ابن مقفع، عبدالله بن دادویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ''
جز (جایگزینی متن - ' ' به '')
 
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
مى‌بایست‌ واژگانى‌ برگزیند که‌ از خشونت‌ به‌ دور باشد، مفهوم‌ همگان‌ باشد، به‌ سهولت‌ بر زبان‌ جاری‌ گردد و تاب‌ آن‌ را نیز داشته‌ باشد که‌ به‌ مقتضای‌ زمان‌، پهنای‌ بیشتر یابد و مفاهیم‌ بسیار وسیع‌تر فرهنگ‌ نو را به‌ نیکى‌ بپوشاند. ابن‌ مقفع‌ در این‌ راه‌، هیچ‌ کلمه تازه‌ای‌ نیافرید، هیچ‌ واژه‌ای‌ از زبان‌ مادری‌ خود وام‌ نگرفت‌، هیچ‌ یک‌ از انبوه‌ کلمات‌ فارسى‌ را که‌ اندکى‌ پس‌ از او به‌ زبان‌ عربى‌ راه‌ یافت‌، به‌ کار نگرفت‌. کلمه‌های‌ فارسى‌ در آثار او، همان‌هاست‌ که‌ در قرآن‌ کریم‌ و نیز در شعر جاهلى‌ و زبان‌ عصر اموی‌ مى‌توان‌ یافت‌. دانش‌ گسترده‌ و احساس‌ شدید لغوی‌ به‌ او امکان‌ مى‌داد که‌ منحصراً از گنجینه واژگان‌ عرب‌ بهره‌ گیرد و حرمت‌ آن‌ زبان‌ را پاس‌ دارد. نتیجه گزینش‌ او آن‌ بود که‌ چون‌ کلمات‌ نامأنوس‌ (وحشى‌) و بدوی‌ را فروگذاشته‌ بود، از آوردن‌ مترادفات‌ - که‌ از ویژگی‌های‌ بیشتر نویسندگان‌ عرب‌، حتى‌ در زمان‌ حال‌ است‌ - پرهیز کرده‌ بود. لاجرم‌ دایره واژگان‌ آثار او، سخت‌ محدود به‌ نظر مى‌آید.  
مى‌بایست‌ واژگانى‌ برگزیند که‌ از خشونت‌ به‌ دور باشد، مفهوم‌ همگان‌ باشد، به‌ سهولت‌ بر زبان‌ جاری‌ گردد و تاب‌ آن‌ را نیز داشته‌ باشد که‌ به‌ مقتضای‌ زمان‌، پهنای‌ بیشتر یابد و مفاهیم‌ بسیار وسیع‌تر فرهنگ‌ نو را به‌ نیکى‌ بپوشاند. ابن‌ مقفع‌ در این‌ راه‌، هیچ‌ کلمه تازه‌ای‌ نیافرید، هیچ‌ واژه‌ای‌ از زبان‌ مادری‌ خود وام‌ نگرفت‌، هیچ‌ یک‌ از انبوه‌ کلمات‌ فارسى‌ را که‌ اندکى‌ پس‌ از او به‌ زبان‌ عربى‌ راه‌ یافت‌، به‌ کار نگرفت‌. کلمه‌های‌ فارسى‌ در آثار او، همان‌هاست‌ که‌ در قرآن‌ کریم‌ و نیز در شعر جاهلى‌ و زبان‌ عصر اموی‌ مى‌توان‌ یافت‌. دانش‌ گسترده‌ و احساس‌ شدید لغوی‌ به‌ او امکان‌ مى‌داد که‌ منحصراً از گنجینه واژگان‌ عرب‌ بهره‌ گیرد و حرمت‌ آن‌ زبان‌ را پاس‌ دارد. نتیجه گزینش‌ او آن‌ بود که‌ چون‌ کلمات‌ نامأنوس‌ (وحشى‌) و بدوی‌ را فروگذاشته‌ بود، از آوردن‌ مترادفات‌ - که‌ از ویژگی‌های‌ بیشتر نویسندگان‌ عرب‌، حتى‌ در زمان‌ حال‌ است‌ - پرهیز کرده‌ بود. لاجرم‌ دایره واژگان‌ آثار او، سخت‌ محدود به‌ نظر مى‌آید.  


عباراتى‌ که‌ از قول‌ خود او نقل‌ شده‌، بسیار دلنشین‌ است‌. نویسندگان‌ را چنین‌ اندرز مى‌دهد: «مبادا که‌ به‌ طمع‌ دست‌ یافتن‌ به‌ بلاغت‌، درپى‌ کلام‌ نامأنوس‌ برآیى‌، بدان‌ که‌ این‌ خود بزرگ‌ترین‌ گنگى‌ است‌»؛ با کاتبى‌ گفت‌: «بباید که‌ پیوسته‌ الفاظ روان‌ را برگزینى‌ و در عین‌ حال‌ از الفاظ فرومایگان‌ بپرهیزی‌»؛ او را پرسیدند که‌ بلاغت‌ چیست‌؟ گفت‌: سخن‌ بلیغ‌ آن‌ است‌ که‌ چون‌ نادان‌ شنود، پندارد که‌ مانند آن‌ را به‌ آسانى‌ تواند آورد.
عباراتى‌ که‌ از قول‌ خود او نقل‌ شده‌، بسیار دلنشین‌ است‌. نویسندگان‌ را چنین‌ اندرز مى‌دهد: «مبادا که‌ به‌ طمع‌ دست‌ یافتن‌ به‌ بلاغت‌، درپى‌ کلام‌ نامأنوس‌ برآیى‌، بدان‌ که‌ این‌ خود بزرگ‌ترین‌ گنگى‌ است‌»؛ با کاتبى‌ گفت‌: «بباید که‌ پیوسته‌ الفاظ روان‌ را برگزینى‌ و در عین‌ حال‌ از الفاظ فرومایگان‌ بپرهیزی‌»؛ او را پرسیدند که‌ بلاغت‌ چیست‌؟ گفت‌: سخن‌ بلیغ‌ آن‌ است‌ که‌ چون‌ نادان‌ شنود، پندارد که‌ مانند آن‌ را به‌ آسانى‌ تواند آورد.


ساختار جمله‌ در قرآن‌ کریم‌ و نثر سده اول‌ ق‌ یا در نوشته‌های‌ منسوب‌ به‌ دوره جاهلى‌ غالباً بسیار ساده‌ است‌. انبوه‌ عظیمى‌ از آیات‌ یا عبارات‌ و خطبه‌ها از نهاد و گزاره‌ای‌ تشکیل‌ مى‌یابد که‌ هر یک‌ تنها یکى‌ دو کلمه‌ در بردارند. آنگاه‌ که‌ گفتار به‌ گسترش‌ نیازمند مى‌شود، مفعول‌ها و قیدهای‌ گوناگون‌ به‌ کمک‌ جمله‌ مى‌شتابند. جمله‌های‌ حکمت‌ آمیز، اندرز، فرمان‌ و نظایر آن‌، خاصه‌ به‌ هنگام‌ گفتار، غالباً دارای‌ همین‌ ساختار ساده‌ است‌. در صورت‌ نیاز به‌ گسترش‌ بیشتر، البته‌ موصول‌ها و حروف‌ ربط به‌ کار مى‌آیند، اما جمله‌، همچنان‌ ساده‌ و خالى‌ از تعقید باقى‌ مى‌ماند. هنگام‌ بیان‌ مفاهیم‌ گسترده‌تر، غالباً چنین‌ است‌ که‌ اجزاء یک‌ مفهوم‌ وسیع‌ را در عباراتى‌ کوتاه‌ مى‌ریزند و آن‌ عبارات‌ را کنار یکدیگر مى‌نشانند. اما بیان‌ مضامین‌ فلسفى‌، اخلاقى‌، استدلال‌ و جدل‌ و نیز نقل‌ داستان‌های‌ مفصل‌، دیگر نمى‌تواند در آن‌ ساختمان‌ کوتاه‌ و فشرده جمله‌ جای‌ گیرد و غالباً ناچار جمله اصلى‌ از میان‌ شکافته‌ مى‌شود و یک‌ یا چند جمله پیرو، در درون‌ آن‌ قرار مى‌گیرد و سپس‌ هریک‌ از این‌ اجزاء با صفات‌ و قیود و ترکیبات‌ اضافى‌ و ده‌ها ابزار دیگر آراسته‌ مى‌گردد، تا سرانجام‌ اندیشه‌ای‌ که‌ در ذهن‌ نویسنده‌ نضج‌ یافته‌ است‌، یکباره‌ بیان‌ شود. از اینجاست‌ که‌ عبارات‌ [[کلیله و دمنه|کلیله‌ و دمنه‌]] مفصل‌تر از عبارات‌ معمول‌ آن‌ روزگار به‌ نظر مى‌آید.  
ساختار جمله‌ در قرآن‌ کریم‌ و نثر سده اول‌ ق‌ یا در نوشته‌های‌ منسوب‌ به‌ دوره جاهلى‌ غالباً بسیار ساده‌ است‌. انبوه‌ عظیمى‌ از آیات‌ یا عبارات‌ و خطبه‌ها از نهاد و گزاره‌ای‌ تشکیل‌ مى‌یابد که‌ هر یک‌ تنها یکى‌ دو کلمه‌ در بردارند. آنگاه‌ که‌ گفتار به‌ گسترش‌ نیازمند مى‌شود، مفعول‌ها و قیدهای‌ گوناگون‌ به‌ کمک‌ جمله‌ مى‌شتابند. جمله‌های‌ حکمت‌ آمیز، اندرز، فرمان‌ و نظایر آن‌، خاصه‌ به‌ هنگام‌ گفتار، غالباً دارای‌ همین‌ ساختار ساده‌ است‌. در صورت‌ نیاز به‌ گسترش‌ بیشتر، البته‌ موصول‌ها و حروف‌ ربط به‌ کار مى‌آیند، اما جمله‌، همچنان‌ ساده‌ و خالى‌ از تعقید باقى‌ مى‌ماند. هنگام‌ بیان‌ مفاهیم‌ گسترده‌تر، غالباً چنین‌ است‌ که‌ اجزاء یک‌ مفهوم‌ وسیع‌ را در عباراتى‌ کوتاه‌ مى‌ریزند و آن‌ عبارات‌ را کنار یکدیگر مى‌نشانند. اما بیان‌ مضامین‌ فلسفى‌، اخلاقى‌، استدلال‌ و جدل‌ و نیز نقل‌ داستان‌های‌ مفصل‌، دیگر نمى‌تواند در آن‌ ساختمان‌ کوتاه‌ و فشرده جمله‌ جای‌ گیرد و غالباً ناچار جمله اصلى‌ از میان‌ شکافته‌ مى‌شود و یک‌ یا چند جمله پیرو، در درون‌ آن‌ قرار مى‌گیرد و سپس‌ هریک‌ از این‌ اجزاء با صفات‌ و قیود و ترکیبات‌ اضافى‌ و ده‌ها ابزار دیگر آراسته‌ مى‌گردد، تا سرانجام‌ اندیشه‌ای‌ که‌ در ذهن‌ نویسنده‌ نضج‌ یافته‌ است‌، یکباره‌ بیان‌ شود. از اینجاست‌ که‌ عبارات‌ [[کلیله و دمنه|کلیله‌ و دمنه‌]] مفصل‌تر از عبارات‌ معمول‌ آن‌ روزگار به‌ نظر مى‌آید.  
خط ۲۵۲: خط ۲۵۲:
7. کتاب‌ التاج‌ فى‌ سیره انوشروان‌،
7. کتاب‌ التاج‌ فى‌ سیره انوشروان‌،


ابن‌ ندیم‌ در زمره کتاب‌هایى‌ که‌ ابن‌ مقفع‌ از پهلوی‌ به‌ عربى‌ ترجمه‌ کرده‌، از این‌ کتاب‌ نام‌ برده‌ است‌.
ابن‌ ندیم‌ در زمره کتاب‌هایى‌ که‌ ابن‌ مقفع‌ از پهلوی‌ به‌ عربى‌ ترجمه‌ کرده‌، از این‌ کتاب‌ نام‌ برده‌ است‌.


انوشروان‌ در این‌ کتاب‌ شرح‌ بعضى‌ از وقایع‌ روزگار سلطنت‌ خود را نوشته‌ که‌ از آن‌ جمله‌ است‌: داستان‌ توطئه قتل‌ او و مخالفت‌ بعضى‌ از اشراف‌ با دین‌ رسمى‌ و روابط او با ترکان‌ و رومیان‌ و بحث‌ از احوال‌ رعیت‌ و خراج‌ و وضع‌ سنن‌ و قوانین‌.  
انوشروان‌ در این‌ کتاب‌ شرح‌ بعضى‌ از وقایع‌ روزگار سلطنت‌ خود را نوشته‌ که‌ از آن‌ جمله‌ است‌: داستان‌ توطئه قتل‌ او و مخالفت‌ بعضى‌ از اشراف‌ با دین‌ رسمى‌ و روابط او با ترکان‌ و رومیان‌ و بحث‌ از احوال‌ رعیت‌ و خراج‌ و وضع‌ سنن‌ و قوانین‌.