الكشف عن مناهج الأدلة في عقائد الملة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - '[[[[' به '[[')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۴: خط ۵۴:




[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] اين كتاب را در سه باب: ذات الهى، صفات الهى و افعال الهى، تأليف كرده است و در باب اول كه در مورد ذات است، نخستين مطلبى كه مطرح مى‌كند، اثبات صانع است. او آراء فرق كلاميّه را مورد تحليل و نقّادى قرار مى‌دهد. نخست از عقيدۀ حشويّه شروع كرده، حشويّه را كسانى مى‌داند كه مى‌گويند راه معرفت خدا سمع است نه عقل؛ يعنى آنچه كه از شريعت شنيده‌ايم، بر ايمان حجت است نه باورهاى عقلى - او حشويّه را فرقۀ ضالّه مى‌نامد و پس از نقد عقيدۀ حشويّه در اثبات صانع اعتقاد اشعريّه را در اين مورد متذكر مى‌گردد. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] كه خود در خلقت عالم نظر بديعى دارد، عقيدۀ اشاعره در مورد حدوث عالم را باطل دانسته و در سدد اثبات ادعاى خود برمى‌آيد.
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] اين كتاب را در سه باب: ذات الهى، صفات الهى و افعال الهى، تأليف كرده است و در باب اول كه در مورد ذات است، نخستين مطلبى كه مطرح مى‌كند، اثبات صانع است. او آراء فرق كلاميّه را مورد تحليل و نقّادى قرار مى‌دهد. نخست از عقيدۀ حشويّه شروع كرده، حشويّه را كسانى مى‌داند كه مى‌گويند راه معرفت خدا سمع است نه عقل؛ يعنى آنچه كه از شريعت شنيده‌ايم، بر ايمان حجت است نه باورهاى عقلى - او حشويّه را فرقۀ ضالّه مى‌نامد و پس از نقد عقيدۀ حشويّه در اثبات صانع اعتقاد اشعريّه را در اين مورد متذكر مى‌گردد. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] كه خود در خلقت عالم نظر بديعى دارد، عقيدۀ اشاعره در مورد حدوث عالم را باطل دانسته و در سدد اثبات ادعاى خود برمى‌آيد.


وى در مرحلۀ سوم، عقائدى را كه طريقۀ الجوينى مى‌نامد، مورد انتقاد قرار مى‌دهد. او اين نام را از رسالۀ نظاميّۀ ابوالمعالى جوينى استخراج كرده است.
وى در مرحلۀ سوم، عقائدى را كه طريقۀ الجوينى مى‌نامد، مورد انتقاد قرار مى‌دهد. او اين نام را از رسالۀ نظاميّۀ ابوالمعالى جوينى استخراج كرده است.


[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در چهارمين مرحله، طريقۀ صوفيّه را كه منظورش از باطنيّه همين گروه بوده است را، مورد تحليل و بررسى قرار مى‌دهد. لازم به ذكر است كه باطنيه به گروهى از مسلمانان كه اسماعيليه نام دارند، اطلاق مى‌شود، لكن مقصود [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در برخى آثارش از باطنيه صوفيّه مى‌باشد. وى آراء صوفيّه را به خاطر مبتنى نبودن به استدلال رد مى‌كند و نهايتا طريقۀ معتزله را يادآورى مى‌كند و اذعان مى‌نمايد كه چيزى از افكار اين فرقه را در آثارشان پيدا نكردم و احتمال مى‌دهد، نظر معتزله هم در بحث اثبات صانع همان نظر اشاعره باشد.
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در چهارمين مرحله، طريقۀ صوفيّه را كه منظورش از باطنيّه همين گروه بوده است را، مورد تحليل و بررسى قرار مى‌دهد. لازم به ذكر است كه باطنيه به گروهى از مسلمانان كه اسماعيليه نام دارند، اطلاق مى‌شود، لكن مقصود [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در برخى آثارش از باطنيه صوفيّه مى‌باشد. وى آراء صوفيّه را به خاطر مبتنى نبودن به استدلال رد مى‌كند و نهايتا طريقۀ معتزله را يادآورى مى‌كند و اذعان مى‌نمايد كه چيزى از افكار اين فرقه را در آثارشان پيدا نكردم و احتمال مى‌دهد، نظر معتزله هم در بحث اثبات صانع همان نظر اشاعره باشد.


همانطور كه از نقد آراء طوائف چهارگانه از دانشمندان اسلامى توسط [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به دست مى‌آيد، او به هيچ كدام از اين طرق معتقد نبوده، بلكه اعتقادش به راه جديدى به نام اختراع است. او طريق قرآن را همين مى‌داند و براى اثبات اين انديشۀ خود تلاش فراوانى را مبذول مى‌دارد. او طريق قرآن براى اثبات بارى تعالى را دو راه عنايت و اختراع مى‌پندارد.
همانطور كه از نقد آراء طوائف چهارگانه از دانشمندان اسلامى توسط [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به دست مى‌آيد، او به هيچ كدام از اين طرق معتقد نبوده، بلكه اعتقادش به راه جديدى به نام اختراع است. او طريق قرآن را همين مى‌داند و براى اثبات اين انديشۀ خود تلاش فراوانى را مبذول مى‌دارد. او طريق قرآن براى اثبات بارى تعالى را دو راه عنايت و اختراع مى‌پندارد.


دومين مطلبى كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در باب اول توحيد به بررسى آن مى‌پردازد، مبحث وحدانيت الهى است. نخست ادلۀ قرآن براى وحدانيت خدا را متذكر مى‌شود، سپس بررسى آراء اشاعره در اين مبحث مى‌پردازد.
دومين مطلبى كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در باب اول توحيد به بررسى آن مى‌پردازد، مبحث وحدانيت الهى است. نخست ادلۀ قرآن براى وحدانيت خدا را متذكر مى‌شود، سپس بررسى آراء اشاعره در اين مبحث مى‌پردازد.


باب دوم كتاب، الكشف عن منابع الادلّة فى عقائد الملّة صفات الهى مى‌باشد. وى ابتدا صفات را به صفات نفسيّه و صفات معنويه تقسيم مى‌كند. او مدعى است قرآن هفت صفت از صفات صانع كه از صفات كمال انسان نيز مى‌باشد را نام برده است كه عبارتند از: علم، حيات، قدرت، اراده، سمع، بصر و كلام.
باب دوم كتاب، الكشف عن منابع الادلّة فى عقائد الملّة صفات الهى مى‌باشد. وى ابتدا صفات را به صفات نفسيّه و صفات معنويه تقسيم مى‌كند. او مدعى است قرآن هفت صفت از صفات صانع كه از صفات كمال انسان نيز مى‌باشد را نام برده است كه عبارتند از: علم، حيات، قدرت، اراده، سمع، بصر و كلام.


[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] معتقد است، تمام صفات الهى به علم بازگشت دارند و در واقع علم الهى كه غير علم انسان است و جنس علم الهى با جنس علم بشر متفاوت است، منشاء بقيۀ صفات الهى مى‌باشد. مؤلّف در باب صفات الهى عقائد فرق گوناگون اسلامى در رابطۀ ارتباط ذات با صفات را بيان كرده و آنها را مورد بررسى قرار مى‌دهد.
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] معتقد است، تمام صفات الهى به علم بازگشت دارند و در واقع علم الهى كه غير علم انسان است و جنس علم الهى با جنس علم بشر متفاوت است، منشاء بقيۀ صفات الهى مى‌باشد. مؤلّف در باب صفات الهى عقائد فرق گوناگون اسلامى در رابطۀ ارتباط ذات با صفات را بيان كرده و آنها را مورد بررسى قرار مى‌دهد.


نفى مماثلت و نفى جسميّت از ديگر مباحثى است كه مؤلف در اين بخش از كتاب به آنها پرداخته است. او سپس در مورد نوريّت الهى وارد بيان دلائلى مى‌شود تا اثبات كند، آيۀ شريفۀ'''اللّه نور السماوات و الارض''' معرّف ذات الهى است، از جانب خداى سبحان، دليل ديگرش بر اين مدّعا حديثى است از پيغمبر اكرم(ص) كه در جواب سئوالى كه از حضرت پرسيدند هل رأيت ربك؟ حضرت جواب دادند، «نور أنّى أراه» [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] كه خود در مقدّمۀ كتاب گفت، ظواهر ادلّه بدون تأويل ملاك معرفت ماست، در اين جا به محكمى پاى اين عقيده خود ايستاده و خداوند را نور مى‌پندارد. از جمله ويژگى‌هاى كتاب حاضر اين است كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين بخش از مباحث خود به مناسبت اشاره‌اى به ابوحامد غزالى و كتاب تهافت الفلاسفة وى دارد. او غزالى را مايۀ اضرار به حكمت و شريعت هر دو مى‌داند و بيانى دارد در اين رابطه كه بين حكمت و شريعت تعارضى وجود ندارد. او در آخرين بخش از باب صفات الهى وارد بحث رؤيت و بررسى آن از ديدگاه معتزله و اشاعره مى‌پردازد.
نفى مماثلت و نفى جسميّت از ديگر مباحثى است كه مؤلف در اين بخش از كتاب به آنها پرداخته است. او سپس در مورد نوريّت الهى وارد بيان دلائلى مى‌شود تا اثبات كند، آيۀ شريفۀ'''اللّه نور السماوات و الارض''' معرّف ذات الهى است، از جانب خداى سبحان، دليل ديگرش بر اين مدّعا حديثى است از پيغمبر اكرم(ص) كه در جواب سئوالى كه از حضرت پرسيدند هل رأيت ربك؟ حضرت جواب دادند، «نور أنّى أراه» [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] كه خود در مقدّمۀ كتاب گفت، ظواهر ادلّه بدون تأويل ملاك معرفت ماست، در اين جا به محكمى پاى اين عقيده خود ايستاده و خداوند را نور مى‌پندارد. از جمله ويژگى‌هاى كتاب حاضر اين است كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين بخش از مباحث خود به مناسبت اشاره‌اى به ابوحامد غزالى و كتاب تهافت الفلاسفة وى دارد. او غزالى را مايۀ اضرار به حكمت و شريعت هر دو مى‌داند و بيانى دارد در اين رابطه كه بين حكمت و شريعت تعارضى وجود ندارد. او در آخرين بخش از باب صفات الهى وارد بحث رؤيت و بررسى آن از ديدگاه معتزله و اشاعره مى‌پردازد.


سوّمين باب كتاب افعال الهى مى‌باشد. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين باب به چند موضوع پرداخت مى‌كند كه عبارتند از: حدوث عالم، بعث رسل، قضاء و قدر، تجويز و تعديل و معاد. او در بحث حدوث عالم نيز آراء اشاعره و معتزله را رد مى‌كند و طبق همان نظرى كه در مورد اثبات خالق تعالى داشت، به عنايت قائل شده و مى‌گويد شرع مقدس براى تعليم مردم در زمينۀ حدوث عالم از طريق عنايت وارد شده است. وى به دلائلى كه بيان مى‌كند به كار بردن لفظ حدوث و قدم در خلق عالم را بدعت در شريعت مى‌داند.
سوّمين باب كتاب افعال الهى مى‌باشد. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين باب به چند موضوع پرداخت مى‌كند كه عبارتند از: حدوث عالم، بعث رسل، قضاء و قدر، تجويز و تعديل و معاد. او در بحث حدوث عالم نيز آراء اشاعره و معتزله را رد مى‌كند و طبق همان نظرى كه در مورد اثبات خالق تعالى داشت، به عنايت قائل شده و مى‌گويد شرع مقدس براى تعليم مردم در زمينۀ حدوث عالم از طريق عنايت وارد شده است. وى به دلائلى كه بيان مى‌كند به كار بردن لفظ حدوث و قدم در خلق عالم را بدعت در شريعت مى‌داند.


دومّين بحث باب سوم، از كتاب [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به مسئلۀ بعث رسل و معجزات انبياء اختصاص دارد. او اين مسئله را به دو بخش اثبات رسل؛ يعنى اين كه افراد ناحيۀ خداوند به عنوان رسول مأمور شده‌اند و ديگر اين كه با چه شرائطى ادعّاى نبوت از سوى افراد مى‌تواند، قابل پذيرش باشد، ديگر مسئلۀ مطرح شده، در باب افعال الهى مسلۀ قضا و قدر مى‌باشد؛ [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مسلۀ قضا و قدر طرق اشاعره و معتزله را رد مى‌كند و به طريق وسطى غير از جبر و اختيار قائل مى‌شود.
دومّين بحث باب سوم، از كتاب [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به مسئلۀ بعث رسل و معجزات انبياء اختصاص دارد. او اين مسئله را به دو بخش اثبات رسل؛ يعنى اين كه افراد ناحيۀ خداوند به عنوان رسول مأمور شده‌اند و ديگر اين كه با چه شرائطى ادعّاى نبوت از سوى افراد مى‌تواند، قابل پذيرش باشد، ديگر مسئلۀ مطرح شده، در باب افعال الهى مسلۀ قضا و قدر مى‌باشد؛ [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مسلۀ قضا و قدر طرق اشاعره و معتزله را رد مى‌كند و به طريق وسطى غير از جبر و اختيار قائل مى‌شود.


مسئلۀ معاد نيز از جمله مسائلى است كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در ذيل بحث از افعال الهى مطرح مى‌كند و با دلائل گوناگونى در سدد اثبات آن برمى‌آيد.
مسئلۀ معاد نيز از جمله مسائلى است كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در ذيل بحث از افعال الهى مطرح مى‌كند و با دلائل گوناگونى در سدد اثبات آن برمى‌آيد.


خاتمۀ كتاب را [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به قانون تأويل اختصاص داده است.
خاتمۀ كتاب را [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به قانون تأويل اختصاص داده است.


==نسخۀ حاضر==
==نسخۀ حاضر==
خط ۸۳: خط ۸۳:
نسخۀ حاضر از اين كتاب را مركز دراسات الوحدة العربيه در بيروت و در سال 1998 در يك جلد و در قطع وزيرى چاپ كرده است، مدخل و مقدمۀ تحليلى مبسوطى كه تقريبا به اندازۀ خود كتاب مى‌باشد، توسط دكتر محمد عابد الجابرى در اول كتاب آمده است و در آخر كتاب فهرست‌هاى آيات، احاديث، اعلام و اماكن و فرق آمده است.
نسخۀ حاضر از اين كتاب را مركز دراسات الوحدة العربيه در بيروت و در سال 1998 در يك جلد و در قطع وزيرى چاپ كرده است، مدخل و مقدمۀ تحليلى مبسوطى كه تقريبا به اندازۀ خود كتاب مى‌باشد، توسط دكتر محمد عابد الجابرى در اول كتاب آمده است و در آخر كتاب فهرست‌هاى آيات، احاديث، اعلام و اماكن و فرق آمده است.


دكتر محمّد الجابرى نويسنده مقدمۀ تحليلى كتاب معتقد است، اين اثر ابوالوليد بن رشد در نقد علم كلام و مذهب اشعرى به طور خاص است و در واقع نظريات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] منجر به بطلان نظريات متكلمان مى‌شود. او مى‌گويد چون كتاب‌هاى معتزله به آندلس نرسيده بود، لذا مؤلف به نظريات معتزله دسترسى نداشته است، به همين دليل او معتزله و اشاعره را به يك چوب رانده است، البته خود اعتراف مى‌كند كه در كتاب‌هايشان چيزى خاص از نظرياتشان را پيدا نكردم.
دكتر محمّد الجابرى نويسنده مقدمۀ تحليلى كتاب معتقد است، اين اثر ابوالوليد بن رشد در نقد علم كلام و مذهب اشعرى به طور خاص است و در واقع نظريات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] منجر به بطلان نظريات متكلمان مى‌شود. او مى‌گويد چون كتاب‌هاى معتزله به آندلس نرسيده بود، لذا مؤلف به نظريات معتزله دسترسى نداشته است، به همين دليل او معتزله و اشاعره را به يك چوب رانده است، البته خود اعتراف مى‌كند كه در كتاب‌هايشان چيزى خاص از نظرياتشان را پيدا نكردم.


جابرى سپس وارد بيان مطالبى در مورد علم كلام مى‌شود او آغاز علم كلام و تكلم را طبق نقل شهرستانى و ابوالحسن اشعرى از شروع اختلاف در امر خلافت رسول اللّه(ص) بعد از خلفاء راشدين مى‌داند.
جابرى سپس وارد بيان مطالبى در مورد علم كلام مى‌شود او آغاز علم كلام و تكلم را طبق نقل شهرستانى و ابوالحسن اشعرى از شروع اختلاف در امر خلافت رسول اللّه(ص) بعد از خلفاء راشدين مى‌داند.
خط ۹۵: خط ۹۵:
او از ابن خرم اسم مى‌برد كه در سير اسلام در مغرب زمين چه تأثيراتى داشته است و آن ديار را به عنوان جايى كه مذهب اشعرى در آن نفوذى پيدا نكرد، مى‌شمارد.
او از ابن خرم اسم مى‌برد كه در سير اسلام در مغرب زمين چه تأثيراتى داشته است و آن ديار را به عنوان جايى كه مذهب اشعرى در آن نفوذى پيدا نكرد، مى‌شمارد.


جابرى در اعتقاد قادرى و اعتقاد بغدادى نيز مطالبى را عنوان نموده است و در مرحلۀ بعدى مسير تأليفات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را بيان نموده و جايگاه كتاب حاضر [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را در ميان مؤلفاتش مشخص مى‌كند.سپس مطالب مطرح شده در اين كتاب توسط ابووليد را متذكر مى‌گردد كه ما فهرست‌وار به بيان پاره‌اى از آنها اشاره مى‌كنيم.
جابرى در اعتقاد قادرى و اعتقاد بغدادى نيز مطالبى را عنوان نموده است و در مرحلۀ بعدى مسير تأليفات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را بيان نموده و جايگاه كتاب حاضر [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را در ميان مؤلفاتش مشخص مى‌كند.سپس مطالب مطرح شده در اين كتاب توسط ابووليد را متذكر مى‌گردد كه ما فهرست‌وار به بيان پاره‌اى از آنها اشاره مى‌كنيم.


1-او در تفكرات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به اين نكته اشاره دارد كه وى كلام را چيزى و معرفت علمى برهانى را چيز ديگر مى‌داند.
1-او در تفكرات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به اين نكته اشاره دارد كه وى كلام را چيزى و معرفت علمى برهانى را چيز ديگر مى‌داند.


2-[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در حدوث علم چه نظرى داشت را بيان مى‌كند.
2-[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در حدوث علم چه نظرى داشت را بيان مى‌كند.


3-طريقى كه از منظر [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] شرع در معرفت براى مردم ترسيم كرده است.
3-طريقى كه از منظر [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] شرع در معرفت براى مردم ترسيم كرده است.


4-دفاع [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] از علم تا دفاعش از حريّت اراده و...
4-دفاع [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] از علم تا دفاعش از حريّت اراده و...


در ادامه و قبل از ورود به نص كتاب مقدمه‌اى نيز از مصطفى حنفى آمده است كه در واقع مقدمۀ تحقيقى كتاب است.
در ادامه و قبل از ورود به نص كتاب مقدمه‌اى نيز از مصطفى حنفى آمده است كه در واقع مقدمۀ تحقيقى كتاب است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش