گنجینه دیوان نشاط اصفهانی
گنجینه دیوان نشاط اصفهانی، اثر عبدالوهاب نشاط اصفهانی (1175-1244ق)، کتابی است یکجلدی به زبان فارسی با موضوع ادبیات و شعر. این اثر حاوی غزلیات، قصاید، ترکیببندها، مثنویها رباعیات و ترانهها و قطعات و غزلهای خُردِ عبدالوهاب نشاط اصفهانی، از شاعران دوره قاجار و از نزدیکان فتحعلیشاه است. کتاب با مقدمه و تصحیح و مقابله دکتر حسین نخعی چاپ شده است.
گنجینه دیوان نشاط اصفهانی | |
---|---|
پدیدآوران | نشاط اصفهانی، عبدالوهاب (نويسنده) نخعی، حسین (مصحح) |
عنوانهای دیگر | گنجینه نشاط |
ناشر | گل آرا |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1379ش |
چاپ | 3 |
شابک | 964-90804-3-0 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 13ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /9د 7467 PIR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب حاوی پیشگفتار چاپ اول و پیشگفتار چاپ دوم به قلم محقق، و محتوای مطالب است که به ترتیب عبارت است از غزلیات، قصاید، ترکیببندها، مثنویها، رباعیات و ترانهها، قطعات و غزلهای خُرد، و پسازآن فهرست اشعار به ترتیبی که ذکر شد و واژهنامهها و فهرست پارهای از واژگان تازی و ترکی ذکر شده است.
گزارش محتوا
نشاط در سرودن غزل و قصیده و ترکیببند و مثنوى و قطعه و رباعى و ترانه هنرورى نموده و مجموعه شعرهاى گنجینه او عبارت است از دویست و نود غزل و پانزده شانزده قصیده و دو ترکیببند و هفتادوسه رباعى و نزدیک هزار بیت مثنوى و چند ترانه و دوبیتى و تکبیتهایى چند، اما در هیچیک از نسخههاى خطى و چاپى گنجینه بهاندازه مذکور، شعر وجود ندارد و هرکدام با دیگرى هم از نظر اندازه شعر و هم از نظر چگونگى شعرها، تفاوت دارد. نشاط گذشته از این شعرها، شعرهاى عربى و ترکى نیز دارد.[۱]
او از میان شعرهاى گوناگون به غزل بیشتر پرداخته است. دلنشینی و شیرینى غزلهاى نشاط تا بدانجاست که استاد سخنشناس، شادروان بهار دراینباره نوشته است:
«راستى غزلهاى نشاط در میان متأخران بسیار مطبوع افتاد چه به اقتفاى خواجه حافظ علیهالرحمه غزل مىگفت و اگر جز این یک غزل که مطلع آن این است:
طاعت از دست نیاید گنهى باید کرد | در دل دوست به هر حیله رهى باید کرد |
دیگر هیچ نداشت براى بزرگى و علو مقام شعرى او کافى بود و حالآنکه قصاید و غزلیات مطبوع و لطیف بسیار دارد...».[۲]
حال و سوز و گدازى که در غزلهاى اوست راستى آدمى را مىفریبد و بىاراده، آفرین، آفرین بر زبان روان مىگرداند:
چرا چو ابر نگریى، چرا چو باد نکوشى | چرا به روز ننالى، چرا به شب نخروشى | |
ز ذوق بندگى اى خواجه گر شوى چو من آگه | اگر به هیچ خرندت که خویشتن نفروشى |
نشاط، در سرودن قصیده نیز از خود چیرهدستى نشان داده و اگرچه کم گفته اما گزیده گفته و از اندک خود جهان ادب را پر کرده است، تغزلى را که در وصف اشرف مازندران سروده، همچنین قصیدهاى را که به لغز آینه در ستایش فتحعلى شاه سروده و نیز قصیدههاى دیگرش را نیز مىتوان گواه توانایى و روانى طبع او دانست. در مثنوىهاى نشاط نیز سوزوگداز و صفا و پاکى دل بهخوبی نمودار است و مانند مثنوىهاى مولوى، به جامه عرفان و اندرز و رهبرى آراسته است:
اى خوشا آغاز غم پرداز عشق | اى خوشا انجام به ز آغاز عشق | |
مرحبا اى عشق غمپرداز ما | اى تو هم همراز و هم غماز ما | |
اى فزون از فکر و از تدبیر ما | هم جنون ما و هم زنجیر ما |
در سرودن رباعى و ترانه نیز دستى داشته و جاىجاى رباعىهاى نغزى از خود بجا نهاده است:
این غصه و غم از پى چندین طرب است | ور هست غمى باز نشاط از عقب است | |
صبح از اثر شام و بهار از پى دى | بیند کس و پس غمین نشیند عجب است |
این قطعه پندآمیز او درباره «درددل و شکایت» مانند قطعههاى دیگرش بس لطیف و نغز و پرمغز است:
.باشد به دل شکایت اگر از غمى ترا | با هیچکس مباد حکایت از آن کنى | |
گر دوست است رنجه نماییش دل ز غم | ور دشمن است خاطر او شادمان کنى[۳] |
نشاط در سرودن شعرهاى عربى و ترکى نیز دست داشته و قصیدهها و غزلهایى چند به این دو زبان سروده که پارهاى از آنها در پارهاى دستنویسها برجاست، یکى از قصیدههاى شیواى او به عربى قصیدهاى است که بر وزن «مستفعلن مستفعلن» سروده و چند بیت آن براى نمونه در زیر آورده مىشود:
فاح الصبا، لاح الزهر | صاح الحمام على الشجر | |
یا صاح جد بالراح اذ | جاد الغمائم بالمطر | |
هز الغصون من الصبا | و الوردیبد و یستر | |
ام وجه ذى دل خفى | حینا و حینا قد ظهر | |
شمس الضحى، قمر الدجى | فلک العلى، ملک البشر | |
فتح على شاه الذى | هو ابن جد ابو الظفر | |
غلب السماء بقدره | و اذا قضى قلب القدر |
این رباعى نیز از اوست:
.کم اصبح راجیا و کم انتظر | کم امسى خایبا و کم اصطبر | |
کم اعذل مهجتى و کم اعتذر | یا قوم الیس لى لدیکم خبر[۴] |
نشاط در سرودن شعر ملمع نیز توانا بوده و مصرعها و بیتهاى بسیارى به عربى و گاه به ترکى در کنار شعرهاى فارسى نشانده است. غزل 89 در صفحه 81 این دفتر معجونى است از ترکى و فارسى و عربى و دو بیت آغازین آن چنین است:
حضرتینک سارى دل و جان ایلا عزم ایندم بات | بومینک باشلاغوجى اول اولبان شکرینش آت | |
تاپدى ذوقمنى حضورینکه ایراق لیغه تن سوتک | کیمسه کیم اولما کیدین و نکراتات ذوق حیات |
نشاط به ترکى چند غزل و چند رباعى دارد که در آنها شاه را ستوده و گویا آنها را بخصوص براى تقدیم به شاه مىسروده است، رباعى زیر را سه روز پیش از مرگ در بستر بیمارى سروده و آن را «به خاکپاى شاهنشاه عرضه نموده» و شاه نیز آن را دیده و پسندیده است:
.شه یاغى سیدین ساغنما ساغین ساقى | ساغر دور و توت جناغین ساقى | |
ساقمینى بوشاتما جامدین قویما سولاى | تولدوردى اجل یاغى ایاغین ساقى[۵] |
نشاط چنانکه گفته شد از هواخواهان و دوستاران دبستان بازگشت ادبى بوده و همواره مىکوشیده شعر فارسى را از تباهى و فساد سبک هندى رهایى بخشد و آن را دوباره به راه پیشینیان و استادان قدیم رهبرى کند. نشاط در شیوه غزلسرایی بیشتر پیرو سعدى بهویژه حافظ بوده. در قصیده و تغزل و مثنوى نیز نظامى گنجوى، انورى، امیر معزى، مولوى، عبید زاکانى و جامى و استادانى دیگر را پیشرو خود قرار داده و در ضمن پیروى از آنان پارهاى از قصیده و غزلهایشان را پاسخ گفته است. ارادت نشاط به نظامى گنجوى نیز کمتر از دیگران نبوده است. حکیم گنجه در آغاز «لیلىومجنون» خود گفته است:
اى نام تو بهترین سرآغاز | بىنام تو نامه کى کنم باز | |
اى کارگشاى هرچه هستند | نام تو کلید هرچه بستند |
و نشاط تحت تأثیر او چنین سروده:
نام تو کلید بستگىها | یاد تو دواى خستگىها | |
دل مىشکند شکنج زلفت | اى مرهم دلشکستگىها |
جامى نیز از کسانى بوده که نشاط را اینچنین به پیروى از خود واداشته است:
پیداست سر وحدت از اعیان اما ترى | العکس فى السرایا و النقش فى القوى | |
شد مختلف به مخرج اگر نه چه شد که هست | یک صوت و یک ترانه گهى مدح و گه هجا | |
عشق است باد و هست از او ره سوى مراد | لیک از صواب گاه گراید سوى خطا |
نشاط، در مثنوى جلالالدین بلخى را پیشرو خود قرار داده و گذشته از آنکه شیوه او را در بیان سخنان اخلاقى و اجتماعى و سوز و گدازهاى عاشقانه و رازونیازهاى عارفانه برگزیده، در چندین جا سخنان او را «تضمین» نموده است.
روىهم رفته بیشتر شعرهاى نشاط و بلکه همه آنها در نهایت سادگى و روانى است. روانى و شیرینى سخن او چندان است که پارهاى از آنها بهعنوان «پندواندرز» بر زبان همگان روان گشته و پارهاى از پند و اندرزهاى زبان همگان نیز زیوربخش سخنان دلنشین او گشته است مانند: حلوا به کسى ده که محبت نچشیدست. (غزل 29)
توانایى نشاط در دانستن قرآن و حدیث و تفسیر و دیگر دانشهاى دینى و آگاهیهای فلسفی سبب شده که بیشتر شعرها بهویژه مثنوىهایش بدین زیورها آراسته گردد و گاه نیز این آراستگى پارهاى شعرهایش را دشوار و پیرایهدار ساخته است. نشاط به صنعتهاى شعرى نیز گاهگاه به دیده التفات نگریسته و از آن میان «تجنیس و تضمین» را بیشتر بکار برده. در شعرهاى نشاط جاىجاى اصطلاحها و ترکیبهاى ویژهاى مانند: «خیال خودپرستان» «بند بپا مسکین» «چشمه طلب عطشان» و نیز واژههاى درشت و غریبهاى مانند: متسغرب-معجب-شنعت-سقیم-وحل-مشئووم-اولىالابصار-ظلام، یا: یرلیغ-اشتلم-لاغ و صدها واژه دیگر به چشم مىخورد ولى او در گنجاندن این واژههاى خشن و حتى جملهها و ترکیبهاى عربى در شعر فارسى چنان چیرهدست بوده که شعرش لطافت و روانى خود را از دست نداده است. در قصیدهها و قطعهها و رباعىها بهویژه در غزلهاى نشاط «ردیف» زیاد به چشم مىخورد و اگرچه «ردیفهاى فعلى» بیشتر توجه داشته ولى از بکار بردن ردیفهاى دیگر نیز دورى نگزیده و حتى در این راه زیادهروى نیز نموده است. تکرار قافیه نیز در شعرهاى نشاط زیاد است.[۶]
وضعیت کتاب
جمع و مقابله و تصحیح شعرهاى این دفتر بر روى هم از روى هشت نسخه صورت گرفته که شش نسخه آن دستنویس و دو نسخه دیگر چاپى است. برای اطلاع از نسخههای کتاب به صفحات 41 تا 44 پیشگفتار چاپ اول کتاب مراجعه کنید. نویسنده علاوه بر این هشت نسخه از کتابهای ریاض العارفین و مجمع الفصحاء نیز بهره برده است. صفحه 43 کتاب حاوی رونوشت تصویر نسخه چاپی 1281ش این اثر است.
فهرست مختصر مطالب در ابتدای کتاب آمده و فهرست مفصلش در انتهای آن.
پانویس
منابع مقاله
پیشگفتار چاپ اول کتاب.