کاستها و نژادها
کاستها و نژادها تألیف فریتیوف شوان، ترجمه بابک عالیخانی و کامران ساسانی؛ نظام کاست مانند همۀ نهادهای مقدس دیگر، مبتنی بر نفس الامر یا به بیان دقیقتر مبتنی بر جنبهای از آن و بنابراین مبتنی بر واقعیتی است که در اوضاع و احوال خاص بالضروره به منصۀ ظهور میرسد. این کتاب ترجمۀ سه مقالۀ بلند از حکیم و عارف سوئیسی فریتیوف شوان است.
کاستها و نژادها | |
---|---|
پدیدآوران | شوان، فریتیوف (نویسنده)
عالیخانی، بابک (مترجم) ساسانی، کامران (مترجم) |
ناشر | مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 9ـ45ـ8036ـ964ـ978 |
موضوع | کاست,نژاد,هنر و دین |
کد کنگره | HT ۷۱۳/ش۹،ک۲ |
ساختار
کتاب در سه فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
نظام کاست مانند همۀ نهادهای مقدس دیگر، مبتنی بر نفس الامر یا به بیان دقیقتر مبتنی بر جنبهای از آن و بنابراین مبتنی بر واقعیتی است که در اوضاع و احوال خاص بالضروره به منصۀ ظهور میرسد. این سخن دربارۀ جنبۀ مقابل آن، یعنی برابری آدمیان در پیشگاه خدای تعالی نیز معتبر است. خلاصه برای توجیه نظام کاست کافی است این سؤال را طرح کرد که آیا تفاوت اهلیت و وراثت در کار است یا نه؟ اگر پاسخ آری است، آنگاه نظام کاست هم ممکن و هم جائز خواهد بود. در جایی که نظام کاست در بین نیست و نبود آن را سنت مقرر داشته است، یگانه سؤال این است که آدمیان نهتنها از حیث حیوانیت بلکه از حیث غایت، آیا برابرند یا نه؟
این کتاب ترجمۀ سه مقالۀ بلند از حکیم و عارف سوئیسی فریتیوف شوان است.
اگر درصدد سنجش قدر و قیمت یک نهاد، بهویژه نهادی مقدس برآییم که به دلایلی عارضی موضوع اختلاف نظر بوده است، اولین شرط لازم این است که با تمییز قاطع محل نزاع را از همۀ آرائی که اهواء بشری ـ چه فردی و چه جمعی ـ ممکن است بر آن تحمیل کرده باشند، آزاد کنیم؛ والا حکم کردن دربارۀ آن بیحاصل و دمزدن از اصلاح احتمالی آن بیحاصلتر خواهد بود. مسئلۀ این کتاب در فصل یکم در معنا کاست است و اینکه حقیقتاً کاست چیست؟ آن هم نهتنها در نظام اجتماعی هندو، بلکه همچنین در معنای عامتر به عنوان امری که در همۀ جوامع بشری همیشه حاضر است.
کاست مقدم بر نژاد است؛ زیرا معنی بر صورت تقدم دارد؛ نژاد نوعی صورت است، حال آنکه کاست نوعی معنی است. حتی کاستهای هندو را که از اصل هند و اروپایی است، نمیتوان به نژاد واحد محدود کرد؛ زیرا براهمنههای اهل تامیل، بالی و سیام نیز وجود دارند. در عین حال نمیتوان پذیرفت که قطعنظر از اوصاف جسمانی، نژاد عاری از معنی باشد، زیرا اگرچه درست است که قیود صوری مطلق نیستند، با این حال صورتها ضرورتاً جهت کافی را خواهند داشت، گرچه نژادها همان کاستها نیستند. در فصل مربوط به نژاد، نویسنده ویژگیهای نژادهای سفیدپوست، زردپوست، سیاهپوست را برشمرده و کوشیده این ویژگیها را در اقوام ژاپنی، چینی، آلمانی، آفریقایی و اسپانیایی نیز بررسی کند. توجه به «نظر و عمل» در میان این نژادها در زمره ویژگیهای اصلی دیدگاههای نویسنده است. به باور نویسنده، افزون بر کاستها و نژادها، چهار مزاج نیز هست که جالینوس آنها را با چهار عنصر محسوس مرتبط ساخته است.
اگر هنر قدسی ـ چه به طور مستقیم یا غیرمستقیم ـ حاکی از حقایق معنوی است، هنر عرفی و غیرقدسی نیز باید ارزشهایی را بیان کند، وگرنه به هیچوجه مشروع نخواهد بود. ارزش این هنر افزون بر ارزشی که تمام سبکهای سنتی هنر دربر دارد، یکی به جنبۀ کیهانی محتویات آن و دیگر به فضیلت و ذکاوت هنرمند است. بنابراین در این مرحله ارزش درونی انسان است که غلبه دارد؛ ولی درک این امر مهم است که این ارزش به نوبۀ خود توسط امر قدسی تعیین شده است؛ توسط این حقیقت که هنرمند درون یک تمدن سنتی قرار گرفته و ضرورتاً آن تمدن را متجلی میسازد. در فصل اصول و معیارهای هنر جهانی، با الهام از این کلام قدسی که «انسان بر نمونه صورت الهی خلق شده است» به مظهر بودن انسان اشاره شده و بحث «صورت» و «تصویر» و مباحث مربوط به اثر هنری و هنرمند مطرح شده است. ارزش هنر قدسی و تمایز آن با هنر عرفی یکی دیگر از مباحثی است که به تفصیل در این فصل آمده است. پایانبخش کتاب، یادداشتهای مؤلف در سی صفحه و فهرست اعلام است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات