پنج رساله (ابوعلی سینا)
پنج رساله، مجموعهاى از چند اثر ابن سينا، در موضوع لغت و تفسير برخى از سورهها و... است كه رسالههاى تفسيرى توسط فخرالدين بن احمد رودبارى، در حدود قرن سيزدهم قمرى، به زبان فارسى ترجمه شده است و بقيه به همان زبان عربى باقى مانده است.
پنج رساله (دانشگاه بوعلی سینا همدان) | |
---|---|
پدیدآوران | یارشاطر، احسان (مصحح) ابن سینا، حسین بن عبدالله (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | رسائل |
ناشر | دانشگاه بوعلی سينا |
مکان نشر | همدان - ایران |
سال نشر | 1383 ش |
چاپ | 2 |
شابک | 964-7874-47-2 |
موضوع | تفاسیر شیعه - قرن 5ق. فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 365 /پ9 1383 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
اين مجموعه، مشتمل بر پنج رساله به نامهاى تفسير سوره توحيد، تفسير سوره فلق، تفسير سوره ناس، رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام فى مقولات الشيخ الرئيس و رسالة فى لغة ابى على بن سينا است كه تقريبا همگى فاقد باببندى و فصلبندى است.
گزارش محتوا
- تفسير سوره توحيد: آنچه بوعلى سينا، در رساله تفسيرى خود از سه سوره آخر قرآن؛ يعنى توحيد، فلق و ناس، بدان توجه دارد، نگاهى فلسفى به آيات قرآن است.
- بوعلى، در تفسير اين سوره، ابتدا توضيحي در مورد«قل هو الله احد» میدهد و «هو» را هويت مطلقهای میداند كه هويتش از خودش میباشد و در ادامه میگويد: از آنجايي كه از هويت الهيه، به خاطر جلالت و عظمتش، نمیتوان تعبير كرد، به همين جهت بعد از كلمهي هو به بيان «الله» پرداخته است. وي«احد» را مبالغهي در وحدت میداند و میگويد: مبالغهي تامه در وحدت، مگر زمانى كه واحديت به گونهاى باشد كه كاملتر از آن و شديدتر از آن ممكن نباشد، صحيح نخواهد بود.
- در مورد آيهي«الله الصمد»، میگويد: برای معنای صمد دو تفسير میباشد: یکی به معني کسی كه جوف ندارد و ديگرى به معني سيّد كه بنا بر تفسير اول، معني سلبي خواهد داشت و بنا بر تفسير دوم معنای اضافي؛ يعنى او نسبت به همگان سيد است.
- در تفسير آيه«لم يلد و لم يولد»، گفته شده: وقتي مشخص شد كه همه موجودات مستند به واجبند و محتاج به او و او معطي وجود به جميع موجودات است، مشخص میشود كه صدور مثل از وي ممتنع میباشد، زيرا هر چيزي كه مثلش از آن متولد گردد، ماهيتش مشترك بين خود و مثلش خواهد بود. اما تولد از غير نيز فقط برای ماده میباشد. نهايتا نتيجه اين میشود كه «لم يلد» لانه «لم يولد». بوعلی، در مورد آيه«و لم يكن له كفوا احد» میگويد: وقتي مشخص گرديد كه واجب نه متولد از غير است نه مثلش از او متولد شده است، معلوم میشود كه هيچ كفوى ندارد كه در قوهي وجود با او مساوي باشد. مؤلف، در خاتمه، به تبيين كلي حقايق اين سوره میپردازد.
- تفسير سوره فلق: از آنجا كه ابن سينا بدون هيچ مقدمهای وارد تفسير اولين آيهي سورهي فلق(حتي بدون بسم الله الرحمن الرحيم) شده است، اين احتمال را تقويت میكند كه بوعلى اين سوره و امثال آن را با هم تفسير كرده و بعدا به صورت رسالههاى جداگانه در آمده است.
- در تفسير«قل اعوذ برب الفلق» گفته شده: «رب الفلق»؛ يعني فالق ظلمت عدم با وجود و اين از لوازم خيريت محضه فائضهي خداوند است. بوعلی میگويد: اولين وجود صادر از خداوند قضاى اوست كه هيچ شري در آن وجود ندارد.
- «من شر ما خلق»، مراد شري است كه در ناحيهي خلق و تقدير وجود دارد، زيرا شر از اجسام داراى تقدير ناشي میشود و...
- ابن سينا، در پاسخ به اينكه چرا گفته شده رب الفلق، نه اله الفلق و...؟ نكته ظريفى را بيان مىكند كه بازگشتش به مربوبيت تمام جهان هستى و در نتيجه نياز هميشگى آن به رب است.
- «من شر غاسق اذا وقب» به اين صورت تفسير شده است كه مستعيذ، نفس جزئيهي انسان جزيي است كه از شرور لازمه در اشياى داراى تقدير و واقع در صقع قدر، استعاذه میجويد.
- «من شر النفاثات في العقد» اشارهای است به قوهي نباتيه موكل تدبير بدن و نشو و نمای آن... پس نفاثات همان قوای نباتيه میباشد كه نفث آن، سبب زيادت جوهر شيء در مقدار از جميع جهات آن؛ يعنى طول، عرض و عمق میگردد.
- «و من شر حاسد اذا حسد» به معني نزاع حاصل بين بدن و قوای كلي آن و بين نفس است... ابن سينا میگويد: بين نفس و بدن، نزاع ديگری نيز هست و آن، همان حسدى است كه بين آدم و ابليس ايجاد شد...
- تفسير سوره ناس: بوعلى، در تفسير آيه اول، میگويد: منظور از ربوبيت، تربيت است و تربيت عبارت است از تسويهي مزاج و مراد از اين قول خداوند كه میفرمايد: «فاذا سويته»، همين میباشد. اين، اولين نعمت الهي بر انسان است، كه در مرحلهي بعدي تربيت به واسطهي قهر و غلبه میباشد...
- «من شر الوسواس الخناس»: قوهای كه وسوسه را ايجاد میكند، قوه متخيله است، البته در صورتى كه نفس حيواني آن را به كار گيرد.
- «الذي يوسوس في صدور الناس»، بيانگر معنای خنّاس است كه همان قوهي متخيله مىباشد و باعث ايجاد وسوسه در سينهها میشود و اين بدان جهت است كه ثابت شد متعلق اول برای نفس انساني قلب میباشد و به واسطهي آن، قوا در ساير اعضا پراكنده مىشود، پس تأثير وسوسه، اول در سينه خواهد بود.
- «من الجنّة و الناس»: جن، عبارت است از استتار و انس، عبارت است از استئناس. بنا بر اين امور مستتر همان حواس باطن و امور مستأنسه همان حواس ظاهرند.
- رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام: اين رساله، منسوب به ابن سينا و در موضوع وجود كلى طبيعى است. مؤلف، در اين رساله به نقد نظريه دانشمندى همدانى درباره وجود خارجى كلى طبيعى و پارهاى از مسائل ديگر پرداخته و آن را براى دانشمندان بغداد ارسال نموده تا در مورد آن اظهار نظر نمايند و مشخص كنند كه كداميك از آن دو بر حق يا بر باطل يا دچار غفلت و قصورند. در ادامه، نظريات دانشمند همدانى را نقل مىكند و به نقد آنها مىپردازد؛ به عنوان نمونه، خلاصه يكى از نظريات وى چنين است: در جهان هستى، انسانيت واحدى وجود دارد كه عينا مقارن با عوارضى است كه زيد قائم به آنهاست؛ اين انسانيت واحد همراه با اين عوارض، غير از همين انسانيت است همراه با عوارض ديگر. اين موجود واحد خود تغييرناپذير است و زمانى كه زيد مىميرد، تنها عوارض مخصوص به زيد، از آن موجود واحد جدا مىگردد...
- صورتى كه در آينه نقش مىبندد، عينا همان صورتى است كه در چهره زيد آشكار مىباشد؛ نه چيزى ديگر مثل آن...
- در برابر وى، مؤلف، مىفرمايد: انسانيت واحد، كثير است؛ نه ذاتى واحد و اين كثرت به اعتبار اضافات گوناگون نيست، بلكه ذات انسانيتى كه مقارن با خواص زيد است غير از ذات انسانيتى است كه همراه با خواص عمرو مىباشد...
- رسالة فى لغة ابى على بن سينا: على الظاهر بوعلى، در اواخر عمر خود، در هنگام سكونت در اصفهان، شروع به نوشتن كتابى به زبان عربى، براى توضيح بعضى از لغات اسلامى - اعتقادى و تاريخى، به نام «لسان العرب» مىكند كه به فرجام نمىرسد.
رساله حاضر كه «رسالة فى لغة ابى على بن سينا» ناميده شده است، در واقع بخشى است از آن كتاب.
مؤلف، در توضيح لغت صابئين، مىگويد: آنها قومى از يهود بودند كه از دين خود خارج شدند، سپس توضيحى در مورد كلمه جن مىدهد و آنگاه اقدام به توضيحى در مورد كتابهاى آسمانى كرده و مىگويد: تورات و انجيل دو اسم معرب از عبريند، اما زبور كلمهاى عربى است كه از زبر مشتق شده است، سپس چند كتابى را كه نسبت به انبياء دادهاند، رد مىكند و مىفرمايد: بعيد است انسان عاقلى اين حرفها را بزند چه رسد به انبياء.
مهمترين بخش رساله، توضيحى است مفصل راجع به قضا و قدر. مؤلف، قضا و قدر را مسئلهاى مىداند كه تمام كتب آسمانى بر آن صحه گذاشتهاند، در عين اينكه از تجسس در مورد آن نهى نمودهاند و اين بدان جهت است كه فهم آن اختصاص به خداوند و بندگان خاص او دارد.
در ادامه توضيحى در مورد صحابه مىدهد و ده نفر از اصحاب پيغمبر اكرم(ص) را كه اين عنوان بر آنها صادق است، صحابه مىشمارد. مهاجرين و انصار را هم تعريف كرده؛ مهاجرين را كسانى كه با پيامبر(ص) از مكه به مدينه هجرت كردند، مىداند و انصار را اهل يثرب كه به هنگام هجرت پيامبر(ص) وى را نصرت و يارى كردند.
تعريف عبادت و زهد، بخش ديگرى از اين رساله را به خود اختصاص داده است كه زاهد را به كسى كه به خاطر رغبت به آخرت، بىاعتنايى به دنيا را پيشه كرده و عابد را به كسى كه بر عبادت خدا به خاطر رسيدن به ثواب اعتكاف نموده و عارف را به كسى كه معرفت به خدا دارد و از تمام اباطيل اعراض كرده، تعريف نموده است.
آخرين بخش رساله، توضيحى است راجع به مذاهب كه از آن جمله قدريه، جهميه، رافضيه، جبريه، شيعه و... مىباشد. او شيعه را كسانى كه بيش از حد متعارف، تمايل به على بن ابىطالب(ع) دارند مىداند و...