تجلی حکمت خسروانی در فلسفۀ اشراق: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۸: خط ۸:
|زبان  
|زبان  
| زبان =
| زبان =
| کد کنگره =
| کد کنگره =‏BBR ۷۷۱/ص۲/ت۳
| موضوع =
| موضوع =سهروردی، یحیی‌ بن‌ حبش‌، ۵۴۹؟-۵۸۷ق‌. -- نقد و تفسیر,فلسفه‌ اسلامی‌,اشراق‌ (فلسفه‌)
|ناشر  
|ناشر  
| ناشر =شفیعی  
| ناشر =شفیعی  
خط ۳۴: خط ۳۴:
او تاریخ انتقال حکمت جاوید را به وسیلۀ دو سلسله از حکما که آنها را به عنوان حافظان «کلمه» در شرق و غرب عالم یاد می‌کند بر سبیل ایجاز طرح می‌نماید، مبنی بر اینکه به موجب این طرح، اصل این دو سلسله که یکی یونانی و دیگری از جانب حکمای ایران ادامه یافته به پدر حکما، یعنی «هرمس» می‌رسد که او هم حکمت را از طریق وحی دریافت نموده است. این تعالیم در شرق و ایران توسط «هرمس» به ترتیب به کیومرث (که از او خانوادۀ ممالک و نژاد آریا به وجود آمد و او را گل‌شاه نامیدند؛ زیرا زرتشتیان باور داشتند در زمان او جز آب و خاک در جهان چیزی نبود) و پس از او به کسانی چون فریدون و کیخسرو و از ایشان به دست عرفایی چون بایزید و منصور حلاج که شیخ سهروردی ایشان را اصحاب التجرید می‌خواند، رسیده و از آنها به خود وی ([[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]]) انتقال یافت. در غرب نیز از طریق «هرمس» به دست کسانی چون فیثاغوریان، امپدکلس، افلاطون الهی، نوافلاطونیان و عرفای غرب جهان اسلام همچون ذوالنون مصری، ابوسهل تستری و باز از ایشان به وی رسیده است. به این ترتیب این دو خمیرۀ شرقی و غربی، با یکدیگر پیوند برقرار می‌کندد و به سلسلۀ حکمایی که دم از «سکینه» می‌زنند، منتقل می‌شود و از مطالعۀ «رسالۀ سیمرغ» وی نمایان می‌شود که او خود و اتباعش را در این دسته قرار داده است.
او تاریخ انتقال حکمت جاوید را به وسیلۀ دو سلسله از حکما که آنها را به عنوان حافظان «کلمه» در شرق و غرب عالم یاد می‌کند بر سبیل ایجاز طرح می‌نماید، مبنی بر اینکه به موجب این طرح، اصل این دو سلسله که یکی یونانی و دیگری از جانب حکمای ایران ادامه یافته به پدر حکما، یعنی «هرمس» می‌رسد که او هم حکمت را از طریق وحی دریافت نموده است. این تعالیم در شرق و ایران توسط «هرمس» به ترتیب به کیومرث (که از او خانوادۀ ممالک و نژاد آریا به وجود آمد و او را گل‌شاه نامیدند؛ زیرا زرتشتیان باور داشتند در زمان او جز آب و خاک در جهان چیزی نبود) و پس از او به کسانی چون فریدون و کیخسرو و از ایشان به دست عرفایی چون بایزید و منصور حلاج که شیخ سهروردی ایشان را اصحاب التجرید می‌خواند، رسیده و از آنها به خود وی ([[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]]) انتقال یافت. در غرب نیز از طریق «هرمس» به دست کسانی چون فیثاغوریان، امپدکلس، افلاطون الهی، نوافلاطونیان و عرفای غرب جهان اسلام همچون ذوالنون مصری، ابوسهل تستری و باز از ایشان به وی رسیده است. به این ترتیب این دو خمیرۀ شرقی و غربی، با یکدیگر پیوند برقرار می‌کندد و به سلسلۀ حکمایی که دم از «سکینه» می‌زنند، منتقل می‌شود و از مطالعۀ «رسالۀ سیمرغ» وی نمایان می‌شود که او خود و اتباعش را در این دسته قرار داده است.


بی‌شک یکی از بن‌مایه‌های فکری، معرفتی و اشراقی فلسفۀ شیخ [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین سهروردی]]، آموزه‌های دین زرتشت است که ردپایی بس مشهود در تفکر و تعالیم او بر جای گذاشته، چنان‌که می‌توان گفت حتی او اساس فلسفۀ خود را بر مبنای بنیادی‌ترین آموزۀ دیانت زرتشتی یعنی «نور» استوار کرده است. از همین جا می‌توان به اهمیت موضوع و جایگاه فرموده‌های زرتشت پیامبر و پیروانش و میزان تأثیر آن در تفکر شیخ اشراق پی برد؛ از این‌رو نویسنده در این کتاب درصدد برآمده تا حدود مختلف این هم‌گرایی و توجه خاص به تعالیم زرتشتی و تأثیر آن در فلسفۀ اشراق را بررسی نموده و کارکردهایش را هرچه بیشتر روشن سازد؛ کارکردهایی که می‌تواند هم تعیین‌کنندۀ جایگاه دین زرتشت در این فلسفه باشد و هم فرازهای مختلف و حتی عرفانی آن را به ما نشان دهد و هم چگونگی آموزش و به‌کارگیری آنها را برایمان تبیین کند و هم از سوی دیگر ما را با تعالیم عرفانی فلسفۀ اشراق که می‌تواند بر اساس این تأثیرپذیری صورت گیرد، آشنا سازد.
بی‌شک یکی از بن‌مایه‌های فکری، معرفتی و اشراقی فلسفۀ شیخ [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین سهروردی]] ، آموزه‌های دین زرتشت است که ردپایی بس مشهود در تفکر و تعالیم او بر جای گذاشته، چنان‌که می‌توان گفت حتی او اساس فلسفۀ خود را بر مبنای بنیادی‌ترین آموزۀ دیانت زرتشتی یعنی «نور» استوار کرده است. از همین جا می‌توان به اهمیت موضوع و جایگاه فرموده‌های زرتشت پیامبر و پیروانش و میزان تأثیر آن در تفکر شیخ اشراق پی برد؛ از این‌رو نویسنده در این کتاب درصدد برآمده تا حدود مختلف این هم‌گرایی و توجه خاص به تعالیم زرتشتی و تأثیر آن در فلسفۀ اشراق را بررسی نموده و کارکردهایش را هرچه بیشتر روشن سازد؛ کارکردهایی که می‌تواند هم تعیین‌کنندۀ جایگاه دین زرتشت در این فلسفه باشد و هم فرازهای مختلف و حتی عرفانی آن را به ما نشان دهد و هم چگونگی آموزش و به‌کارگیری آنها را برایمان تبیین کند و هم از سوی دیگر ما را با تعالیم عرفانی فلسفۀ اشراق که می‌تواند بر اساس این تأثیرپذیری صورت گیرد، آشنا سازد.


روش بررسی مباحث به این صورت است که دیدگاه‌های شیخ اشراق اصل قرار داده شده و تعالیم زرتشتی با آنها مقایسه شده است؛ چراکه اگر برعکس این قضیه اتفاق بیفتد، به علت اینکه مطالب دیانت زرتشتی بسیار بیشتر از محدودۀ تأثیرپذیری شیخ است، بحث به انحراف کشده می‌شود؛ بنابراین آموزه‌های شیخ اصل قرار داده شده و سپس در همان محدوده، آموزه‌های زرتشتی بیان شده است.
روش بررسی مباحث به این صورت است که دیدگاه‌های شیخ اشراق اصل قرار داده شده و تعالیم زرتشتی با آنها مقایسه شده است؛ چراکه اگر برعکس این قضیه اتفاق بیفتد، به علت اینکه مطالب دیانت زرتشتی بسیار بیشتر از محدودۀ تأثیرپذیری شیخ است، بحث به انحراف کشده می‌شود؛ بنابراین آموزه‌های شیخ اصل قرار داده شده و سپس در همان محدوده، آموزه‌های زرتشتی بیان شده است.
خط ۵۲: خط ۵۲:


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]]
[[رده:فلسفه اسلامی]]
[[رده:مقالات(آذر) باقی زاده]]  
[[رده:مقالات(آذر) باقی زاده]]  
[[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
[[رده:مقالات بازبینی شده2 آذر 1403]]
[[رده:فاقد اتوماسیون]]
[[رده:فاقد اتوماسیون]]