لب اللباب في علم الرجال
نام کتاب | لب اللباب في علم الرجال |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین (نويسنده)
ملکیان، محمدباقر (مصحح) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 114 /الف5ل2* |
موضوع | حدیث - علم الدرایه
حدیث - علم الرجال |
ناشر | اسوه |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1388 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE18915AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
لب اللباب في علم الرجال، از آثار شيخ مولى محمّدجعفر بن مولى سيفالدين استرآبادى از عالمان قرن سيزدهم هجرى قمرى، (استرآباد، 1198-1263ق، تهران) است كه در آن، برخى از مباحث دانش رجال و دراية الحديث را بهصورت مختصر و مستند به زبان عربى ذكر كرده است. اين اثر به اهتمام و تصحيح محمدباقر ملكيان (متولد اصفهان، 1342ش) منتشر شده است.
نويسنده كتابش را «لبّ اللباب» ناميده [۱] و مصحح محترم عبارت «في علم الرجال» را به آن افزوده تا موضوع كتاب آشكار گردد.
نويسنده در تاريخ 1233ق، نگارش كتاب حاضر را به پايان رسانده است [۲]
ساختار
اثر حاضر از مقدمه مصحح و مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل 8 باب و يك خاتمه) تشكيل شده است.
روش نويسنده عبارت است از: پژوهش تحليلى و انتقادى.
مصحح محترم براى تحقيق و تصحيح اثر حاضر از آثار مهمّ و متعددى (68 كتاب به زبان عربى) استفاده كرده است.
گزارش محتوا
برخى از مطالب كتاب حاضر كه روشنگر روش و محتواى آن است، عبارت است از:
- مصحح محترم در مقدمهاش - كه آن را در قم، به تاريخ ذوالحجه 1429ق نوشته - بعد از اشاره به اهميت علم فقه و نقش دانش رجال در استنباط احكام شرعى و همچنين اهتمام دانشمندان اسلام، به علوم حديث و رجال، يادآور شده است: «... هركسى كه بر اين اثر، اطلاع يافته مىداند كه عنوانش حاكى از محتوايش است و نويسنده مرحومش در نگارش اين كتاب راه تجميع و تحقيق را با محكمترين دليل و متقنترين مبانى پيموده است و اقوال و آراء را در آن با موجزترين تعابير و بهترين شكل با نهايت فايده و به روشى كمنظير جمع كرده است. به اين ترتيب مىتوان اين اثر را از ابتكارات و ابداعات نويسنده بشمار آورد. به همين جهت كسانى كه بعد از او آمدهاند، از نظرات ايشان بهره برده و به او استناد كردهاند. پس من وقتى آن را ديدم، ايجازش مرا به شگفتى آورد، باآنكه شامل همه مباحث مهمّ علم درايه شده و برخى از مباحث رجالى مانند بحث از اصحاب اجماع را نيز مطرح كرده، پس دوست داشتم كه آن را با صورتى جديد همراه با اشاره به برخى از اقوال منتشر سازم...» [۳]
- تعريف علم رجال: بدان كه دانش رجال، علمى است كه با آن مىتوان احوال خبر واحد را از نظر صحت و ضعف و مانند آن شناخت، بهوسيله معرفت به سندش و راويان سلسله متنش از نظر ذات و وصف، از جهت مدح و قدح و مثل آن [۴]
- نويسنده بعد از بحث در مورد نياز به علم رجال و بيان ادله موافقان و مخالفان و نقد آن، چنين تأكيد كرده است: «... فالحاجة إلى علم الرجال في الجملة ثابتة... فلا كلام للطائفة الضالّة الأخباريّة مع السلسلة العليّة العالية الأصوليّة»؛ «يعنى نياز به دانش رجال بهصورت اجمالى ثابت و قطعى است... پس ديگر طايفه گمراه اخبارى را سخنى با سلسله برتر و عالى اصوليان نيست» [۵]
- الفاظ مدح و قدح: بدان كه الفاظ مدح دو قسم است: اوّل: آنچه دلالت مىكند بر مدح و حسن روايت بهصورت مطابقى و حسن راوى بهصورت التزامى، مانند قول رجاليان: صحيح الحديث. دوم: آنچه برعكس است، چه خودش دلالت كند بر كيفيت نفسانى، مانند قول رجاليان: ثقة في الحديث يا با واسطه دلالت كند، مانند قول آنان: شيخ الإجازة على قول قوي. هريك از اين دو، دو قسم است: اول: آنچه دلالت كند بر مدح بالغ تا حدّ وثاقت و دوم: آنچه دلالت كند بر مدحى كه به حدّ وثاقت نمىرسد... [۶]
- بدان كه مشايخ دو گونه است: مشايخ راويان و مشايخ رجال. بيان اولى به اين صورت است: قدماى محدّثين ما همانطوركه گفته شده، جمع كردند بين آن رواياتى كه به آنان رسيده از امامان اطهار(ع) در چهارصد كتاب كه الأصول الأربعمائة ناميده مىشود؛ وليكن چون مُبوّب و مفصّل نبود، بلكه مختلط بود گروهى از دانشمنمدان بعدى متصدى جمع كردن اخبار شدند و هر روايتى را در باب خودش قرار دادند و كتابهايى مفصل، مبوب و منظم تأليف كردند كه شامل اسانيد متصل به ائمه(ع) مىشد؛ مانند كافى، منلايحضرهالفقيه، تهذيب، استبصار، مدينة العلم، خصال، امالى و عيون الأخبار. چهار كتاب اول، همان كتابهايى است كه امروزه نيز رايج است... بدان كه شيخ ابوجعفر محمّد بن يعقوب كلينى، همانطوركه ذكر شده، موثقترين مردم در حديث و استوارترين آنان و استاد اصحاب ما شيعيان بود [۷]
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، به ترتيب، فهرستهاى اصطلاحات، منابع و فهرست مطالب در پايان كتاب فراهم شده، ولى خبرى از فهرستهاى فنى ديگر (آيات، روايات، اعلام و...) نيست.
كتاب حاضر، مستند است و مصحح محترم، ارجاعات و توضيحاتش را بهصورت پاورقى آورده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.