ترجمه تفسیر طبری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،'
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]')
جز (جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،')
خط ۵۹: خط ۵۹:
اگر لفظ ترجمه در مقدمه كتاب نابجا يا به معناى تفسير به كار رفته باشد، اين كتاب ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ؛ يعنى ترجمه «[[جامع البيان]]» نمى‌تواند باشد؛ زيرا با مقايسه داستان‌ها و روايات بسيارى در اين دو كتاب، درمى‌يابيم كه ميان آن دو هيچ شباهتى وجود ندارد و وجه اشتراكشان همان وجه اشتراك همه تفاسير است <ref>براى تفصيل، ر.ك: آذرنوش، 1375ش، ص50-54؛ همو، 1370ش، ص551-555</ref>.
اگر لفظ ترجمه در مقدمه كتاب نابجا يا به معناى تفسير به كار رفته باشد، اين كتاب ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ؛ يعنى ترجمه «[[جامع البيان]]» نمى‌تواند باشد؛ زيرا با مقايسه داستان‌ها و روايات بسيارى در اين دو كتاب، درمى‌يابيم كه ميان آن دو هيچ شباهتى وجود ندارد و وجه اشتراكشان همان وجه اشتراك همه تفاسير است <ref>براى تفصيل، ر.ك: آذرنوش، 1375ش، ص50-54؛ همو، 1370ش، ص551-555</ref>.


همچنين مؤلفان اين تفسير - كه بهتر است آن را «ترجمه و تفسير رسمى» بخوانيم - بارها به استفاده از آثار [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]]]) اشاره كرده‌اند؛ مجموعا سيزده بار به او ارجاع داده شده و در چهار مورد چنان است كه گويى به‌راستى تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] را ترجمه كرده‌اند؛ اما گاه خود عبارت اين پندار را نقض مى‌كند؛ مثلا در داستان خضر مى‌گويند كه ابن مقفع و اصمعى آن حكايت را در كتاب سِيَر آورده‌اند؛ اما [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در اين كتاب آن را به وجه ديگرى نقل كرده و ما اين را از كتاب سِيَر بيرون آورده‌ايم <ref>[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ، ج2، ص400</ref>. در مجموع مى‌توان گفت كه اين اثر نه ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و نه كتاب معيّن ديگرى است، بلكه دو اثر [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] : تاريخ و تفسير، از منابع اصلى مؤلفان بوده و درعين‌حال ايشان از كتاب‌هاى متعدد ديگرى نيز بهره گرفته‌اند.
همچنين مؤلفان اين تفسير - كه بهتر است آن را «ترجمه و تفسير رسمى» بخوانيم - بارها به استفاده از آثار [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]]]) اشاره كرده‌اند؛ مجموعا سيزده بار به او ارجاع داده شده و در چهار مورد چنان است كه گويى به‌راستى تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] را ترجمه كرده‌اند؛ اما گاه خود عبارت اين پندار را نقض مى‌كند؛ مثلا در داستان خضر مى‌گويند كه ابن مقفع و اصمعى آن حكايت را در كتاب سِيَر آورده‌اند؛ اما [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در اين كتاب آن را به وجه ديگرى نقل كرده و ما اين را از كتاب سِيَر بيرون آورده‌ايم <ref>[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، ج2، ص400</ref>. در مجموع مى‌توان گفت كه اين اثر نه ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و نه كتاب معيّن ديگرى است، بلكه دو اثر [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] : تاريخ و تفسير، از منابع اصلى مؤلفان بوده و درعين‌حال ايشان از كتاب‌هاى متعدد ديگرى نيز بهره گرفته‌اند.


نكته مهم ديگر آنكه مؤلفان كتاب ظاهرا هيچ‌گاه منابع خود را دقيقا ترجمه نمى‌كرده‌اند، بلكه مفهوم روايت يا داستان را گرفته، به ميل خود بازنويسى مى‌كرده‌اند. [[یغمایی‏، حبیب|حبيب يغمايى]] ، مصحح كتاب، هنگام چاپ آن در 1339ش، سيزده نسخه (تقريبا همه ناقص) را شناسايى كرده بود <ref>[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ، ج1، مقدمه يغمائى، ص6-11</ref>، بااين‌همه، هنوز نسخه‌هاى متعدد ديگرى در ايران و خارج از ايران موجود است، اما چون همه آنها ناقصند و آغاز و انجامشان افتاده است و چون ناسخان متن را غالبا دست‌كارى كرده‌اند، بازشناسى آنها آسان نيست <ref>براى نمونه‌هايى از آنها، ر.ك: آذرنوش، 1375ش، ص63، 69، 73</ref>. هيچ‌يك از اين نسخه‌ها بيانگر متن كهن تدوين‌شده در ماوراءالنهر نمى‌تواند باشد.
نكته مهم ديگر آنكه مؤلفان كتاب ظاهرا هيچ‌گاه منابع خود را دقيقا ترجمه نمى‌كرده‌اند، بلكه مفهوم روايت يا داستان را گرفته، به ميل خود بازنويسى مى‌كرده‌اند. [[یغمایی‏، حبیب|حبيب يغمايى]]، مصحح كتاب، هنگام چاپ آن در 1339ش، سيزده نسخه (تقريبا همه ناقص) را شناسايى كرده بود <ref>[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، ج1، مقدمه يغمائى، ص6-11</ref>، بااين‌همه، هنوز نسخه‌هاى متعدد ديگرى در ايران و خارج از ايران موجود است، اما چون همه آنها ناقصند و آغاز و انجامشان افتاده است و چون ناسخان متن را غالبا دست‌كارى كرده‌اند، بازشناسى آنها آسان نيست <ref>براى نمونه‌هايى از آنها، ر.ك: آذرنوش، 1375ش، ص63، 69، 73</ref>. هيچ‌يك از اين نسخه‌ها بيانگر متن كهن تدوين‌شده در ماوراءالنهر نمى‌تواند باشد.


واژگان كهن و سرشار از معنى، اسلوب ساده و بى‌پيرايه، اما مطمئن و قائم‌به‌ذات، اين كتاب را اثرى دل‌انگيز و كم‌مانند در ادبيات فارسى كرده است. استوارى نثر كتاب نشان مى‌دهد كه نثر درى در قرن چهارم به‌قدرى توان يافته بوده كه توانسته از عهده ترجمه كلام معجز و شرح حكايات و رواياتى كه با سنّت‌هاى باستانى‌اش بيگانه بوده، برآيد. شيوه بيان و نحوه جمله‌پردازى در آن به‌كلى با نثر ترجمه‌هاى قرآنى متفاوت است؛ عبارات غالبا كوتاهند و جمله‌هاى مركّب نيز اغلب از دو فراگرد تشكيل يافته‌اند. گويى ذهن نويسندگان هنوز به جملات مركّب پيچ‌درپيچ خو نگرفته بوده است، اما اركان جمله، متعلقات نهاد و گزاره به‌شيوه يگانه‌اى نظام نيافته‌اند؛ در برخى جاها، عبارات به فارسى دوران متأخر شبيهند و هر كلمه و تركيب با نقش دستورى خود، تقريبا در همان جايى قرار گرفته كه خواننده امروزى انتظار دارد. از سوى ديگر، با انبوهى متن مواجهيم كه در آنها تركيب جمله، به‌شيوه ديگر است؛ گاه قيدها و متمم‌ها به آخر جمله انتقال يافته‌اند كه معمول‌ترين شيوه است.
واژگان كهن و سرشار از معنى، اسلوب ساده و بى‌پيرايه، اما مطمئن و قائم‌به‌ذات، اين كتاب را اثرى دل‌انگيز و كم‌مانند در ادبيات فارسى كرده است. استوارى نثر كتاب نشان مى‌دهد كه نثر درى در قرن چهارم به‌قدرى توان يافته بوده كه توانسته از عهده ترجمه كلام معجز و شرح حكايات و رواياتى كه با سنّت‌هاى باستانى‌اش بيگانه بوده، برآيد. شيوه بيان و نحوه جمله‌پردازى در آن به‌كلى با نثر ترجمه‌هاى قرآنى متفاوت است؛ عبارات غالبا كوتاهند و جمله‌هاى مركّب نيز اغلب از دو فراگرد تشكيل يافته‌اند. گويى ذهن نويسندگان هنوز به جملات مركّب پيچ‌درپيچ خو نگرفته بوده است، اما اركان جمله، متعلقات نهاد و گزاره به‌شيوه يگانه‌اى نظام نيافته‌اند؛ در برخى جاها، عبارات به فارسى دوران متأخر شبيهند و هر كلمه و تركيب با نقش دستورى خود، تقريبا در همان جايى قرار گرفته كه خواننده امروزى انتظار دارد. از سوى ديگر، با انبوهى متن مواجهيم كه در آنها تركيب جمله، به‌شيوه ديگر است؛ گاه قيدها و متمم‌ها به آخر جمله انتقال يافته‌اند كه معمول‌ترين شيوه است.
خط ۸۶: خط ۸۶:
همو، تاريخ ترجمه از عربى به فارسى: از آغاز تا عصر صفوى، ج1، ترجمه‌هاى قرآن، تهران 1375ش؛
همو، تاريخ ترجمه از عربى به فارسى: از آغاز تا عصر صفوى، ج1، ترجمه‌هاى قرآن، تهران 1375ش؛


فريدون تقى‌زاده طوسى، «برخى نكات دستورى و واژگانى در ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]»، در يادنامه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ، ويرايش محمد قاسم‌زاده، تهران 1369ش؛
فريدون تقى‌زاده طوسى، «برخى نكات دستورى و واژگانى در ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]»، در يادنامه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، ويرايش محمد قاسم‌زاده، تهران 1369ش؛


محمد جاويد صباغيان، «زيان ترجمه در ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]»، در يادنامه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ؛
محمد جاويد صباغيان، «زيان ترجمه در ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]»، در يادنامه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ؛


محمد بن جرير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ، ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] : فراهم‌آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانى، 350 تا 365 هجرى، چاپ حبيب يغمائى، تهران 1367ش؛
محمد بن جرير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] : فراهم‌آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانى، 350 تا 365 هجرى، چاپ حبيب يغمائى، تهران 1367ش؛


خسرو فرشيدورد، «تأثير ترجمه در زبان فارسى»، فرهنگ و زندگى، شماره 23، پاييز 1355؛
خسرو فرشيدورد، «تأثير ترجمه در زبان فارسى»، فرهنگ و زندگى، شماره 23، پاييز 1355؛
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش