إعلام الوری بمن ولي نائباً من الأتراك بدمشق الشام الكبری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' )' به ')'
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':')
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
خط ۵۰: خط ۵۰:




کتاب با مقدمه محقق در توضيح نكاتى پيرامون آن آغاز و مطالب در دو بخش تنظيم شده است. بخش اول كه متضمن حوادث و اتفاقات بين سال‌هاى (658ق) تا (863ق) مى‌باشد، به صورت خيلى مختصر و گزيده به رشته تحرير درآمده است. در واقع نويسنده اين بخش را از کتاب مؤلفى ديگر به نام (شمس الدين الزملكانى) خلاصه‌بردارى نموده كه در آن به بيان سيره و زندگانى فرمانداران دمشق پرداخته شده است. اين قسمت از کتاب، اين امكان را به ابن طولون مى‌دهد تا بتواند در مورد نحوه حكومتدارى در بلاد دمشق در عهد و دوره بنى‌ايوب بحث مختصرى داشته باشد و اين‌كه چگونه، سرزمين دمشق در اختيار مماليك قرار گرفت. از اين رو، در ابتدا به بيان سيره امير (سنجر حلبى 658 ) كه اولين حكمران آن منطقه از جانب پادشاهان ترك است مى‌پردازد.
کتاب با مقدمه محقق در توضيح نكاتى پيرامون آن آغاز و مطالب در دو بخش تنظيم شده است. بخش اول كه متضمن حوادث و اتفاقات بين سال‌هاى (658ق) تا (863ق) مى‌باشد، به صورت خيلى مختصر و گزيده به رشته تحرير درآمده است. در واقع نويسنده اين بخش را از کتاب مؤلفى ديگر به نام (شمس الدين الزملكانى) خلاصه‌بردارى نموده كه در آن به بيان سيره و زندگانى فرمانداران دمشق پرداخته شده است. اين قسمت از کتاب، اين امكان را به ابن طولون مى‌دهد تا بتواند در مورد نحوه حكومتدارى در بلاد دمشق در عهد و دوره بنى‌ايوب بحث مختصرى داشته باشد و اين‌كه چگونه، سرزمين دمشق در اختيار مماليك قرار گرفت. از اين رو، در ابتدا به بيان سيره امير (سنجر حلبى 658) كه اولين حكمران آن منطقه از جانب پادشاهان ترك است مى‌پردازد.


بخش دوم، از توضيحات فراوانى تشكيل شده كه نويسنده آن‌ها را به بخش اول اضافه نموده است. اين بخش، از حوادث سال (865ق) آغاز گرديده و تا سال (943ق)، در عهد و دوره سوم حكمرانى (عيسى بيك) خاتمه پيدا مى‌كند.
بخش دوم، از توضيحات فراوانى تشكيل شده كه نويسنده آن‌ها را به بخش اول اضافه نموده است. اين بخش، از حوادث سال (865ق) آغاز گرديده و تا سال (943ق)، در عهد و دوره سوم حكمرانى (عيسى بيك) خاتمه پيدا مى‌كند.
خط ۶۹: خط ۶۹:
(امير سنجر حلبى) اولين حكمران دمشق از جانب پادشاهان ترك است كه ابن طولون نام وى را در کتاب خود مرقوم نموده است. در دوران زمامدارى وى و در ماه ذى‌القعده سال (658ق) (الملك المظفر) در مسير قاهره توسط شخصى به نام (الملك بيبرس) به قتل رسيد. در اين هنگام (امير سنجر) با داعيه استقلال از حكومت مركزى، بر دمشق مستولى گرديد و (الملك بيبرس) را به قتل رساند. سپس نويسنده مى‌افزايد كه بواسطه اوضاع آشفته حكومتى، گرانى فزاينده‌اى در همه اجناس دمشق ايجاد شد كه عرصه زندگى را بر مردم تنگ نمود.
(امير سنجر حلبى) اولين حكمران دمشق از جانب پادشاهان ترك است كه ابن طولون نام وى را در کتاب خود مرقوم نموده است. در دوران زمامدارى وى و در ماه ذى‌القعده سال (658ق) (الملك المظفر) در مسير قاهره توسط شخصى به نام (الملك بيبرس) به قتل رسيد. در اين هنگام (امير سنجر) با داعيه استقلال از حكومت مركزى، بر دمشق مستولى گرديد و (الملك بيبرس) را به قتل رساند. سپس نويسنده مى‌افزايد كه بواسطه اوضاع آشفته حكومتى، گرانى فزاينده‌اى در همه اجناس دمشق ايجاد شد كه عرصه زندگى را بر مردم تنگ نمود.


در شوال سال (775 ) فردى به نام (بيدمر) فرمانروايى دمشق را بر عهده گرفت. در اين سال، قحطى جانكاهى گريبان‌گير مردم شد، به گونه‌اى كه مجبور به خوردن گوشت مردار و سگ شدند. اما با اين وجود، از طرف حكومت مركزى كه در اختيار شعبان بن الملك ناصر حسن عثمانى بود، دستور رسيد تا ساختمان نيمه كاره عمارت سلطنتى به پايان برسد. در اين سال و با وجود قحطى و گرسنگى، مقدار هزار و دويست مثقال طلا و نقره از مردم بخت برگشته جمع‌آورى شد تا در كار تزيين در و ديوار عمارت به كار رود.
در شوال سال (775) فردى به نام (بيدمر) فرمانروايى دمشق را بر عهده گرفت. در اين سال، قحطى جانكاهى گريبان‌گير مردم شد، به گونه‌اى كه مجبور به خوردن گوشت مردار و سگ شدند. اما با اين وجود، از طرف حكومت مركزى كه در اختيار شعبان بن الملك ناصر حسن عثمانى بود، دستور رسيد تا ساختمان نيمه كاره عمارت سلطنتى به پايان برسد. در اين سال و با وجود قحطى و گرسنگى، مقدار هزار و دويست مثقال طلا و نقره از مردم بخت برگشته جمع‌آورى شد تا در كار تزيين در و ديوار عمارت به كار رود.


اما با اين وجود، حرص و آز سلطان عثمانى به پايان نرسيد و بعد از مدتى دستور داد زنجيرهايى از طلا و نقره و لباس‌هاى زركش براى وى آماده نمايند. از اين رو، بازرگانان و صنعتگران دمشق به دربار (بيدمر) احضار شده و دستور سلطان را به آنها ابلاغ گرديد و خواسته سلطان، برآورده شد. در همين سال نيز سلطان پادشاه به سفر حج رفت و پس از آن (بيدمر) را عزل نمود.
اما با اين وجود، حرص و آز سلطان عثمانى به پايان نرسيد و بعد از مدتى دستور داد زنجيرهايى از طلا و نقره و لباس‌هاى زركش براى وى آماده نمايند. از اين رو، بازرگانان و صنعتگران دمشق به دربار (بيدمر) احضار شده و دستور سلطان را به آنها ابلاغ گرديد و خواسته سلطان، برآورده شد. در همين سال نيز سلطان پادشاه به سفر حج رفت و پس از آن (بيدمر) را عزل نمود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش