۱٬۷۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
محتوای کتاب همان عنوان کسانی است که در فهرست دیده میشود. در اینجا برای آشنایی با سرگذشتنامه نویسی [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]]، به نمونهای از آنها (شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]]) اشاره میشود: | محتوای کتاب همان عنوان کسانی است که در فهرست دیده میشود. در اینجا برای آشنایی با سرگذشتنامه نویسی [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]]، به نمونهای از آنها (شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]]) اشاره میشود: | ||
[[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] درآغاز، نام و سدۀ زیست او را درج نموده، سپس از درجه مقام عرفانی او سخن میگوید. آنگاه به مسقطالرّأس [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|خرقانی]] اشاره میکند و از زمانۀ او و اینکه معاصر چه حاکمی بوده و چه استادان و شاگردانی داشته است، گفتگو میکند. [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] سپس نمونهای از خُلقیات خرقانی و سخنان او را بیان میکند و از معاشرانش مینویسد. او خود بهتناسب وصفی که از [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|خرقانی]] مینماید، در بارۀ او شعر میسراید. آنگاه سخن عارفان بزرگی چون مولوی را در وصف او میآورد و به حکایتهایی مانند دیدار او با شیخالرئیس «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]» که زبانزد خاص و عام است، و یا به دیدار [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] با خرقانی که همچون شاگرد او به شمار میرفته، اشاره میکند. وی در این سرگذشتنامه، عنایتی نیز به دیدار مقامات سیاسی با عرفا دارد که در اینجا از دیدار تاریخی «سلطان محمود غزنوی» و شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]] حکایتی میآورد و در این باره به نوشتههای شیخ [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]] استناد مینماید. او برای ممتاز نشاندادن شخصیت خرقانی به دیدار ابوسعید ابوالخیر با او و نیز به کسب فیض [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] از وی اشاره کرده از گفتگوهای ایشان حکایتهایی نقل میکند. [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] سپس آثار شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]] را معرفی نموده، تحقیقی از درستی انتساب کتاب «نورالعلوم» به وی را ارائه میکند و در پایان، اشعاری از بزرگان و نیز شعری از خود را تقدیم ساحت شیخ مینماید. | [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] درآغاز، نام و سدۀ زیست او را درج نموده، سپس از درجه مقام عرفانی او سخن میگوید. آنگاه به مسقطالرّأس [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|خرقانی]] اشاره میکند و از زمانۀ او و اینکه معاصر چه حاکمی بوده و چه استادان و شاگردانی داشته است، گفتگو میکند. [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] سپس نمونهای از خُلقیات [[خرقانی]] و سخنان او را بیان میکند و از معاشرانش مینویسد. او خود بهتناسب وصفی که از [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|خرقانی]] مینماید، در بارۀ او شعر میسراید. آنگاه سخن عارفان بزرگی چون [[مولوی]] را در وصف او میآورد و به حکایتهایی مانند دیدار او با شیخالرئیس «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]» که زبانزد خاص و عام است، و یا به دیدار [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] با [[خرقانی]] که همچون شاگرد او به شمار میرفته، اشاره میکند. وی در این سرگذشتنامه، عنایتی نیز به دیدار مقامات سیاسی با عرفا دارد که در اینجا از دیدار تاریخی «سلطان محمود غزنوی» و شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]] حکایتی میآورد و در این باره به نوشتههای شیخ [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]] استناد مینماید. او برای ممتاز نشاندادن شخصیت [[خرقانی]] به دیدار [[ابوسعید ابوالخیر]] با او و نیز به کسب فیض [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] از وی اشاره کرده از گفتگوهای ایشان حکایتهایی نقل میکند. [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] سپس آثار شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]] را معرفی نموده، تحقیقی از درستی انتساب کتاب «نورالعلوم» به وی را ارائه میکند و در پایان، اشعاری از بزرگان و نیز شعری از خود را تقدیم ساحت شیخ مینماید. | ||
نویسنده همچنین بهتناسب حالات و زیست یک عارف، دربارۀ برخی مسائل حساسی همچون «سماع» به گفتگو و تحلیل مینشیند.<ref>ر.ک: همان، ص146-139</ref> | نویسنده همچنین بهتناسب حالات و زیست یک عارف، دربارۀ برخی مسائل حساسی همچون «سماع» به گفتگو و تحلیل مینشیند.<ref>ر.ک: همان، ص146-139</ref> | ||