چرا دنیا به انسانشناسان نیاز دارد؟
چرا دنیا به انسانشناسان نیاز دارد؟ گروهی از نویسندگان به ویراستاری و کوشش دن پودیت ترجمه وحید سلیمانی؛ این کتاب در سطحی گستردهتر میکوشد تا سبک و سیاقی را که بر علم انسانشناسی از آغاز قرن نوزدهم حاکم بوده مجددا بازسازی کند.
چرا دنیا به انسانشناسان نیاز دارد؟ | |
---|---|
پدیدآوران | پودیت، دن (نویسنده) سلیمانی، وحید (مترجم) |
ناشر | فرهامه |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1401 |
شابک | 1ـ90ـ8284ـ600ـ978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب از یازده فصل تشکیل شده است.
گزارش کتاب
کار انسانشناسی ترجمۀ مشکلات است به سؤالات انسانشناسانه؛ یعنی عنوانکردن آنها با استفاده از نظریه و روش انسانشناختی. عمدهترین نهیب انسانشناسان کنارآمدن با ابهامات، تردیدها و نادانیهای خودمان است تا بتوانیم با بهکارگیری داوری بهنگام و نسبیتگرایی فرهنگی، خود را از هرگونه تفسیر سادهانگارانه و نتیجهگیریهای زودهنگام مبری و مصون نماییم. از نظر این انسانشناسان، رسالت انسانشناسی چیزی نیست جز جستجوی تجربیات انسانی و ثبت گوناگونی آن از طریق بررسی ساختارها، معانی و برداشتها در آن مقولۀ خاص. به عقیدۀ آنها هر قدر که یک موضوع از بیرون عجیب، غامض یا ناشناخته به نظر آید، یک انسانشناس این فرض را در ذهن خود خواهد داشت که نوعی نظاممندی انتزاعی خاص در بطن آن وجود دارد که ما به آن «فرهنگ» میگوییم؛ یعنی چیزی که باید بدانیم چگونه مطالعهاش کنیم، آن را بفهمیم و بیانش کنیم. به این منظور بهویژه در عصر فناوریهای هوشمند امروزی یک انسانشناس باید مهارتهایی چون بسترسازی، کنجکاوی، تفکر انتقادی و داوری اخلاقی را در خود پرورش دهد تا بتواند بهدرستی مفاهیم را معنابخشی کند و با ارائۀ چشماندازهای تازه از مردم مراقبت نماید.
انسانشناسی در واقع مطالعه و بررسی انسانها، فرهنگها، رفتارها، عادات، اعمال، ارزشها و انگیزههای آنهاست. در انسانشناسی هدف فهم عمیق گونههای مختلف و متنوع فرهنگی در جهان است. قاعدۀ کار به این صورت است که علم انسانشناسی روشها و دورنماهایی را ترسیم میکند که به مدد آنها محققان و پژوهشگران بتوانند تجلیهای مختلف و متنوع وضعیت انسان را بررسی، مقایسه و درک کنند. از منظر بیرونی، روشی که انسانشناسی برای نیل به اهداف فوق به کار میگیرد، مردمنگاری است که به طور معمول شامل مشاهدۀ مشارکتی و حضور دامنهدار پژوهشگر در محل پژوهش موردنظر است. هدف انسانشناس از اتخاذ چنین رویکردی کسب دانش و اطلاعات مفصل و دستاول از فرهنگ آن محل موردمطالعه و درک عمیق از درونمایۀ وسیعتر آن است.
انسانشناسی چگونه میتواند کمک کند تا معضلات کلان جهانی ازقبیل فجایع اقلیمی و زیستمحیطی، بحرانهای مهاجرت و پناهجویی، شدتگرفتن سیاستهای هویتگرا و نگرانیها دربارۀ پیشرفتهای سریع تکنولوژی حل شوند؟ اصلا چرا دنیا به انسانشناسان نیاز دارد؟ در این کتاب انسانشناسان برجسته سؤالاتی را مطرح کردهاند؛ انسانشناسانی که دههها دانش و مهارتهای انسانشناسانۀ خود را در حیطههایی ازقبیل جهانیسازی، رهیافت مسئلۀ آلودگی هوا، خلاقیت اجتماعی، فناوریهای نوظهور، انرژیهای تجدیدپذیر، تغییرات سازمانی، طراحی و تحولات بینالمللی به کار بستهاند. با نگاه به نتایج موفقیتآمیز آثار مهمی که این انسانشناسان از خود بهجای گذاشتهاند، این کتاب در سطحی گستردهتر میکوشد تا سبک و سیاقی را که بر علم انسانشناسی از آغاز قرن نوزدهم حاکم بوده مجددا بازسازی کند. عموماً باور بر این است که انسانشناسی بهواسطۀ تمرکز بر مکانهای کوچک و دورافتاده و طرحهای پژوهشی غیرمتعارف قادر نیست مسائل حقیقی را حل کند و بسیاری از خود انسانشناسان هم مراقب بودند دانش انسانشناسی را در خارج از مطالعات دانشگاهی به کار نبرند.
به اینترتیب، پیش از معرفی موجز و مفصل پیشزمینههای این کتاب و فصلهای آن، این نوشته در بدو امر تصویر غلطی را بررسی میکند که از انسانشناسی شکل گرفته است، بعد به تاریخچۀ بحثانگیز قواعد آن (خصوصاً در رابطه با جنبههای کاربردیاش) میپردازد و درنهایت این پندار باطل را رد میکند که میگوید انسانشناسی علمی جالب اما نهچندان مفید است. در واقع نویسندگان خواهان این هستند که انسانشناسی در ورای توصیف پدیدههایی حرکت کند که از منظر دانشگاهی جالب توجه هستند و به سمتی برود که طلایهدار تغییر و تبدیل به سمت احسن باشد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات