تاریخ بختیاری؛ خلاصة الأعصار في تاريخ البختيار
نام کتاب | تاریخ بختیاری: خلاصة الأعصار فی تاریخ البختیار |
---|---|
نام های دیگر کتاب | ناسخ التواریخ. برگزیده
خلاصه الاعصار فی تاریخ البختیار |
پدیدآورندگان | سپهر، عبدالحسین (نويسنده)
سردار اسعد بختیاری، علیقلی بن حسینقلی (نويسنده) کیانفر، جمشید (اهتمام) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 72 /ب3س4 |
موضوع | ایلات و عشایر - ایران - بختیاری
ایلات و عشایر - ایران - چهار محال و بختیاری بختیاری - وضع سیاسی و اجتماعی چهار محال و بختیاری - وضع سیاسی و اجتماعی |
ناشر | اساطير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1386 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11209AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
تاريخ بختيارى يا «خلاصه الاعصار فى تاريخ البختيار»، نخستين اثر تأليفى مستقل درباره بختيارى است و از زمره كتابهاى جغرافياى تاريخى و مرجع به زبان فارسى است. كتاب حاضر، به دستور حاج عليقلى خان سردار اسعد بختيارى توسط عبدالحسين لسانالسلطنه سپهر تأليف و به عبارتى تحرير يافته است، چرا كه كتاب حاضر زير نظر سردار اسعد و حتى بعضى قسمتهايش توسط خود او تأليف شده است. تأليف كتاب در يك زمان و توسط يك نفر صورت نگرفته است و در حقيقت كار گروهى بوده است. كتاب ما حصل كوشش چندين نفر بوده به قرار ذيل:
مؤلف ان: سردار اسعد بختيارى، عبدالحسين لسانالسلطنه ملك المورّخين، سلطان محمد خان بن اسد السلطنه نائينى، ضيغم الممالك بختيارى، عبدالحميد خان يمين نظام- كاشانى معاون وزارت جليله جنگ و ميرزا عبدالرحيم خان كاشانى.
مترجمان: يوسف مسيحى چهار محالى رئيس تحديد ترياك، سلطان محمد خان نائينى بن اسد السلطنه نائينى، عليرضا بن محمد حسين بن كيخسروين فتحعليشاه قاجار، ابوالحسن خان سرتيپ گرانمايه، محسن خان، مادموازل حاجب دختر مصطفى خان امير معظم، صاحب نسق، علّامه محمد قزوينى.
ساختار كتاب
كتاب حاضر مشتمل بر پيشگفتار چاپ دوم و نيز مقدمهاى به قلم مصحح؛ آقاى جمشيد كيانفر، ديباچه و بيست و دو فصل و يك خاتمه و نيز ضمائم مىباشد.
گزارش محتوا
فصل اول كتاب با عنوان «اصل و نسب بختيارى» با كلام هرودوت درباره بختيارىها (كه باكتريا را با آن يكى گرفته) و افتخارات مردان بختيارى در جنگ با يونانىها و اسكندر شروع مىكند. سپس اصل و نسب آنها را به آلبويه و سامانيان مىرساند. در مباحث ديگر اين فصل به مسائل زير پرداخته شده است: لغت بختيارى، نسب ايل بختيارى، ابتداى تشيع در بختيارى و شوشتر، وجه تسميه لغت لر، اجداد لرهاى بختيارى، پايتخت بختيارى، محل قشلاق و ييلاق بختيارى.
فصل دوم، به جغرافيا و تاريخ سياسى بختيارى اختصاص دارد كه در آن به معرفى تيرهها و طوايف بختيارى و محل استقرار آنها، شهرهاى مهم، ديگر قبايل اين سرزمين، معادن، منابع آب و حدود بختيارى و زبان مردم آن سامان اشاره مىكند.
فصل سوم كه تألیف ميرزا عبدالرحيم خان كاشانى است، تحت عنوان «سرزمين بختيارى» به وضعيت ايل بختيارى در زمان نگارش شرح مسافرت خود از اصفهان به اهواز از طريق سرزمينهاى بختيارى درسال 1323ق. پرداخته است. در اين قسمت خواننده اطلاعات دقيقى درباره راهها، شهرها، دهات، شيوههاى زندگى اجتماعى و اقتصادى مردم و سرزمين بختيارى به دست مىآورد.
فصل چهارم، با عنوان «شرح و تحقيق در باب مجسمه قديمه كه در بلوك مالمير بختيارى كشف شده»، از نوشتههاى محمدحسن خان صنيعالدوله است. در اين فصل نويسنده از طرف ناصرالدين شاه مامور مىشود تا راجع به مجسمهاى فلزى كه در مالمير بختيارى توسط يكى از كشاورزان كشف شده، تفحص كند. ولى پس از پارهاى مطالعات و تحقيقات آن را از ارباب انواع يونانى دانسته، مالمير را در قرون پيش از اسلام محل اسارت و بعدها محل سكونت يونانىها مىداند و به اين بهانه تحقيقات خود را در خصوص جغرافياى تاريخى مالمير به رشته تحرير درآورده است.
فصل پنجم، به نظرات هوتم شيندلر در مورد ايل و سرزمين بختيارى تحت عنوان «ريشه تاريخى بختيارى» اختصاص دارد كه مؤلف بحث خود را با شرح موقعيت جغرافيايى و نيز سابقه و پيشينه تاريخ بختيارىها از قرون باستان شروع مىكند و با انتساب آنها به اتابكان لر كوچك و بزرگ و بيان تاريخچهاى از ايشان و تداوم آنها در دوره صفوى ادامه مىدهد و با بررسى مفصلتر حيات سياسى و نقش تاريخى بختيارىها در دوران افشاريه و زنديه مطلب خود را به پايان مىبرد. شيندلر نژاد بختيارىها را مخلوطى از ترك و مغول و ايرانى مىداند. در انتهاى اين فصل، جدولى از شجره و اولاد و احفاد ايل بختيارى با شعبات و طوايف مختلف و متعدد آن ضميمه شده، سپس شرح حال مختصرى از شيندلر به قلم خود او آمده است. اين فصل را عليرضا بن محمد حسين بن كيخسرو بن فتح عليشاه قاجار ترجمه نموده است.
در فصل ششم، بخشهايى از كتاب «فارسنامه حاج ميرزا حسن حسينى فسائى» با عنوان «مناطق تابع بختيارى» آمده است.
در فصل هفتم تحت عنوان «در باب جغرافيا و تاريخ بختيارى» از قول سردار اسعد چنين مىخوانيم: بنده على قلى مندرجات ذيل را كلمه به كلمه مىگويم و ملك المورخين مىنويسد.
اين بخش به لحاظ سنديت تاريخى از قسمتهاى مهم كتاب به شمار مىرود و مختصرى از تاريخ، طوايف تيرههاى ايل بختيارى شروع كرده، در ادامه به مباحث متنوعى مىپردازد.
فصل هشتم، حاوى «خلاصه سفرنامه لايارد انگليسى به بختيارى» ترجمه يوسف مسيحى چهارمحالى است. در اين سفرنامه اطلاعات مفيدى از بختيارىها و اوضاع و احوال ايشان در زمان مذكور ارائه شده است كه از جمله آنهاست: ضيافتها، شعرخوانى، راهزنان و ناامنى كامل، لباس بختيارى، گورستان، عقايد و خرافات، اخذ ماليات و....
فصل نهم نيز به جغرافيا و تاريخ بختيارى از مآخذ مختلف اختصاص يافته است كه با مطالبى از سفرنامههاى شاردن شروع مىشود؛ اما به درستى روشن نيست كه آيا مباحث ديگر نيز نقل قول شاردن از منابع اصلى است يا مؤلف و محرّر كتاب خود مستقيما از منابع اصلى استخراج و در كتاب گنجانده است. در هر صورت در اين فصل پس از مشاهدات شاردن، راجع به رودخانه زاينده رود اصفهان مباحث فراوانى مطرح شده است.
در فصل دهم بخشى از سفرنامه ابن بطوطه، مشتمل بر مسافرت اين سياح مغربى در قرن هشتم به صفحات غربى ايران و مشاهدات وى درباره ايذه و شوش و حاكم وقت آن، اتابك افراسياب، آمده است.
فصل يازدهم تماما دربردارنده بخش بختيارى سفرنامه لرد كردن و متضمن مشاهدات شخصى اوست كه به دليل نقش سياسى و تاريخى اين سفير و صاحب منصب انگليسى در وقايع دوره قاجار از ارزش و اهميت تاريخى بسيارى برخوردار است. اين فصل حاوى تاريخچهاى از سابقه و گذشته بختيارى و موقعيت سرزمين بختيارى از نظر جغرافيايى و سياسى و بالاخره وضعيت اين ايل در زمان مسافرت مؤلف است.
فصل دوازدهم، حاوى بخشى از كتاب «تاريخ ايران»، تألیف سرجان ملكم انگليسى درباره بختيارىها مىباشد كه او نيز نژاد و اصل و نسب و سابقه و پيشينه تاريخى بختيارىها را در زمانهاى دور تا قرون معاصر مورد ارزيابى قرار داده و نمونههايى از دخالت اجداد بختيارىها را در حوادث سياسى زمانهاى مختلف نشان مىدهد.
فصل سيزدهم، به شرح و بيان نقش و جايگاه بختيارىها در تاريخ ايران از دوره صفوى تا قاجاريه از دو منبع اختصاص دارد:1- عالم آراى عباسى 2- فارسنامه حاج ميرزا حسن حسينى فسايى.
فصل چهاردهم، به «وقايع تاريخى بختيارى در عصر قاجار» اختصاص يافته كه از كتابهاى «تاريخ منتظم ناصرى»، «ناسخ التواريخ» و «روضه الصفا» اخذ شده است.
فصل پانزدهم، حاوى مطالبى در جغرافياى بختيارى؛ از جمله نباتات، رودها، امامزدهها، جبال معروف، معادن و چند شهر مهم تاريخى است.
فصل شانزدهم كه احتمالا به قلم عبدالحسين لسانالسلطنه سپهر، نگاشته شده، يكى از مهمترين فصلهاى كتاب است كه به تشريح و توصيف نقش نيروهاى بختيارى در جريان مشروطه، علىالخصوص استبداد صغير مىپردازد؛ به طورى كه در ارتباط با اين دوران، در حكم مأخذ اصلى و درجه اول به شمار مىرود.
فصل هفدهم درباره ويژگىهاى جغرافيايى، طوايف و قبايل كهنو جديد، آثار باستانى و مختصرى از تاريخچه و پيشينه سرزمين و مردم بختيارى است.
فصل هيجدهم كتاب، ترجمه بخشى از سفرنامه مستراستاك، صاحب منصب انگليسى حكومت هند بريتانيا است.
فصل نوزدهم، حاوى دو نامه از ارغون خان و اولجايتوخان مغول به زبان مغولى و خط اويغورى و يك نامه از تيمور گوركان به فارسى كه كاملا از موضوع بختيارى و تاريخ مشروطه خارج است؛ اما در حكم اسنادى مفيد براى تاريخ روابط ايران با اروپا در دوران مغول و تيمورى است كه بنا به درخواست سردار اسعد و به همت ميرزا محمد قزوينى، از آرشيو ملى فرانسه استخراج، ترجمه و دراين مجموعه گنجانده شده است.
در فصل بيستم، ترجمه شش فصل از سفرنامه بارون دوبه، نايب اول سفارت روس كه در اوايل سلطنت محمد شاه از اين سرزمين ديدن كرده بود، آمده است.
در فصل بيست و يكم، سردار اسعد حادثه ترور ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضاى کرمانى را كه خود در آن زمان جزو ملتزمين دربار بوده، مفصلا به رشته تحرير درآورده است.
آخرين فصل كتاب، مشتمل بر تاريخچه كوتاهى از سابقه تاريخ بختيارىها از دوره اتابكان، تيمور، صفويان و نادرشاه افشار و همچنين فتح قندهار توسط نادرشاه در سال 1150ق.و نقش موثر و تعيين كننده قواى 4000 نفرى بختيارى در سپاه نادر دراين فتح مىباشد.
وضعيت كتاب
كتاب حاضر پاورقىها و ضمايم مصحح به همراه فهرست مطالب و نمايه عام و عكسهاى تاريخى را در بر دارد.
منابع
1- پور بختيار، غفار، عليقلى خان سردار اسعد و تاريخ نگارى بختيارى، رشد آموزش تاريخ، بهار 1383،ش 14 ص46 42.
2- تبريز نيا تبريزى، مجتبى، بختيارى يا خلاصۀ الاعصار فى تاريخ البختيار، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، ارديبهشت 1377، ش 6 و 7.
3- سايت راسخون، 1389/9/10.
4- مقدمه مصحح.