پدیدارشناسی و عرفان: عمودیت تجربۀ دینی
پدیدارشناسی و عرفان: عمودیت تجربۀ دینی تألیف آنتونی جی.استاینباک، ترجمه منیره طلیعهبخش؛ این کتاب با هدف توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی بهمثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگیای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است.
پديدارشناسي و عرفان: عموديت تجريهي ديني | |
---|---|
پدیدآوران | استاينباک،آنتوني ج.ل (نویسنده) طليعهبخش، منيره (مترجم) |
ناشر | علمي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1401ش. |
چاپ | يکم |
شابک | 978-964-404-510-3 |
موضوع | فلسفه و دين
پديده شناسي عرفان تجربه ديني |
زبان | فارسي |
کد کنگره | 1401 4پ5الف / 51 BL |
ساختار
کتاب در هشت فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
یکی از حوزههای مطالعاتی حساس و پرسشبرانگیز مطالعات میانرشتهای، پدیدارشناسی و دین یا عرفان است. این کتاب در زمرۀ یکی از آثاری است که در این حوزه به نگارش درآمده است؛ اما با این وجود خود را از ساختار غالب بر مطالعات پدیدارشناسی دین که مؤلف آن را ساختار حاضرسازی مینامد، دور نگه میدارد. در واقع هدف این کتاب، توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی بهمثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگیای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است. بنا به سخن مؤلف، ماکس شلر و پس از او میشل آنری، امانوئل لویناس و ژان لوک ماریون نخستین بار متوجه نوع متفاوت دادگی در تجارب دینی و عرفانی شدند و آثار این افراد نقش مهمی در گذار از حاضرسازی در پدیدارشناسی داشته است.
استاینباک مفهوم کلیدی عمودیت را از درون آثار دبلیو اچ آدن، باشلار، اروین استروس و نیز مرلوپونتی برمیکشد و برای نوع خاص تجاربی به کار میبرد که تقلیلپذیر به ساختار حاضرسازی نیستند، بلکه گواه حضور بنیادی «امر مطلق» در سه قلمرو دینی، اخلاقی و زیستمحیطی بوده و در درون قلمرو تجربۀ انسانی قرار دارند. عمودیت در مقابل مفهوم افقیبودن پدیدارشناسی قرار دارد و برخلاف افقیبودن دسترسپذیر، قابل دریافت و کنترلپذیر نیست. همچنین نویسنده مفهوم عمودیت را به دلیل پرهیز از تقابل «استعلا» و «درونماندگاری» بر مفهوم «استعلا» ترجیح میدهد و همچون مرلوپونتی برای اشاره به ویژگی هستیشناختی عملی از مفهوم «عمق» نیز گذر میکند. عمودیت مسیرهایی از تجربه هستند که دارای جهت رو به بالا، حرکت، شکوفایی، پویایی و شدت هستند. بداهت، التفات و حالت دادگی مخصوص و منحصربهفرد خود را دارند، هیبت برمیانگیزند و ما را به ورای خود میبرند.
در این کتاب انحای متمایز دادگی عمودی در ابعاد مختلف تجربه معرفی میشود؛ از جمله «تجلی» در بعد دینی تجربه، «مکاشفه» شخص دیگر در بعد اخلاقی تجربه، «ظهور» همچون تمثال در آثار و مصنوعات فرهنگی، «آشکارگی» در زمین و «نمایاندن» موجودات. مؤلف از این میان تنها به یک نمونه از تجربۀ عمودی یعنی تجلی و جریانهای خنثیکنندۀ شرک میپردازد. وی با بررسی روایت اولشخص از سه شخصیت سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی، خاخام داو بائر و شیخ روزبهان بقلی، طیف گستردهای از تجارب عرفانی یا عمودیت را به مسائل فلسفی بداهت تجربۀ عرفانی، خودبودگی و دیگری مرتبط میسازد.
به تعبیر استاینباک آنچه مقابل دادگی عمودی و بهویژه تجلی قرار میگیرد، «شرک» است. تقابل عمودیت و شرک در اندیشل نویسنده به معنای متافیزیکی و بنیادگرایانه به کار نرفته است، بلکه او میکوشد با طرح این دو مفهوم، بعدی حیاتی از زندگی را به مرکز توجه آورد. وی استدلال میکند شرک در جهان معاصر تبدیل به عادتها و امور طبیعی زندگی ما شده است، حواس و دریافتهای ما را مسدود ساخته و در چنان عمقی از شرک زندگی میکنیم که متوجه ابعاد کلان و خرد آن همچون ناهمدلی با دیگران، اقتصادمحوری، بیتوجهی به منابع طبیعی و ... در زندگی خود نمیشویم.
این کتاب شامل یک مقدمه، هشت فصل و یک خاتمه و همچنین شامل واژهنامۀ اصطلاحات اصلی عبری و عربی، یادداشتها و کتابشناسی است. نویسنده در مقدمۀ کتاب به مفاهیم اصلی و هدف اصلی کتاب میپردازد. در فصل اول به مشخصۀ کلی تجربۀ دینی و تجارب عرفانی در سنتهای ابراهیمی پرداخته شده است. در فصلهای دوم، سوم و چهارم به ترتیب به سه اصطلاح مربوط به سه عارف سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی (عرفان نیایش)، خاخام داو بائر (عرفان خلسه) و شیخ روزبهان بقلی (عرفان کشف) پرداخته شده است. نویسنده در فصل پنجم ساختار منحصربهفرد بداهت در تجارب عرفانی و شیوههای تأیید آن را در فضای دینی تحلیل کرده و در فصل ششم نحوۀ دینی دادگی عمودی بهمثابۀ تجلی تبیین کرده و آن را در تمایز با بازپسنشینی قرار میدهد. فصل هفتم مربوط به مفهوم تفرد شخصی و دادگی عشق است و فصل پایانی به مفهوم شرک و انواع و اقسام آن میپردازد. در خاتمۀ کتاب نیز تمایز بین مرزگذاریها در تعریف اخلاق و اخلاق مبتنی بر دین روشن میشود. [۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات