزرگواران بود. نمونه بارز اين مخالفان، امويان و عباسيان و اطرافيان اين دو سلسله حاكم بودند كه در اين راه كارنامهاى بسيار شرمآور دارند ...[۵]
ثانياً: در بين روايان، گاه افراد سادهلوح و در مواردى نيز افراد بسيار متعصب ناآگاه بودند كه براى آنان هدف، وسيله را توجيه مىكرد و براى بزرگ و مهم جلوه دادن امامان(ع)، به ساختن حديث و انتساب آن به معصوم(ع) دست مىيازيدند. اينان به توهم اينكه به معصومان(ع) خدمت مىكنند، ندانسته ضربه بزرگى به اعتبار تشيع و ائمه(ع) مىزدند. شايد نمونه بسيار روشن و نزديك به زمان ما، ماجراى كتاب ساختگى «امام صادق(ع)» باشد كه نويسنده خيالپرداز آن، آن را پرداخت و به امام صادق(ع) نسبت داد و بعد، اين كتاب به زبان عربى ترجمه شده و محتواى مجعول آن، به عنوان روايت، شهره علام گشت. اگر چنين كارى در روزگار ما كه وسايل ارتباط جمعى به وفور وجود دارد و مىتوان با تحقيق، واقعيت را به دست آورد، اتفاق مىافتد، چه بعدى دارد كه علاقهمند سادهلوحى، براى دانشمند نشان دادن امامان(ع)، فىالمثل دادههاى هيئت بطلميوسى را در شكل روايت، به امامى نسبت دهد؟ ...[۶]
ثالثاً دعواهاى مذهبى و بحثهاى كلامى افراطى در تاريخ مسلمانان كم نبود و نيست. در دعواهاى مذهبى، براى شمارى از متخاصمان، مهم پيروزى بر حريف است؛ اما اينكه اين پيروزى به چه شيوهاى باشد، براى آنان چندان اهميت ندارد. از اينرو گاه پارهاى از اين افراد براى تقويت موضع خود و تضعيف طرف مقابل، به آسانى حديث مىساختند و به معصوم(ع) نسبت مىدادند ...[۷]
رابعاً: افراد سادهدل و سختگيرى كه در برابر رفتار و كردار مردم، احساس مسئوليت مىكردند و در پى آن بودند كه مردم را از فرو غلتيدن در دوزخ باز دارند و يا در بهشت براى آنان كاخهاى مرتفع بسازند، كم نبودند. اين افراد ساختن روايت و انتساب سخن ناگفته را به معصوم(ع) در كنار وظيفه موهومى كه داشتند، امرى ساده و قابل اغماض مىديدند ...[۸]
در كنار همه اينها، مترجم به اشتباهات ناقلان و نسخهبرداران هم اشاره نموده كه به تنهايى نادرستىهاى بسيارى در متون روايى ما ايجاد كرده است. از اين رو وى به اين نكته اشاره دارد كه بايد در جاهايى كه محتواى نقلى با آموزههاى قرآنى، سيره پيامبر(ص) و امامان، مسلمات دينى، اتفاقات مسلم تاريخى، خرد بشرى و رسم و عرف آن روز در تضاد است، بيشتر مراعات كرد. به عنوان نمونه وى به اين نكته تذكر داده است كه وقتى متن روايت 36 ...[۹] را مىبينيم و مشاهده مىكنيم كه به قصهسرايى شباهت دارد و از سوى ديگر از آن بوى جنگهاى مذهبى استشمام مىشود، بايد اين امر را مد نظر گرفت كه آيا اين روايات با منش پيشوايان شيعه هماهنگى دارد و با ديگر سخنان آنان همخوانى دارد يا نه؟ ...[۱۰]
در اين كتاب علاوه بر آنكه روايات هر يك از مجالس نودوهفتگانه شمارش شده است، تمام روايات كتاب نيز شمارش شده كه از 1149 روايت آن 559 روايت در جلد اول و مابقى در جلد دوم ذكر شده است. متن روايات در يك صفحه و ترجمه آن در صفحه بعد آمده است. فهرست مطالب نيز در انتهاى كتاب آمده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.