۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '(مقدمه نويس)' به '(مقدمهنويس)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
هر که مطالب کتاب و فصولی را که مؤلف در آن گنجانده است بخواند، بهخوبی موضوع آن برایش روشن خواهد شد؛ بهویژه اگر صفحات بیشتری را مطالعه کند و در طبقاتی که مؤلف بر اساس سنوات مرتب کرده و آنچه در آنها از ردیههای منکران و کسانی که اسماء یا صفات یا هر دوی آنها را با ذات انکار میکنند، مانند جهمیه و غلات، بهدقت بنگرد، برایش روشن خواهد شد که منظور از علم کلام چیست و منظور از اهل کلام در این کتاب، چه کسانی هستند. منظور نویسنده از اهل کلام، همه کسانی هستند که از کتاب، سنت و روش سلف روی گرداندند و منظورش از علم کلام، هر آن چیزی است که به آن اشتغال ورزیدند، مانند تحریف اسماء، صفات یا ذات یا هر چیز دیگری شبیه به آن<ref>مقدمه محقق، ج1، ص147</ref>. | هر که مطالب کتاب و فصولی را که مؤلف در آن گنجانده است بخواند، بهخوبی موضوع آن برایش روشن خواهد شد؛ بهویژه اگر صفحات بیشتری را مطالعه کند و در طبقاتی که مؤلف بر اساس سنوات مرتب کرده و آنچه در آنها از ردیههای منکران و کسانی که اسماء یا صفات یا هر دوی آنها را با ذات انکار میکنند، مانند جهمیه و غلات، بهدقت بنگرد، برایش روشن خواهد شد که منظور از علم کلام چیست و منظور از اهل کلام در این کتاب، چه کسانی هستند. منظور نویسنده از اهل کلام، همه کسانی هستند که از کتاب، سنت و روش سلف روی گرداندند و منظورش از علم کلام، هر آن چیزی است که به آن اشتغال ورزیدند، مانند تحریف اسماء، صفات یا ذات یا هر چیز دیگری شبیه به آن<ref>مقدمه محقق، ج1، ص147</ref>. | ||
به دلیل شهرت فراوان و ارزش این کتاب، علما و دانشمندان بسیاری از آن نام برده و در آثار خویش، به آن اشاره کردهاند که از جمله آنها میتوان از ابن تیمیه در «منهاج السنة»، ابن قیم در | به دلیل شهرت فراوان و ارزش این کتاب، علما و دانشمندان بسیاری از آن نام برده و در آثار خویش، به آن اشاره کردهاند که از جمله آنها میتوان از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در «منهاج السنة»، [[ابن قیم جوزیه، محمد بن ابیبکر|ابن قیم]] در «[[الصواعق المرسلة]]»، [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]] در «[[سير أعلام النبلاء]]»، [[ابن عبدالهادی]] در «[[طبقات علماء الحديث]]»، [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|ابن رجب]] در «[[الذيل علی الطبقات الحنابلة]]»، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] در «[[صون المنطق والکلام]]»، [[داودی، محمد بن علی|داودی]] در «[[طبقات المفسرين (داودی)|طبقات المفسرين]]»، [[ابوالیمن علیمی، عبدالرحمن بن محمد|علیمی]] در «[[المنهج الأحمد]]» و... نام برد<ref>همان،ص151-152</ref>. | ||
این کتاب یکی از مهمترین کتابهای نوشته شده در علم کلام به شمار میرود، بهویژه ازآنرو که علاوه بر آنچه از احادیث پیامبر(ص) برگزیده و از سلف از اخبار و آثار برای ما در خود جای داده و جمعآوری کرده است، راه رسیدن به جایگاه سلف در علم کلام و اهل آن را نیز برای ما روشن کرده است. این کتاب، منبع بااصالت و گستردهای است که میتوان به آن اعتماد نموده و به آن مراجعه کرد ref>همان،ص154</ref>. | این کتاب یکی از مهمترین کتابهای نوشته شده در علم کلام به شمار میرود، بهویژه ازآنرو که علاوه بر آنچه از احادیث پیامبر(ص) برگزیده و از سلف از اخبار و آثار برای ما در خود جای داده و جمعآوری کرده است، راه رسیدن به جایگاه سلف در علم کلام و اهل آن را نیز برای ما روشن کرده است. این کتاب، منبع بااصالت و گستردهای است که میتوان به آن اعتماد نموده و به آن مراجعه کرد ref>همان،ص154</ref>. | ||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
این کتاب اساسا برای بیرونراندن جریان «رأی گرا» و تثبیت جریان سنتگرا به سبککارهای اهل حدیث نوشته شده است. نویسنده، در ابواب مختلف این کتاب، بسیاری از اظهارنظرهای جزئی در این باره را از حدیث و اثر و دیدگاههای صحابه و تابعین و علمای بعدی آورده و مصادیق زیادی را نشان داده است. موضع کلی، دفاع از مکتب حدیث و بر این پایه است که همه چیز در قرآن و سنت یافت میشود و هیچ نیازی به رأی و نظر وجود ندارد. در این زمینه، به آنچه ممکن بوده استدلال شده تا نشان داده شود خلوص فکر دینی به پیروی از حدیث و اثر و سخنان سلف است<ref>جعفریان، رسول،ص125</ref>. | این کتاب اساسا برای بیرونراندن جریان «رأی گرا» و تثبیت جریان سنتگرا به سبککارهای اهل حدیث نوشته شده است. نویسنده، در ابواب مختلف این کتاب، بسیاری از اظهارنظرهای جزئی در این باره را از حدیث و اثر و دیدگاههای صحابه و تابعین و علمای بعدی آورده و مصادیق زیادی را نشان داده است. موضع کلی، دفاع از مکتب حدیث و بر این پایه است که همه چیز در قرآن و سنت یافت میشود و هیچ نیازی به رأی و نظر وجود ندارد. در این زمینه، به آنچه ممکن بوده استدلال شده تا نشان داده شود خلوص فکر دینی به پیروی از حدیث و اثر و سخنان سلف است<ref>جعفریان، رسول،ص125</ref>. | ||
هروی، بحث را چنین آغاز کرده است که پس از نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم»، هر آنچه احداث شده «احدث» بدعت و نادرست است. او میگوید من در خانه احمد بن حسن بزار فقیه حنبلی در ری از او شنیدم که میگفت: هر آنچه بعد از نزول این آیه حادث شده، فهو فضل و زیادة و بدعة. بهعبارتدیگر مطالبی که بعدازاین بهعنوان دین آمده، همه بدعت و زیاده بر اصل است. به دنبال آن، روایات و اقوال و دیدگاههای فراوانی است که در حولوحوش مفهوم «بدعت» شکلگرفته و هر آنچه را جز دین است، مردود شمرده است: من أحدث فی أمرنا ما لیس منه، فهو رد» این هم منسوب به رسول خدا(ص) است. چارچوبی که در کتاب با همه طولانیبودنش دنبال شده، این است که مخاطبان را از «بدعت» پرهیز داده و بگوید که به جز آنچه دین است، نباید سراغ هیچ امر دیگری بروند. وجهی از این ماجرا تکیه روی یک تجربه تاریخی درباره امم پیشین است<ref>همان</ref>. | هروی، بحث را چنین آغاز کرده است که پس از نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم»، هر آنچه احداث شده «احدث» بدعت و نادرست است. او میگوید من در خانه احمد بن [[حسن بزار]] فقیه حنبلی در ری از او شنیدم که میگفت: هر آنچه بعد از نزول این آیه حادث شده، فهو فضل و زیادة و بدعة. بهعبارتدیگر مطالبی که بعدازاین بهعنوان دین آمده، همه بدعت و زیاده بر اصل است. به دنبال آن، روایات و اقوال و دیدگاههای فراوانی است که در حولوحوش مفهوم «بدعت» شکلگرفته و هر آنچه را جز دین است، مردود شمرده است: من أحدث فی أمرنا ما لیس منه، فهو رد» این هم منسوب به رسول خدا(ص) است. چارچوبی که در کتاب با همه طولانیبودنش دنبال شده، این است که مخاطبان را از «بدعت» پرهیز داده و بگوید که به جز آنچه دین است، نباید سراغ هیچ امر دیگری بروند. وجهی از این ماجرا تکیه روی یک تجربه تاریخی درباره امم پیشین است<ref>همان</ref>. | ||
مشی هروی در این کتاب، بهتدریج به سمت تأکید بر سنت و مرام اهل حدیث است، چنان که از احمد بن سنان نقل کرده که گفت«لیس فی الدنیا مبتدعٌ الاّ و هو یُبغض اهل الحدیث»<ref>همان،ص129</ref>. | مشی [[انصاری، عبدالله بن محمد|هروی]] در این کتاب، بهتدریج به سمت تأکید بر سنت و مرام اهل حدیث است، چنان که از [[احمد بن سنان]] نقل کرده که گفت«لیس فی الدنیا مبتدعٌ الاّ و هو یُبغض اهل الحدیث»<ref>همان،ص129</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||