۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جوادى آملى' به 'جوادى آملى ') |
جز (جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
«'''يادنامه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]'''»، اثر جمعى از دانشوران ايرانى (محمد محمدى گيلانى، رضا داورى اردكانى، محمدتقى جعفرى، حسن [[حسنزاده آملی، حسن|حسنزاده آملى]] ، احمد احمدى، محمدتقى مصباح، عبدالله [[جوادی آملی، عبدالله|جوادى آملى]] ، عبدالمحسن مشكوةالدينى، عليرضا ميرزامحمد، محمد عبدخدايى و غلامحسين ابراهيمى دينانى) و حاصل مشاركت آنان در نخستين سمينار بزرگداشت [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] است كه در آبان 1361 به همت مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى برگزار گرديد. | «'''يادنامه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]'''»، اثر جمعى از دانشوران ايرانى (محمد محمدى گيلانى، رضا داورى اردكانى، محمدتقى جعفرى، حسن [[حسنزاده آملی، حسن|حسنزاده آملى]]، احمد احمدى، محمدتقى مصباح، عبدالله [[جوادی آملی، عبدالله|جوادى آملى]]، عبدالمحسن مشكوةالدينى، عليرضا ميرزامحمد، محمد عبدخدايى و غلامحسين ابراهيمى دينانى) و حاصل مشاركت آنان در نخستين سمينار بزرگداشت [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] است كه در آبان 1361 به همت مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى برگزار گرديد. | ||
در اين كتاب، جنبههايى از زندگى اخلاقى، علمى و انديشههاى استاد علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (تبريز 1282-1360ش، قم) شناسانده شده است. | در اين كتاب، جنبههايى از زندگى اخلاقى، علمى و انديشههاى استاد علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (تبريز 1282-1360ش، قم) شناسانده شده است. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
5. يكى از شاگردان ايشان نوشته است: «بعضى اوقات در جلسات خصوصى، بحث «وجود رابط و مستقل» كه هر دو از تقسيمات «مطلق وجود» است، پيش مىآمد؛ بنده بارها از ايشان شنيدم كه مىفرمود: اگر كسى معناى وجود رابط را خوب درك كند، يكچهارم فلسفه را دريافته است. وجود معلول، وجودى است رابط؛ يعنى از خودش هيچگونه استقلالى ندارد تا آنجا كه بعضى از فلاسفه وجود رابط را «وجود حرفى» ناميدهاند. گاهى كه بحث «فناى مخلوق و غناى خالق» پيش مىآمد، از اشعار سعدى و امثال او استفاده مىكردند كه البته در آثار قلمى ايشان اين نكته كمتر مشهود است» <ref>همان، ص176</ref>. | 5. يكى از شاگردان ايشان نوشته است: «بعضى اوقات در جلسات خصوصى، بحث «وجود رابط و مستقل» كه هر دو از تقسيمات «مطلق وجود» است، پيش مىآمد؛ بنده بارها از ايشان شنيدم كه مىفرمود: اگر كسى معناى وجود رابط را خوب درك كند، يكچهارم فلسفه را دريافته است. وجود معلول، وجودى است رابط؛ يعنى از خودش هيچگونه استقلالى ندارد تا آنجا كه بعضى از فلاسفه وجود رابط را «وجود حرفى» ناميدهاند. گاهى كه بحث «فناى مخلوق و غناى خالق» پيش مىآمد، از اشعار سعدى و امثال او استفاده مىكردند كه البته در آثار قلمى ايشان اين نكته كمتر مشهود است» <ref>همان، ص176</ref>. | ||
6. در مقاله «نقش علامه طباطبائى در معارف اسلامى» چنين آمده است: «... استاد در ضمن تدريس تفسير قرآن، به مسائل اجتماعى كه مىبايست تدريجا جامعه ما با آنها آشنا بشود و براى آنها از مدارك اصيل اسلامى راه حل بيابد، توجه خاصى مبذول مىفرمود. اين كتاب منشأ آن شد كه تمام گويندگان و نويسندگان اسلامى براى تحقيق در مسائل دين، فرهنگ جامعه، اقتصاد، سياست، تاريخ و ساير ابعاد زندگى انسان به آن مراجعه كرده، از رهنمودهاى استاد در حل همه اين مسائل بهره بگيرند؛ يعنى [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] ، كليد حلى بود براى همه مشكلات فرهنگى و دينى جامعهاى كه در راه تكامل و فراهم آوردن زمينههاى انقلاب اسلامى قدم برمىداشت. استاد به تناسب نياز جامعه، مقالاتى مىنوشت. مقالاتى كه در مجموعه مرجعيت و روحانيت نوشته شده، نشانه فكر عميق و ذهن دورانديش استاد است و نشان مىدهد كه وى، براى حكومت اسلامى چگونه راهجويى مىكرده و ديگران را بدان راهنمايى و ارشاد مىنموده است. ايشان، زمانى صحبت از حكومت اسلامى و زعامت روحانيت مىكرد كه حتى انديشه آن از مغزهاى بسيارى از روشنفكران بهدور بود...» <ref>همان، ص200-201</ref>. | 6. در مقاله «نقش علامه طباطبائى در معارف اسلامى» چنين آمده است: «... استاد در ضمن تدريس تفسير قرآن، به مسائل اجتماعى كه مىبايست تدريجا جامعه ما با آنها آشنا بشود و براى آنها از مدارك اصيل اسلامى راه حل بيابد، توجه خاصى مبذول مىفرمود. اين كتاب منشأ آن شد كه تمام گويندگان و نويسندگان اسلامى براى تحقيق در مسائل دين، فرهنگ جامعه، اقتصاد، سياست، تاريخ و ساير ابعاد زندگى انسان به آن مراجعه كرده، از رهنمودهاى استاد در حل همه اين مسائل بهره بگيرند؛ يعنى [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]]، كليد حلى بود براى همه مشكلات فرهنگى و دينى جامعهاى كه در راه تكامل و فراهم آوردن زمينههاى انقلاب اسلامى قدم برمىداشت. استاد به تناسب نياز جامعه، مقالاتى مىنوشت. مقالاتى كه در مجموعه مرجعيت و روحانيت نوشته شده، نشانه فكر عميق و ذهن دورانديش استاد است و نشان مىدهد كه وى، براى حكومت اسلامى چگونه راهجويى مىكرده و ديگران را بدان راهنمايى و ارشاد مىنموده است. ايشان، زمانى صحبت از حكومت اسلامى و زعامت روحانيت مىكرد كه حتى انديشه آن از مغزهاى بسيارى از روشنفكران بهدور بود...» <ref>همان، ص200-201</ref>. | ||
7. در مقاله «قرآن و حكمت» چنين نوشته شده است: «... [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، مىگويد: قرآن را بايد از طريق خود قرآن فهميد و آيات قرآن را بايد بهوسيله آيات ديگر قرآن تفسير كرد. قرآن، معرِّف زبان خويش است و... در آنجا نامى از متكلمين به ميان مىآورند كه آنها قرآن را بر طبق افكار كلامى خود تأويل و تطبيق كرده و تفسير نمودهاند. از فلاسفه نام مىبرند كه آيات قرآن را بر حسب فلسفه و فكر خود تأويل و تفسير نمودند. از متصوفه مىگويند كه آنها نيز به اسم تفسيرهاى عرفانى، افكار خود را وارد تفسير قرآن كردهاند. حتى در قرون اخير، بهخصوص در عصر ما، عدهاى، علوم طبيعى را وارد قرآن كردند و خواستند آيات قرآن را بر طبق نظريات دانشمندان طبيعى، تفسير و تأويل نمايند. عدهاى نيز آيات قرآن را بر طبق نظريات فلاسفه تجربىمسلك اروپا و يا پراگماتيستها (معتقدان به اصالت عمل) تأويل كردند...» <ref>ر.ك: همان، ص208</ref>. | 7. در مقاله «قرآن و حكمت» چنين نوشته شده است: «... [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، مىگويد: قرآن را بايد از طريق خود قرآن فهميد و آيات قرآن را بايد بهوسيله آيات ديگر قرآن تفسير كرد. قرآن، معرِّف زبان خويش است و... در آنجا نامى از متكلمين به ميان مىآورند كه آنها قرآن را بر طبق افكار كلامى خود تأويل و تطبيق كرده و تفسير نمودهاند. از فلاسفه نام مىبرند كه آيات قرآن را بر حسب فلسفه و فكر خود تأويل و تفسير نمودند. از متصوفه مىگويند كه آنها نيز به اسم تفسيرهاى عرفانى، افكار خود را وارد تفسير قرآن كردهاند. حتى در قرون اخير، بهخصوص در عصر ما، عدهاى، علوم طبيعى را وارد قرآن كردند و خواستند آيات قرآن را بر طبق نظريات دانشمندان طبيعى، تفسير و تأويل نمايند. عدهاى نيز آيات قرآن را بر طبق نظريات فلاسفه تجربىمسلك اروپا و يا پراگماتيستها (معتقدان به اصالت عمل) تأويل كردند...» <ref>ر.ك: همان، ص208</ref>. |
ویرایش