۱۴۶٬۲۸۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ك' به ' میك') |
||
| خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
شهر اصفهان البته به پای بغداد نمیرسید، اما بغداد ثانی لقب یافته بود و در رقابت میان شهرها مقامی داشت. اگر گهگاه كوفه با بصره، همدان با عراق، بغداد با بصره قیاس میشد، اصفهان نیز در مقابل عراق قرار میگرفت و نیز انبوهی اصفهانی در بغداد میزیستند كه در 320ق سر به شورش برداشتند، یك روز تمام با سپاهیان خلیفه جنگیدند و امام مسجد جامع غرب بغداد را از خطبه و نماز بازداشتند. | شهر اصفهان البته به پای بغداد نمیرسید، اما بغداد ثانی لقب یافته بود و در رقابت میان شهرها مقامی داشت. اگر گهگاه كوفه با بصره، همدان با عراق، بغداد با بصره قیاس میشد، اصفهان نیز در مقابل عراق قرار میگرفت و نیز انبوهی اصفهانی در بغداد میزیستند كه در 320ق سر به شورش برداشتند، یك روز تمام با سپاهیان خلیفه جنگیدند و امام مسجد جامع غرب بغداد را از خطبه و نماز بازداشتند. | ||
مهمانیی كه ماجرای ابوالقاسم در آن گذشته، خود نشان میدهد كه اعیان اصفهان نیز با مجالس عیش و عشرت بیگانه نبودهاند و ای بسا كه از بغدادیان تقلید | مهمانیی كه ماجرای ابوالقاسم در آن گذشته، خود نشان میدهد كه اعیان اصفهان نیز با مجالس عیش و عشرت بیگانه نبودهاند و ای بسا كه از بغدادیان تقلید میكردند، اما قیاسهای ابوالقاسم روشن میسازد كه اصفهان هنوز بافت اجتماعی و اخلاقی سنتی را حفظ كرده و هرگز«بهشت ثروتمندان و جهنم تنگدستان» كه در وصف بغداد گفتهاند، نشده است. ابومطهر بهتر از هر نویسنده دیگری در سراسر ادبیات عرب، بغداد و به خصوص طبقه مرفه آن را وصف كرده است: محلهها، قصرها و گردشگاههای زیبا، میخانههای بیشمار هزاران كنیزك و غلام نوازنده و خواننده، فرشها، پارچهها، لباسها و زیورهایی كه سیلآسا به سوی بغداد جاری بود، عطرهای فراوانی كه 70گونه از آنها را ابوالقاسم برشمرده است، كشتیهای بیشماری كه مردم را روی دجله میگردانیدهاند و… | ||
قالب خشك قصیده كهن دیگر تاب این فرهنگ پرآشوب فسادآمیز را نداشت. قصاید ارجمند ابنرومی، ابوتمام و متنبی، گویی برفراز این موج، در فضایی دیگر شكل میگرفت. شاید به همین سبب بود كه مردم عراق و فارس توانستند به آسانی متنبی را در اوج شهرت به باد ریشخند گیرند، و شاعركانی هرزهگو اجازه یافتند كه حقیرش گردانند. نثر میبایست هر چه زودتر زبان تعبیر این فرهنگ چندچهره گردد. | قالب خشك قصیده كهن دیگر تاب این فرهنگ پرآشوب فسادآمیز را نداشت. قصاید ارجمند ابنرومی، ابوتمام و متنبی، گویی برفراز این موج، در فضایی دیگر شكل میگرفت. شاید به همین سبب بود كه مردم عراق و فارس توانستند به آسانی متنبی را در اوج شهرت به باد ریشخند گیرند، و شاعركانی هرزهگو اجازه یافتند كه حقیرش گردانند. نثر میبایست هر چه زودتر زبان تعبیر این فرهنگ چندچهره گردد. | ||
صدسال پیش از این، جاحظ سنت را شكست و زبان و مضامین آثار خود را با روح و زبان عامّه مردم درآمیخت و حتی در زمینه قصهپردازی گامهای بلند برداشت. داستانهای البخلای او، خاصه داستان خالویه مكدّی، به دست عكبری افتاد. ابودلف كه زبانش سخت به زبان ابومطهر ازدی شبیه است، قصیده ساسانیه خود را به تقلید از احنف عكبری و برای [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] ساخته است. همین قصیده است كه صاحب حفظ كرده، و [[بدیعالزمان همدانی، احمد بن حسین|بدیعالزمان همدانی]] ابیاتی از آن را برای ثعالبی برخوانده و سپس مقامه خود را با بخشی از آن آغاز كرده و بعداً قهرمان خود ابوالفتح اسكندری را گاه با ابودلف منطبق ساخته و بدین سان از تأثیر مستقیم و عمیق این شخصیت شوخ واقعگرا بر خود خبر داده است. | صدسال پیش از این، جاحظ سنت را شكست و زبان و مضامین آثار خود را با روح و زبان عامّه مردم درآمیخت و حتی در زمینه قصهپردازی گامهای بلند برداشت. داستانهای البخلای او، خاصه داستان خالویه مكدّی، به دست عكبری افتاد. ابودلف كه زبانش سخت به زبان ابومطهر ازدی شبیه است، قصیده ساسانیه خود را به تقلید از احنف عكبری و برای [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] ساخته است. همین قصیده است كه صاحب حفظ كرده، و [[بدیعالزمان همدانی، احمد بن حسین|بدیعالزمان همدانی]] ابیاتی از آن را برای ثعالبی برخوانده و سپس مقامه خود را با بخشی از آن آغاز كرده و بعداً قهرمان خود ابوالفتح اسكندری را گاه با ابودلف منطبق ساخته و بدین سان از تأثیر مستقیم و عمیق این شخصیت شوخ واقعگرا بر خود خبر داده است. | ||