۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
مردم افغانستان و بیگانگان به تصورات و رؤیاهای خود دربارۀ چیستی و چگونگی وضعیت کشور افغانستان چسبیدهاند، آن هم به گونهای که هم واقعیت حاضر و هم آیندۀ احتمالی در پردۀ ابهام فرورفته است. با نگاه به این کشور و تاریخش میتوان به راهحلهای احتمالی برای رفع مشکلات فعلی کشور دست یافت؛ اما با این وجود متوجه زنگ خطرهایی میشویم که نشان میدهند حتی بهترین سیاستها نیز ممکن است شکست خورده و ناکام بمانند. یکی از مهمترین ابعادی که در بیشتر پروژههای توسعهای کشور نادیده گرفته میشود، شرایط جدیدی است که میتواند افغانستان را در روندی متفاوت و مثبت قرار دهد. | مردم افغانستان و بیگانگان به تصورات و رؤیاهای خود دربارۀ چیستی و چگونگی وضعیت کشور افغانستان چسبیدهاند، آن هم به گونهای که هم واقعیت حاضر و هم آیندۀ احتمالی در پردۀ ابهام فرورفته است. با نگاه به این کشور و تاریخش میتوان به راهحلهای احتمالی برای رفع مشکلات فعلی کشور دست یافت؛ اما با این وجود متوجه زنگ خطرهایی میشویم که نشان میدهند حتی بهترین سیاستها نیز ممکن است شکست خورده و ناکام بمانند. یکی از مهمترین ابعادی که در بیشتر پروژههای توسعهای کشور نادیده گرفته میشود، شرایط جدیدی است که میتواند افغانستان را در روندی متفاوت و مثبت قرار دهد. | ||
این کتاب به بررسی جنگها و ماهیت متغیر مشروعیت سیاسی در افغانستان از زمان امپراتوری مغول در قرن شانزدهم تا احیای مجدد طالبان در این روزها میپردازد. نویسنده که استاد انسانشناسی در دانشگاه بوستون است و تجربۀ کار میدانی و قومشناختی طولانی در افغانستان دارد، تلاش میکند که نشان دهد چه چیزی مردم این کشور را با وجود تمام تفاوتهای منطقهای، فرهنگی و سیاسی با هم متحد و از هم جدا میکند. او با استفاده از آرای ابن خلدون، نظامهای حکومتداری در افغانستان را طی قرون گذشته به بررسی گرفته و تصویری روشن از بحران مشروعیت حاکمان افغانستان در دورههای متأخر به دست میدهد. طبق این مدل، در افغانستان قبایل غلزایی همان گروههای حاشیهنشین دردسرساز تلقی میشوند که هرازگاهی قدرت مرکز را به چالش میکشند. با این حال با وجود قدرت و توان نظامی این گروهها، کسب قدرت و مشروعیت برایشان هیچوقت آسان نبوده است. | این کتاب به بررسی جنگها و ماهیت متغیر مشروعیت سیاسی در افغانستان از زمان امپراتوری مغول در قرن شانزدهم تا احیای مجدد طالبان در این روزها میپردازد. نویسنده که استاد انسانشناسی در دانشگاه بوستون است و تجربۀ کار میدانی و قومشناختی طولانی در افغانستان دارد، تلاش میکند که نشان دهد چه چیزی مردم این کشور را با وجود تمام تفاوتهای منطقهای، فرهنگی و سیاسی با هم متحد و از هم جدا میکند. او با استفاده از آرای [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، نظامهای حکومتداری در افغانستان را طی قرون گذشته به بررسی گرفته و تصویری روشن از بحران مشروعیت حاکمان افغانستان در دورههای متأخر به دست میدهد. طبق این مدل، در افغانستان قبایل غلزایی همان گروههای حاشیهنشین دردسرساز تلقی میشوند که هرازگاهی قدرت مرکز را به چالش میکشند. با این حال با وجود قدرت و توان نظامی این گروهها، کسب قدرت و مشروعیت برایشان هیچوقت آسان نبوده است. | ||
همچنین نویسنده در این کتاب، مشکلات پیش روی حاکمان داخلی و خارجی را در برقراری نظم در این کشور به خوبی به تصور میکشد. هر کسی که میخواهد بر افغانستان حکم راند، باید سیاست محلی را به همان نحو که مردم محل درک میکنند، در نظر بگیرد. این رویکرد شاید در نگاه اول امری بدیهی به نظر رسد، اما نیل به آن میزان مشروعیت سیاسی چندان ساده نیست. تلاش قدرتهای خارجی برای غلبه و حکم راندن بر افغانستان نشان میدهد که چرا پیروزی نظامی در این کشور، همیشه به معنای پیروزی سیاسی نیست. قصۀ غمانگیز این است که مقاومت موفقیتآمیز و شجاعانۀ مردم افغانستان در برابر اشغالگران، به قدری مؤثر بوده که کنترل این سرزمین برای مردم خود آن نیز ناممکن گشته است. | همچنین نویسنده در این کتاب، مشکلات پیش روی حاکمان داخلی و خارجی را در برقراری نظم در این کشور به خوبی به تصور میکشد. هر کسی که میخواهد بر افغانستان حکم راند، باید سیاست محلی را به همان نحو که مردم محل درک میکنند، در نظر بگیرد. این رویکرد شاید در نگاه اول امری بدیهی به نظر رسد، اما نیل به آن میزان مشروعیت سیاسی چندان ساده نیست. تلاش قدرتهای خارجی برای غلبه و حکم راندن بر افغانستان نشان میدهد که چرا پیروزی نظامی در این کشور، همیشه به معنای پیروزی سیاسی نیست. قصۀ غمانگیز این است که مقاومت موفقیتآمیز و شجاعانۀ مردم افغانستان در برابر اشغالگران، به قدری مؤثر بوده که کنترل این سرزمین برای مردم خود آن نیز ناممکن گشته است. | ||