الوهابية في الميزان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' (علیه السلام)' به '(علیه السلام)')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۶: خط ۴۶:




مولف ابتدا با اشاره به اساس و بنيان اسلام كه بر كلمه توحيد و توحيد كلمه گذارده شده، به بيان اين نكته مى‌پردازد كه توحيد و يكپارچگى امت اسلامى كه مورد تاكيد پيامبر(ص) بود، طى قرون متمادى سبب پيشرفت‌هاى چشمگير مسلمانان در همه زمينه‌ها گشته بود تا اين كه فردى به نام [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] حرانى، در ميان امت اسلامى ظهور كرد و با انتشار عقائد انحرافى و سخيف خود اين رشته به هم پيوسته را از هم گسست و باعث ايجاد تفرقه و چند دستگى ميان امت اسلامى شد. اما عالمان بيدار مسلمان به مبارزه با اين عقائد انحرافى قيام كردند و براى مدت چهار قرن آتش اين فتنه را خاموش كردند. مع الاسف پس از گذشت چهار قرن،بار ديگر فردى به نام محمد بن عبدالوهاب نجدى در حجاز به پاخاست و به نشر عقائد انحرافى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و ديدگاه‌هاى انحرافى خويش پرداخت و «وهابيت» را پايه‌گذارى كرد. وى به همراه طرفدارانش به تكفير و متهم ساختن مخالفين به شرك پرداختند و ديگر بار ميان جامعه اسلامى نهال تفرقه و جدايى را بارور نمودند. حكومت خاندان سعود نيز به جهت منافعى كه از همراهى با عقائد اين گروه منحرف نصيبش مى‌گشت به حمايت از آنها پرداخت و روز بروز بر گسترش عقائد وهابيان و ايجاد تفرقه ميان مسلمانان مساعدت نمود.
مولف ابتدا با اشاره به اساس و بنيان اسلام كه بر كلمه توحيد و توحيد كلمه گذارده شده، به بيان اين نكته مى‌پردازد كه توحيد و يكپارچگى امت اسلامى كه مورد تاكيد پيامبر(ص) بود، طى قرون متمادى سبب پيشرفت‌هاى چشمگير مسلمانان در همه زمينه‌ها گشته بود تا اين كه فردى به نام [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] حرانى، در ميان امت اسلامى ظهور كرد و با انتشار عقائد انحرافى و سخيف خود اين رشته به هم پيوسته را از هم گسست و باعث ايجاد تفرقه و چند دستگى ميان امت اسلامى شد. اما عالمان بيدار مسلمان به مبارزه با اين عقائد انحرافى قيام كردند و براى مدت چهار قرن آتش اين فتنه را خاموش كردند. مع الاسف پس از گذشت چهار قرن،بار ديگر فردى به نام محمد بن عبدالوهاب نجدى در حجاز به پاخاست و به نشر عقائد انحرافى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و ديدگاه‌هاى انحرافى خويش پرداخت و «وهابيت» را پايه‌گذارى كرد. وى به همراه طرفدارانش به تكفير و متهم ساختن مخالفين به شرك پرداختند و ديگر بار ميان جامعه اسلامى نهال تفرقه و جدايى را بارور نمودند. حكومت خاندان سعود نيز به جهت منافعى كه از همراهى با عقائد اين گروه منحرف نصيبش مى‌گشت به حمايت از آنها پرداخت و روز بروز بر گسترش عقائد وهابيان و ايجاد تفرقه ميان مسلمانان مساعدت نمود.


مولف پس از بيان اين تاريخچه كوتاه از نحوه ظهور و بروز عقائد وهابيت به معرفى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، از ديدگاه عالمان عصر وى و ديگران مى‌پردازد كه هر كدام به نحوى زبان به نكوهش وى گشوده‌اند و او را مورد مذمت قرار داده‌اند.
مولف پس از بيان اين تاريخچه كوتاه از نحوه ظهور و بروز عقائد وهابيت به معرفى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، از ديدگاه عالمان عصر وى و ديگران مى‌پردازد كه هر كدام به نحوى زبان به نكوهش وى گشوده‌اند و او را مورد مذمت قرار داده‌اند.
خط ۸۴: خط ۸۴:
فصل هفتم  
فصل هفتم  


فصل هفتم به موضوع توسل به اولياء الهى اختصاص يافته است. توسل به اولياء الهى در تمام اقطار عالم و در بين تمام مسلمانان امرى رايج و پذيرفته شده است و احاديث زيادى بر جواز، بلكه استحباب آن دلالت دارند؛ اما [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و به تبع او محمد بن عبدالوهاب اين كار را زمانى بدعت و زمانى ديگر پرستش اولياء الهى توصيف كردند. مولف در اين فصل به رد و ابطال اين ديدگاه با توجه به روايات وارده و نيز سيره رايج ميان مسلمانان مى‌پردازد. وى همچنين از برخى آثارى كه علماى اهل سنت درباره جواز توسل نگاشته‌اند، نام مى‌برد و در پايان اين نكته را يادآور مى‌شود كه خود قرآن كريم در آيه: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله و...[1] به جواز توسل به اولياء الهى نه تنها تصريح، بلكه دعوت كرده است.
فصل هفتم به موضوع توسل به اولياء الهى اختصاص يافته است. توسل به اولياء الهى در تمام اقطار عالم و در بين تمام مسلمانان امرى رايج و پذيرفته شده است و احاديث زيادى بر جواز، بلكه استحباب آن دلالت دارند؛ اما [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و به تبع او محمد بن عبدالوهاب اين كار را زمانى بدعت و زمانى ديگر پرستش اولياء الهى توصيف كردند. مولف در اين فصل به رد و ابطال اين ديدگاه با توجه به روايات وارده و نيز سيره رايج ميان مسلمانان مى‌پردازد. وى همچنين از برخى آثارى كه علماى اهل سنت درباره جواز توسل نگاشته‌اند، نام مى‌برد و در پايان اين نكته را يادآور مى‌شود كه خود قرآن كريم در آيه: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله و...[1] به جواز توسل به اولياء الهى نه تنها تصريح، بلكه دعوت كرده است.


فصل هشتم  
فصل هشتم  


فصل هشتم كتاب به موضوع جواز نذورات براى اهل قبور اختصاص يافته است. مولف در اين فصل، پس از تعريف اصطلاحى «نذر» و بيان اقسام ثواب نذر اين نكته را يادآور مى‌شود كه نذر و اهداء ثواب آن به يكى از اولياء يا بندگان صالح خداوند امرى متعارف و مرسوم ميان مسلمانان بوده است؛ اما [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و ابن عبدالوهاب با اين توجيه كه چون اين نذر به نيت تقرب به آن ولى يا بنده شايسته خداوند انجام مى‌گيرد آن را تحريم كردند. مولف به رد و ابطال اين ديدگاه پرداخته و معتقد است، نيت شخص ناذر در نذر تنها تقرب به خداوند است و فقط ثواب نذر به ولى صالح خداوند هديه مى‌گردد. سپس به ذكر شواهدى از سيره پيامبر اكرم(ص) در اين باره مى‌پردازد.
فصل هشتم كتاب به موضوع جواز نذورات براى اهل قبور اختصاص يافته است. مولف در اين فصل، پس از تعريف اصطلاحى «نذر» و بيان اقسام ثواب نذر اين نكته را يادآور مى‌شود كه نذر و اهداء ثواب آن به يكى از اولياء يا بندگان صالح خداوند امرى متعارف و مرسوم ميان مسلمانان بوده است؛ اما [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و ابن عبدالوهاب با اين توجيه كه چون اين نذر به نيت تقرب به آن ولى يا بنده شايسته خداوند انجام مى‌گيرد آن را تحريم كردند. مولف به رد و ابطال اين ديدگاه پرداخته و معتقد است، نيت شخص ناذر در نذر تنها تقرب به خداوند است و فقط ثواب نذر به ولى صالح خداوند هديه مى‌گردد. سپس به ذكر شواهدى از سيره پيامبر اكرم(ص) در اين باره مى‌پردازد.


فصل نهم  
فصل نهم  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش