کلیات اشعار و آثار فارسی (شیخ بهایی)
نام کتاب | کلیات اشعار و آثار فارسی (شیخ بهایی) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | شامل: نان و حلوا - شیر و شكر - نان و پنیر - غزلیات - اشعار پراكنده «مثنویات - قصاید - مخمس - مستزاد» رباعیات - موش و گربه |
پدیدآورندگان | شیخ بهایی، محمد بن حسین (نويسنده)
جواهری، غلام حسین (به کوشش) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 6340 1352 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 10ق.
نثر فارسی - قرن 10ق. |
ناشر | کتابفروشی محمودی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1352 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10269AUTOMATIONCODE |
«كليات اشعار و آثار فارسى شيخ بهايى»، به زبان فارسى، جامع آثار منظوم و منثور شيخ بهاء الدين، محمد عاملى، معروف به شيخ بهايى است.
ساختار
كتاب، مشتمل است بر«نان و حلوا»، «شير و شكر»، «نان و پنير»، «اشعار پراكنده شامل مثنويات، قصايد، مخمس و مستزاد»، «غزليات»، «رباعيات»، «مثنوى رموز اعظم» و«موش و گربه».
اشعار و مطالب شيخ به زبان فارسى است، اما با عربى ممزوج گرديده است. مؤلف، اكثر عناوين و سرفصلهاى كتاب خود را به عربى نامگذارى كرده است.
گزارش محتوا
شيخ بهايى، در مثنوى، از جلال الدين مولوى و شيخ عطار و در غزلهاى عارفانه، از سعدى و عراقى پيروى كرده و گاهى هم به پيروى از سبك سخن روز كه همان طرز جديد هندى يا اصفهانى كه در زمان صفويه ظهور كرده، برخاسته و بعضى از غزلهاى خود را به شيوه غنى كشميرى(بابا فغانى) و عرفى شيرازى آراسته است و در سرودههاى عرفانى تحت تأثير غزليات شمس سخن گفته است.
دستهاى معتقدند اين اختلاف سبكها، علت العللش زبان مادرى اوست كه فارسى نيست و چون چاشنى فارسى ندارد از اداى مقصود به يك طريقه مشخص بازمانده است، البته اين نظر به حقيقت نزديكتر مىنمايد، چون فصاحتى كه در آثار هر شاعر يا نويسنده هست، بيشتر مربوط به وقوف و احاطه شاعر يا نويسنده به آن زبان است و به اصطلاح، چكيده آن است.
شيخ بهايى، چون زبان مادرى او عربى است و همانطور كه صاحبان تذاكر نوشتهاند، بعد از طى دوران كودكى در ايران توطن گزيده، درست به دقايق و رموز و لطايفى كه خواه ناخواه قريحه باطن در خون و مغز و اعصاب انسان اثر مىگذارد، آشنا نبوده و مىخواسته از راه عقل مكسبى آنها را بياموزد.
با اين تفصيل، حد فصاحت و كمال بلاغت را در مثنويات خود ظاهر و آشكار ساخته است و در اين روش، بهقدرى استادى به خرج داده كه شايد از نظر افاده معنى، از مثنويات مولانا كمتر نباشد؛ همانطور كه خيلى از مردم، حتى اهل اطلاع، بعضى ابيات مثنوى او را به نام مولانا ضبط كردهاند؛ مثلا در مثنوى«قطع العلايق»، در عينى كه نهايت مهارت را در اداى مقصود نشان داده، از رعايت قواعد بديعى و لطايف شعرى غافل نمانده است:
«هر كه را توفيق حق آمد دليل | عزلتى بگزيد و رست از قال و قيل» | |
«از حقيقت بر تو نگشايد درى | زين مجازى مردمان تا نگذرى» | |
«چون شب قدر از همه مستور شد | لاجرم از پاى تا سر نور شد» |
با توجه به اينكه شيخ بهايى، از راه آموختن، اين توفيق را يافته باشد، باز خود نشان ديگرى از نبوغ ذاتى و دهاء فطرى اوست. از مثنويات او كه شامل«نان و حلوا»، «شير و شكر»، «نان و پنير» و برخى مثنويات پراكنده ديگر است، اينطور برمىآيد كه فقط در زمينه مثنوىسازى آزموده و ممتحن بوده و در ساير فنون شعرى دستى چندان قوى نداشته است. در رباعى، قطعه، قصيده و غزل به استقبال هر كس رفته، شكست خورده و سطحش از حد شعر متعارف بالاتر نرفته است.
مىگويند، فصحاى عرب، معتقدند كه شيخ بهايى، فارسى، خوب شعر مىگويد و شعراى فارسىزبان عكس اين عقيده را دارند و از اين دو عقيده پيداست كه شعر فارسى و عربى او هر دو متوسط و در يك سطح قرار دارند و متابعت شيخ بهايى از گذشتگان، مانع از اين بوده كه روش مشخصى براى خود اتخاذ كند و تقليد، شخصيت ادبى او را در جنب درياى مواج و بىكرانه ادبيات فارسى كه لبالب از لئالى گرانسنگ و درر شهوار است، محو و نابود ساخته است. روش تقليدى شيخ، حتى در آثار عربى او هم نمايان است و تعجب است با اينكه خود، عرب بوده، به طريقه عربى اساتيد فارسىزبان، شعر عربى ساخته است:
«ايها المأثور فى قيد الذنوب | ايها المحروم من سر الغيوب» |
«ابذلوا ارواحكم يا عاشقين | ان تكونوا فى هوانا صادقين» |
«نان و حلوا»، از مثنويات معروف شيخ بهايى مىباشد. اين مثنوى ملمّع، در سفر حج و بر وزن مثنوى مولوى سروده شده و شيخ بهايى، در آن، ابياتى از مثنوى را تضمين كرده است. اين مثنوى، بهطور پراكنده در كشكول نيز نقل شده است.
«نان و حلوا»، در 22 فصل و حكايت، تنظيم و چنين آغاز گرديده است:
«هر چه غيراز دوست باشد اى پسر | نان و حلوا نام كردم سربهسر» | |
«گر همى خواهى كه باشى تازهجان | رو كتاب نان و حلوا را بخوان» |
خيلى از فصول اين مثنوى، با جمله«نان و حلوا چيست؟»، آغاز مىگردد.
در مثنوى«نان و حلوا»، بيشتر توجه شيخ بهايى به اعراض از دنيا و زخارف دنيوى، ذم اهل ريا، شكر نعمت در بلايا، قطع علايق و صرف عمر به تأسف و ندامت بوده و مفاهيم خود را با تمثيلاتى كه بيشتر جنبه هزل و طيبت دارد، آميخته است و بهقدرى خوب از عهده برآمده كه خيلى از داستانها و تكبيتهاى آنها جزو ضربالمثلها گرديده است:
«خردهبينانند در عالم بسى | واقفند از كار و بار هر كسى» |
«اين وطن مصر و عراق و شام نيست | اين وطن شهريست كانرا نام نيست» |
«ور مزعفر نبودت با قند و مشك | خوش بود دوغ و پياز و نان خشك» | |
«ور نباشد شانهاى از بهر ريش | شانه بتوان كرد با انگشت خويش» |
از اسامى مختلفى كه به مثنويات«نان و حلوا»، «نان و پنير» و«شير و شكر» داده، نامگذارى آنها به مقتضاى حال و تناسب مقال بوده است؛ مثلا مقصودش از نان و حلوا شيرينى آن است كه به حلاوت دنيا تشبيه كرده؛ لقمه گلوگير شيرينى است كه ظاهرش كام را شيرين مىكند، ولى باطنش زهرى تلخ است...
مثنوى«شير و شكر»، در موضوعاتى از قبيل مناجات و التجاء به قاضى الحاجات، نصيحت نفس اماره و برحذر داشتن آن از دنياى غداره، ذم كسانى كه عمر خويش را صرف علوم رسمى مجازى كردهاند، علمى كه در معاد نافع است، مناجات و شوق به همنشينى با اصحاب حال و ارباب كمال و توبه از خطايا، سروده شده است.
اين مثنوى، وزن مخصوصى دارد و بنا به مقدمه آن، به وزن«خبب» و از اوزان خاصه عرب است(به تقطيع«مفعول فعول مفاعلين») و شايد شيخ بهايى، اول كسى باشد كه در اين وزن، شعر فارسى ساخته و از قرار معلوم اين وزن، آهنگ مخصوصى دارد كه در مقامات موسيقى به«حزين» معروف است، چون در پايان اين مثنوى مىگويد:
«آن را برخوان به نواى حزين | وز قله عرش بشنو تحسين» |
مثنوى«نان و پنير»، در موضوعاتى، از قبيل ذم منتقدين به حكمت، عقل، علم و تعريف آن، فطرت، تحقيق، تكليف و شوق، ماهيت ذوات، همجنس بودن ذات با صفات و مناجات سروده شده است.
ساير اشعار شيخ بهايى، همانطور كه اجمالا اشارتى رفت، اهميت چندانى(آنطور كه در صف شعر بلند فارسى قرار گيرد)، ندارد و حدش همان شعر متوسط معمولى است. تنها چيزى كه از شيخ بهايى، در عين زيبايى و لطافت، شور و حالى دارد، همان تضمين معروف اوست كه غزل«خيالى» را تخميس كرده است و قبل از اينكه در مجموعه آثار او چاپ شود، در سفاين و تذكرهها مكرر در مكرر چاپ شده و بيشتر اهل ذوق، آن را از بر دارند.
بعضى از رباعيات شيخ بهايى هم مانند مخمسش نيمه شهرتى پيدا كرده، ولى از نظر قياس با رباعيات خيام و ابوسعيد و ساير اساتيد، چندان قابل ملاحظه نيست.
بهطور كلى چيزى كه در آثار شعرى شيخ بهايى قابل توجه است، همان مثنويات عرفانى و حكمتآميز اوست.
كتاب«موش و گربه» كه قسمت نثر اين كتاب را تشكيل مىدهد، محتوى اشارات و كنايات چندى است مربوط به اهل محراب و منبر و طعن و طنزهايى به صوفى و حكيم و فقيه و مصنف خواسته است در لباس مناظره موش و گربه به همان روش«عبيد»، از اين طبقات انتقاد كند و بيشتر حملات خود را متوجه صوفيان ظاهرنما كرده است.
وضعيت كتاب
در آغاز كتاب، مقدمهاى از غلامحسين جواهرى و سپس شرح حالى از شيخ بهايى زير عنوان«شرح جامع ديگرى در باره شيخ بهايى»، مشتمل بر مباحثى همچون«نام و نسب»، «محل و تاريخ تولد و وفات»، «دوران جوانى و تحصيلات»، «اساتيد»، «سير و سياحت» و... ذكر شده است.
در پايان كتاب، زير عنوان«پيوست»، توضيحاتى چند در باره نام اشخاص، اصطلاحات، اشعار و عبارات عربى، لغات و اصطلاحات صوفيه كه در متن كتاب آمده، ذكر گرديده است.
پاورقىها، به ذكر اختلاف نسخ و كيفيت تلفظ برخى از الفاظ دشوار و معناى آنها اختصاص يافته است.
منابع
مقدمه و متن كتاب.