رحمة من الرحمن في تفسیر و إشارات القرآن
نام کتاب | رحمة من الرحمن في تفسیر و إشارات القرآن |
---|---|
نام های دیگر کتاب | إیجاز البیان في الترجمة عن القرآن |
پدیدآورندگان | ابنعربی، محمد بن علی (نويسنده)
غراب، محمود محمود (گردآورنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 100 /الف2ر3 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 7ق.
تفاسیر عرفانی - قرن 7ق. |
ناشر | [بی نا] |
مکان نشر | [بی جا] - [بی جا] |
سال نشر | 1410 هـ.ق یا 1989 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10621AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
رحمة من الرحمن في تفسير و إشارات القرآن، اثر شيخ محىالدين ابن عربى، يك دوره تفسير اشارى و عرفانى قرآن كريم، شامل تأويلات عرفانى ابن عربى از آيات و سورههاى قرآن كريم مىباشد كه به زبان عربى و در قرن ششم هجرى، نوشته شده است.
اين تفسير توسط «محمود غراب» از مجموعه آثار ابن عربى گردآورى و تصحيح شده است.
ساختار
كتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در چهار جلد، تنظيم شده است.
نويسنده به روش عرفانى و اشارى، به تفسير آيات قرآن پرداخته و در تفسير و شرح آيات، از نثر و نظم، استفاده كرده است.
اين تفسير بيشتر تأويلات است تا شرح معانى كلمات قرآنى و شامل همه آيات و سورهها نيست و تنها به آيههايى بسنده شده كه محل بحث و اشاره عرفانى بوده است.
اين اثر، گردآورى شده از مجموعه مؤلفات ابن عربى، بهخصوص «فتوحات» و «فصوص» است كه در حاشيه آن، كتاب «إيجاز البيان في ترجمة القرآن» مؤلف نيز آورده شده است.
اين كتاب را نمىتوان جزء تفاسير متداول شمرد؛ چون بيشتر، كشفيات و ارائه نظريات عرفانى مؤلف و تطبيق آنها با آيات است؛ گرچه از دقتها و نكات تفسيرى هم خالى نيست.
گزارش محتوا
در مقدمه، توضيحات مختصرى پيرامون كتاب و نويسنده آن داده شده است [۱].
پيش از آغاز كتاب، مطالبى تحت عنوان «الافتتاح» عرضه شده كه در آن به موضوعاتى قبيل: نور، شفاء، رحمت، هدايت، ذكر، عربى و مبين بودن قرآن؛ تفسير قرآن، مناسبت بين آيات؛ مجاز در قرآن و... پرداخته شده است [۲].
چنانكه اشاره گرديد، اين اثر از جمله تفاسير عرفانى محسوب مىشود. تفسير عرفانى كه از آن به تفسير «رمزى» يا «اشارى» نيز ياد مىشود، عهدهدار بيان باطن آيات قرآن و بيان معانى رمزى و اشارى آنهاست. اين نحوه از تفسير، مبتنى بر آموختههاى ذوقى و عرفانى و مبانى سير و سلوك است و از طريق كشف و شهود به دست مىآيد؛ لذا تفاسير عرفانى، بسيار دور از ذهن به نظر مىرسد؛ بهعبارتديگر، تفسير عرفانى آن است كه آيات براساس تأويل ظاهر آنها و مراجعه به باطن تعابير قرآن و اعتماد بر دلالت رمزى و اشارى آيات صورت مىگيرد و نه دلالت ظاهرى آن، بلكه برخاسته از جوانب كلام و ذوق عرفانى است [۳].
در تفاسير عرفانى، مفسران با بواطن و اسرار آيات سر و كار داشته، معتقدند كه قرآن گرچه داراى ظاهر است، ولى داراى مفاهيم رمزى بلند و گستردهاى است كه فهم آنها مخصوص خواص آشنا با اسرار شريعت است و چون قرآن، اين معانى باطنى را براى فهماندن به خواص با رمز و اشاره بيان كرده، آنان نيز، آن اسرار نهايى را با همان شيوه رمز و اشاره بيان مىكنند و ظاهر قرآن را براى طبقه عوام مىگذراند [۴].
از جمله مهمترين تفاسير عرفانى كه از آغاز تاكنون تدوين شده، اثر حاضر مىباشد. جايگاه نويسنده اين اثر در عرفان و تأثير شگرف و گسترده او بر نظام عرفانى پس از خود، بيانگر اهميت اين تفسير ارزشمند است. بهطور خلاصه مىتوان گفت وى در طول حيات فكرى خويش به تصوف و عرفان، رنگ فلسفى بخشيد و عرفان شهودى عارف مسلمان را كه چندين قرن در پرده ابهام قرار داشت، در قالب نظريات عقلانى و نفسانى كه پرورده ذهن تواناى او بودند، جمعآورى و تدوين كرد [۵].
در واقع مىتوان نويسنده را از بزرگترين شارحان عرفان اسلامى قلمداد كرد كه تمامى عارفان پس از خود را تحت تأثير قرار داده و سلوك عرفانى بايزيد و حلاج در پيوند با حكمت صوفيانه او قوام يافتند. وى جهشى بزرگ در سير رشد و تعالى عرفان و تصوف به وجود آورد و حقيقت باطنى تصوف را كه تا آن زمان در كلام جنيد و شبلى مخفى و پنهان بود، با صورتبندى نظرى، هرچه بيشتر و صريحتر نمايان كرد [۶].
نويسنده در اين اثر، ميراث گذشته صوفيه را با يك تجربه شخصى و زنده درآميخته و كلام صوفيه را كه اغلب در پردهاى از اسرار پنهان شده بود، بهصورت انديشهاى كه رنگ و صبغه صوفى و اشراقى داشت، در قالب نظم و نثر درآورد كه منبع و سرچشمهاى شد تا ديگر عرفا و متصوفه و بهويژه عرفاى پارسىزبان، از جمله شيخ محمود شبسترى ، حافظ و مولوى از آن بهرههاى فراوان ببرند [۷].
بر اساس حديث پيامبر اكرم(ص) قرآن، ظاهر، باطن و حدى و مطلعى دارد و بر اين مبنا، عارفان عقيده دارند كه قرآن هفتاد بطن دارد. آنان از همين رو، معانى رمزى و نمادين آيات قرآن را تعبير و تأويل كردند. نويسنده نيز فهم حقيقت قرآن را دو گونه مىداند: نخست، تفسيرى كه شخص رسول اكرم(ص) بهطور مستقيم از قرآن فهم مىكنند و دوم، تفسيرى كه صحابه ايشان در چارچوب قواعد لغت زبان عربى، از قرآن برداشت مىكنند. او فهم پيامبر(ص) را به مراتب عالىتر و عميقتر از فهم اصحاب مىداند؛ زيرا برداشت اصحاب، تفسير ظاهرى و بر اساس موازين لغت ادب عرب است.
در يك بررسى اجمالى در مطالب كتاب، پى خواهيم برد كه ابن عربى با امتزاج فلسفه، كلام و حكمت باطنى، موجب شكوفايى عصر زرين تصوف شد، عصرى كه اوج شكوفايى خويش را در زمينههاى مختلف فلسفى، كلامى، فقهى و عرفانى تجربه مىكرد و بنيادهاى تفكر اسلامى را استحكام مىبخشيد. در چنين فضايى ظهور وى موجب شد كه عرفان و تصوف در طوفانى از «حكمت باطنى» و «الهيات نظرى» قرار گيرد و عشق، رنگ و صبغه انديشه به خود بردارد. عصر او نيز اين مطلب را تأييد مىكند؛ زيرا فضاى آن آكنده و مشحون از تفكرات فلسفى و عرفانى فراوانى بود. شيوخ متصوفه در سراسر سرزمين اندلس در تعليم تجربههاى عرفانى - باطنى خود به مريدان و شاگردان تشنه كه هرگز كلام و فلسفه، آنان را سيراب نكرده بود و هر روز نيز بر عده آنها افزوده مىشد، مشغول بودند. اگر به عقبتر برگرديم، سرچشمههاى حكمت باطنى را خواهيم يافت [۸].
بر اساس مطالب كتاب، در دو قرن اول از ظهور اسلام، سنت دينى آنقدر قوى و نيرومند بود كه عالمان دينى اجازه تدوين مكتب منظمى، چه در فقه و چه در تصوف نمىدادند و شايد دليل آن وجود اصحاب پيامبر(ص) يا تابعان و تابعان تابعان كه صيانت نفس آنان بر همگان محزر بود و يا به علت شرايط سياسى حكومت جاهليت بنىاميه و دوران حاكميت فرهنگى بهعاريتگرفته از فلسفه يونانى و سيطره ذهنيتگرايى فرهنگى بنىالعباس بوده باشد [۹].
بههرحال ظهور تصوف و منشأ آن در دنياى اسلامى از سويى به قرآن و سيماى باطنى پيامبر(ص) بازمىگردد و از طرفى به شرايط اجتماعى و سياسى و فكرى قرنهاى دوم و سوم هجرى كه موجب پديد آمدن آرمانهاى صوفيانه شد. ناآرامىهاى سياسى دوران بنىاميه كه منجر به سقوط اين سلسله شد و روى كار آمدن بنىعباس و آغاز عصر زرين ادبيات اسلامى و وقوع رويدادهاى سياسى و اجتماعى در نقاط متعدد سرزمين اسلامى كه منجر به تشكيل حكومتهاى منطقهاى و محلى در ميان حكومتهاى بزرگ اسلامى گشت، موجب شد آنان كه طبع زاهدانه و پارسايانهاى داشتند، از اجتماع به گوشه انزوا رجعت كنند و خود را از ستيزه بهدور نگاه داشته و به زندگى پرآرامش معنوى و روحانى كشانده شوند [۱۰].
نويسنده در اثر خويش، عقايد پراكنده اهل تصوف را كه تا زمان آنان در جوامع مسلمان رايج بود، صورتبندى و به شكل روشن و صريح بيان كرده است. او نظام فلسفى صوفيه و فلسفه عرفانى متصوفه را بنيانگذارى و جنبه باطنى سنت تصوف را هرچه بيشتر آشكار و روشن كرد [۱۱].
برخى در مبالغه از جايگاه نويسنده، گفتهاند كه او بزرگترين انديشمند عرفانى همه زمانها بوده است. شكى نيست كه اكثر انديشمندان عارف و فيلسوفان صوفىمسلك در جهان اسلام بهنحوى تحت تأثير انديشهها و نظريات نيرومند وى قرار داشتهاند تا آنجا كه اثرپذيرى از تفكر و بينش فلسفى - عرفانى او تا عصر حاضر نيز به چشم مىخورد [۱۲].
وضعيت كتاب
اين اثر، به قلم قاسم ميرآخورى، به فارسى ترجمه و در دوازده جلد، عرضه شده است.
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد قرار گرفته است.
پانويس
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. مؤدب، سيد رضا، «روش تفسير عرفانى با تكيه بر آثار امام خمينى(ره)»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: پژوهشنامه قرآن و حديث، پاييز و زمستان 1382، پيششماره 2 (11 صفحه، از 44 تا 45).
3. «ترجمه تنها تفسير قرآن به قلم ابن عربى»، برگرفته از سايت كتابنيوز، به آدرس اينترنتى: http://www.ketabnews.com/detail-29495-fa-282.html.
پیوندها
مطالعه کتاب رحمة من الرحمن في تفسیر و إشارات القرآن در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور