جامی، عبدالرحمن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد'
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR00776.jpg|بندانگشتی|جامی، عبد الرحمن بن احمد]]
[[پرونده:NUR00776.jpg|بندانگشتی|جامی، عبدالرحمن بن احمد]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
! نام!! data-type='authorName'|جامی، عبد الرحمن بن احمد
! نام!! data-type='authorName'|جامی، عبدالرحمن بن احمد
|-
|-
|نام های دیگر  
|نام های دیگر  
|data-type='authorOtherNames'| جامی، نور الدین عبد الرحمن
|data-type='authorOtherNames'| جامی، نور الدین عبدالرحمن
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
خط ۴۱: خط ۴۱:
جامى در سنين كودكى همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به كسب علوم دينى و ادبى كرد.از اوايل حال استعداد عجيبى در فهم مسائل علمى از خود نشان مى‌داد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد.صفى الدين على در رشحات عين الحيات،يكى از كتابهاى معتبر در شرح حال جامى،نقل مى‌كند كه در جوانى حتى در علم نجوم با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضى‌زاده رومى همپايه شد.
جامى در سنين كودكى همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به كسب علوم دينى و ادبى كرد.از اوايل حال استعداد عجيبى در فهم مسائل علمى از خود نشان مى‌داد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد.صفى الدين على در رشحات عين الحيات،يكى از كتابهاى معتبر در شرح حال جامى،نقل مى‌كند كه در جوانى حتى در علم نجوم با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضى‌زاده رومى همپايه شد.


در مورد تبحر جامى در هيأت و نجوم عبد الغفور لارى راجع به على قوشچى (ف 879)،كه خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشكيل رصدخانه الغ‌بيگ در سمرقند بود و زيج الغ بيگ را به پايان رساند،چنين مى‌نويسد:مدتى قوشچى را «مسئله‌اى مشكل بوده است در علم هيأت...و از هيچ محل مشكل وى حل نمى‌گشته، تا آنكه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ايشان(يعنى جامى)رسيده است و از ايشان استفسار نموده،و ايشان حل مشكل وى كرده است».
در مورد تبحر جامى در هيأت و نجوم عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (ف 879)،كه خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشكيل رصدخانه الغ‌بيگ در سمرقند بود و زيج الغ بيگ را به پايان رساند،چنين مى‌نويسد:مدتى قوشچى را «مسئله‌اى مشكل بوده است در علم هيأت...و از هيچ محل مشكل وى حل نمى‌گشته، تا آنكه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ايشان(يعنى جامى)رسيده است و از ايشان استفسار نموده،و ايشان حل مشكل وى كرده است».


لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طريقه صوفيه نقشبنديه مى‌داند،كه آن«ممد تعقل و مقوى قوت مدركه»او بوده است. شك نيست كه براى درك مقام علمى و شعرى جامى فهم اين نسبت در درجه اول اهميت است.خود جامى نيز اين نسبت را در زندگى و افكار خويش كاملا مؤثر مى‌دانست.تصوف از نظر او حقيقت اسلام بود،و از پرتو سير و سلوك صوفيانه بود كه به اعلا مراحل عرفان نظرى و عملى رسيده بود.مقصود از«عملى»اين است كه عرفان او فقط«علمى»و نظرى نبود،بلكه به حقايق اسلام از طريق ذوق نيز پى برده بود.حقيقت اسلام توحيد است،و توحيد براى اينكه در وجود انسان تحقق يابد نمى‌تواند ذهنى بماند،بلكه بايد در دل سالك سرايت كند.به قول جامى،«فرق است ميان يكتا گفتن و يكتا بودن»، و او خود بدون شك به مرحله«يكتا بودن»رسيده بود،چنانكه عبد الغفور لارى در ضمن شرح حال او مكرر به اين نكته اشاره كرده است.
لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طريقه صوفيه نقشبنديه مى‌داند،كه آن«ممد تعقل و مقوى قوت مدركه»او بوده است. شك نيست كه براى درك مقام علمى و شعرى جامى فهم اين نسبت در درجه اول اهميت است.خود جامى نيز اين نسبت را در زندگى و افكار خويش كاملا مؤثر مى‌دانست.تصوف از نظر او حقيقت اسلام بود،و از پرتو سير و سلوك صوفيانه بود كه به اعلا مراحل عرفان نظرى و عملى رسيده بود.مقصود از«عملى»اين است كه عرفان او فقط«علمى»و نظرى نبود،بلكه به حقايق اسلام از طريق ذوق نيز پى برده بود.حقيقت اسلام توحيد است،و توحيد براى اينكه در وجود انسان تحقق يابد نمى‌تواند ذهنى بماند،بلكه بايد در دل سالك سرايت كند.به قول جامى،«فرق است ميان يكتا گفتن و يكتا بودن»، و او خود بدون شك به مرحله«يكتا بودن»رسيده بود،چنانكه عبدالغفور لارى در ضمن شرح حال او مكرر به اين نكته اشاره كرده است.


استغراق و استهلاك جامى در حقيقت دين و عرفان ناچار در تمام آثار او متجلى شده است،چنانكه عبد الغفور لارى نقل مى‌كند كه جامى درباره خود گفته است، «سر وحدت و معنى توحيد چنان غالب شده است كه دفع وى را از خود نمى‌دانيم، و در اين هيچ اختيارى نيست.هيچ چيز قبل از اين معنى در خاطر نيايد.اين معنى پيش همه گرفته است.«ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله.» پس از نظر عملى و ذوقى جامى مظهر مقام فناء و بقاء بود،زيرا خود به اين مرحله از سير و سلوك رسيده بود؛ و از نظر عقيده و رأى چون تابع مكتب شيخ اكبر بود،ناچار مقام وصال خود را به شيوه اين مكتب بيان مى‌كرد.
استغراق و استهلاك جامى در حقيقت دين و عرفان ناچار در تمام آثار او متجلى شده است،چنانكه عبدالغفور لارى نقل مى‌كند كه جامى درباره خود گفته است، «سر وحدت و معنى توحيد چنان غالب شده است كه دفع وى را از خود نمى‌دانيم، و در اين هيچ اختيارى نيست.هيچ چيز قبل از اين معنى در خاطر نيايد.اين معنى پيش همه گرفته است.«ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله.» پس از نظر عملى و ذوقى جامى مظهر مقام فناء و بقاء بود،زيرا خود به اين مرحله از سير و سلوك رسيده بود؛ و از نظر عقيده و رأى چون تابع مكتب شيخ اكبر بود،ناچار مقام وصال خود را به شيوه اين مكتب بيان مى‌كرد.


رابطه جامى با طريقه نقشبنديه يا«طريقه خواجگان»را عبد الغفور لارى به تفصيل شرح داده است،و تذكره او در اين مورد از جمله منابع موثق به شمار مى‌رود، زيرا وى خود مريد و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر اين به آداب و شيوه سير و سلوك اين طريقه كاملا وارد بوده است.
رابطه جامى با طريقه نقشبنديه يا«طريقه خواجگان»را عبدالغفور لارى به تفصيل شرح داده است،و تذكره او در اين مورد از جمله منابع موثق به شمار مى‌رود، زيرا وى خود مريد و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر اين به آداب و شيوه سير و سلوك اين طريقه كاملا وارد بوده است.


استاد معنوى و مرشد جامى سعد الدين كاشغرى(ف 860)بوده،كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (ف 791)بوده است. به قول لارى جامى ابتدا خواجه سعد الدين را در واقعه‌اى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است،«شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مى‌رساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.ظاهرا جامى در ابتدا شش ماه در خلوت نشسته،زيرا همانطور كه رسم صوفيان است مريد در بدو امر به«چله»يا خلوت چهل روزه(و گاهى كمتر و گاهى بيشتر از چهل روز)مى‌نشيند تا تعلق او به دنيا و عادتهاى ديرين خود قطع شود و زندگى تازه‌اى را آغاز كند.
استاد معنوى و مرشد جامى سعد الدين كاشغرى(ف 860)بوده،كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (ف 791)بوده است. به قول لارى جامى ابتدا خواجه سعد الدين را در واقعه‌اى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است،«شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مى‌رساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.ظاهرا جامى در ابتدا شش ماه در خلوت نشسته،زيرا همانطور كه رسم صوفيان است مريد در بدو امر به«چله»يا خلوت چهل روزه(و گاهى كمتر و گاهى بيشتر از چهل روز)مى‌نشيند تا تعلق او به دنيا و عادتهاى ديرين خود قطع شود و زندگى تازه‌اى را آغاز كند.
خط ۷۳: خط ۷۳:
نگارنده اين سطور مطلب تازه‌اى بر آنچه در اين مآخذ يافت مى‌شود نمى‌تواند بيفزايد،ولى-به قول بابر-اگر فقط از باب تيمن و تبرك هم باشد،نوشتن مختصرى در شرح حال جامى ضرورى است.
نگارنده اين سطور مطلب تازه‌اى بر آنچه در اين مآخذ يافت مى‌شود نمى‌تواند بيفزايد،ولى-به قول بابر-اگر فقط از باب تيمن و تبرك هم باشد،نوشتن مختصرى در شرح حال جامى ضرورى است.


مولانا نور الدين عبد الرحمن بن نظام الدين احمد بن شمس الدين محمد جامى نوشته هانرى ماسه،در دائرۀ المعارف اسلامى جديد(رك فهرست مآخذ كتاب حاضر).
مولانا نور الدين عبدالرحمن بن نظام الدين احمد بن شمس الدين محمد جامى نوشته هانرى ماسه،در دائرۀ المعارف اسلامى جديد(رك فهرست مآخذ كتاب حاضر).


آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است،و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانه‌اى تهيه كرده‌اند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است،و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است،لازم مى‌بيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين،چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است،چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى،لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بى‌فايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشكوك به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.
آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است،و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانه‌اى تهيه كرده‌اند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است،و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است،لازم مى‌بيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين،چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است،چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى،لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بى‌فايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشكوك به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.


اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامى آورده است،و«اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى،ص 162 تكمله عبد الغفور لارى،كه به قول استاد حكمت«البته معتبرتر از تحفه سامى است»،دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مى‌كند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت داده‌اند،و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست كتابهاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مى‌بينند در كتابهاى خود آنرا به نام جامى ضبط مى‌كنند.شايد به اين دليل است كه در كتابهائى مانند فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى از آقاى منزوى كتابهاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد،و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى ملاحظه مى‌شود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پاره‌اى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مى‌رود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.كتابهاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.
اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامى آورده است،و«اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى،ص 162 تكمله عبدالغفور لارى،كه به قول استاد حكمت«البته معتبرتر از تحفه سامى است»،دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مى‌كند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت داده‌اند،و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست كتابهاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مى‌بينند در كتابهاى خود آنرا به نام جامى ضبط مى‌كنند.شايد به اين دليل است كه در كتابهائى مانند فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى از آقاى منزوى كتابهاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد،و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى ملاحظه مى‌شود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پاره‌اى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مى‌رود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.كتابهاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.


در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مى‌شود،سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد،سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه،تعداد تخمينى صفحه‌ها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود،و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى،ص 161-162)،آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، ص نوزده-سى و چهارم)و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى،مقدمه،ص 293- 300)داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد،و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود،منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است،و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مى‌شود،سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد،سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه،تعداد تخمينى صفحه‌ها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود،و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى،ص 161-162)،آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، ص نوزده-سى و چهارم)و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى،مقدمه،ص 293- 300)داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد،و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود،منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است،و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
====ه.تصوف و آداب عملى آن====
====ه.تصوف و آداب عملى آن====


20.رساله طريق صوفيان،رساله در طريق خواجگان،رساله پاس انفاس،رساله طريق توجه خواجه‌ها،رساله در شرايط ذكر،رساله در طريق نقشبنديه،رساله سررشته، نوريه،نقشبنديه.چاپى،حدود 5 ص.در بيان مسائل عملى تصوف و اركان آن، يعنى ذكر،توجه و مراقبه،رابطه با پير پرونده.شبيه است به آنچه در شرح آخرين رباعى رساله شرح رباعيات جامى(رك شماره 33)و در بعضى از مواضع نفحات الانس و همچنين در صفحات زيادى از تكلمه عبد الغفور لارى آمده است (42،32،39).
20.رساله طريق صوفيان،رساله در طريق خواجگان،رساله پاس انفاس،رساله طريق توجه خواجه‌ها،رساله در شرايط ذكر،رساله در طريق نقشبنديه،رساله سررشته، نوريه،نقشبنديه.چاپى،حدود 5 ص.در بيان مسائل عملى تصوف و اركان آن، يعنى ذكر،توجه و مراقبه،رابطه با پير پرونده.شبيه است به آنچه در شرح آخرين رباعى رساله شرح رباعيات جامى(رك شماره 33)و در بعضى از مواضع نفحات الانس و همچنين در صفحات زيادى از تكلمه عبدالغفور لارى آمده است (42،32،39).


آغاز:
آغاز:
خط ۳۰۹: خط ۳۰۹:
جامى در اين رساله كوتاه طبق عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](رك كتاب حاضر،ص 126)
جامى در اين رساله كوتاه طبق عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](رك كتاب حاضر،ص 126)


صحبت از نوح به عنوان نماينده صفات تنزيهى پيش مى‌آورد و مى‌گويد كه راه رجوع عبد به عدم اصلى خويش ذكر است،كه ما سوى را فانى مى‌سازد(43،34،40).
صحبت از نوح به عنوان نماينده صفات تنزيهى پيش مى‌آورد و مى‌گويد كه راه رجوع عبدبه عدم اصلى خويش ذكر است،كه ما سوى را فانى مى‌سازد(43،34،40).


آغاز:
آغاز:
۶۱٬۱۸۹

ویرایش