مشرع الخصوص إلی معاني النصوص: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله'
جز (جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،')
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')
خط ۴۹: خط ۴۹:
وى در باره انگيزه خود بر نگاشتن اين شرح مى‌نويسد: «از آنجا كه كتاب نصوص، اثر شيخ محقق... محمد بن اسحاق بن محمد بن يوسف قونوى، با خورشيدهاى اين علم، درخشنده است و شكوفه‌ها و گل‌هاى آن را آشكار كننده و درختان پربار آن را با شيرين‌ترين ميوه‌ها از هر نوع، دربردارنده و پرده از رازهاى پنهان آن بردارنده است و اصلا هيچ شرحى را براى آن نديدم؛ چه برسد به شرحى كه وافى به حل الفاظ و معانى آن باشد و مقاصد و مبانى آن را استيفا نمايد، امر الزامى و توفيق الهى مرا وادار نمود كه شرحى را بر آن بنگارم تا دل‌هاى طالبانش را در اين مطالب فايده بخشد.
وى در باره انگيزه خود بر نگاشتن اين شرح مى‌نويسد: «از آنجا كه كتاب نصوص، اثر شيخ محقق... محمد بن اسحاق بن محمد بن يوسف قونوى، با خورشيدهاى اين علم، درخشنده است و شكوفه‌ها و گل‌هاى آن را آشكار كننده و درختان پربار آن را با شيرين‌ترين ميوه‌ها از هر نوع، دربردارنده و پرده از رازهاى پنهان آن بردارنده است و اصلا هيچ شرحى را براى آن نديدم؛ چه برسد به شرحى كه وافى به حل الفاظ و معانى آن باشد و مقاصد و مبانى آن را استيفا نمايد، امر الزامى و توفيق الهى مرا وادار نمود كه شرحى را بر آن بنگارم تا دل‌هاى طالبانش را در اين مطالب فايده بخشد.


شارح در مقدمه كتاب، ابتدا، سه فصل مهم را تأسيس كرده است. در فصل اول، به بيان ادله‌ى نقليه در باب توحيد، از قرآن كريم و اقوال نبوى(ص) مى‌پردازد و آيات'''«و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله»''' و'''«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شىء عليم»''' و'''«و هو معكم اينما كنتم»''' و حديث قرب نوافل و ساير روايات نبوى را ذكر مى‌كند، سپس كلماتى را از بزرگان عرفان از قبيل سهروردى، جنيد، [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]]، ابو على دقاق، شبلى، [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبد الله انصارى]]  و ساير عرفا نقل مى‌نمايد.
شارح در مقدمه كتاب، ابتدا، سه فصل مهم را تأسيس كرده است. در فصل اول، به بيان ادله‌ى نقليه در باب توحيد، از قرآن كريم و اقوال نبوى(ص) مى‌پردازد و آيات'''«و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله»''' و'''«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شىء عليم»''' و'''«و هو معكم اينما كنتم»''' و حديث قرب نوافل و ساير روايات نبوى را ذكر مى‌كند، سپس كلماتى را از بزرگان عرفان از قبيل سهروردى، جنيد، [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]]، ابو على دقاق، شبلى، [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]]  و ساير عرفا نقل مى‌نمايد.


فصل دوم، در باره براهين عقليه بر اثبات وجود واجب تعالى است. البته اين‌گونه براهين صرفاً جنبه تأييدى دارد و در عرفان، ادله كشفيه صحيحه، معتبر است. به‌هرحال، در اين فصل در دو مقام بحث مى‌شود: يكى در اثبات وجود مطلق و ديگرى وجوب بالذات آن. شارح در مقام دوم، هفت برهان بر اثبات وجوب وجود ارائه مى‌دهد.
فصل دوم، در باره براهين عقليه بر اثبات وجود واجب تعالى است. البته اين‌گونه براهين صرفاً جنبه تأييدى دارد و در عرفان، ادله كشفيه صحيحه، معتبر است. به‌هرحال، در اين فصل در دو مقام بحث مى‌شود: يكى در اثبات وجود مطلق و ديگرى وجوب بالذات آن. شارح در مقام دوم، هفت برهان بر اثبات وجوب وجود ارائه مى‌دهد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش