۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURدیالوگ و دیالکتیکJ1.jpg | عنوان =دیالوگ و دیالکتیک | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = گئورگ گادامر، هانس (نویسنده) اصلانی، امین (مترجم) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =نقره | مکان نشر =تهر...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''دیالوگ و دیالکتیک: هشت پژوهش هرمنوتیکی دربارۀ افلاطون''' تألیف هانس گئورگ | '''دیالوگ و دیالکتیک: هشت پژوهش هرمنوتیکی دربارۀ افلاطون''' تألیف [[هانس گئورگ گادامر]]، ترجمه [[امین اصلانی]]؛ این کتاب ترجمهای است از هشت پژوهش شناختهشده از هانس گئورگ گادامر دربارۀ [[افلاطون]]. گرچه تمامی این مقالات، هنر تفسیرگری گادامر را که به دلیل آن بسیار شهره شده، به نمایش میگذارند و در واقع نمونههایی هستند از نظریۀ هرمنوتیکیای که او در [[اپوس ماگنوم]] [شاهکار] خود، «حقیقت و روش» به دقت شرح کرده و به تفصیل بسط داده، اما هر کدام از دورهای متفاوت در سیر تحول اندیشۀ گادامر میآیند و نکتهسنجیهای هر مقاله به نوعی با مقالۀ دیگر متفاوت است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
این کتاب ترجمهای است از هشت پژوهش شناختهشده از هانس گئورگ گادامر دربارۀ افلاطون. گرچه تمامی این مقالات، هنر تفسیرگری گادامر را که به دلیل آن بسیار شهره شده، به نمایش میگذارند و در واقع نمونههایی هستند از نظریۀ هرمنوتیکیای که او در اپوس ماگنوم [شاهکار] خود، «حقیقت و روش» به دقت شرح کرده و به تفصیل بسط داده، اما هر کدام از دورهای متفاوت در سیر تحول اندیشۀ گادامر میآیند و نکتهسنجیهای هر مقاله به نوعی با مقالۀ دیگر متفاوت است. | این کتاب ترجمهای است از هشت پژوهش شناختهشده از هانس گئورگ گادامر دربارۀ افلاطون. گرچه تمامی این مقالات، هنر تفسیرگری گادامر را که به دلیل آن بسیار شهره شده، به نمایش میگذارند و در واقع نمونههایی هستند از نظریۀ هرمنوتیکیای که او در اپوس ماگنوم [شاهکار] خود، «حقیقت و روش» به دقت شرح کرده و به تفصیل بسط داده، اما هر کدام از دورهای متفاوت در سیر تحول اندیشۀ گادامر میآیند و نکتهسنجیهای هر مقاله به نوعی با مقالۀ دیگر متفاوت است. | ||
دو پژوهش اول آثار متأخرتر گادامر هستند. این دو پژوهش در ابتدای کتاب آمده، زیرا از همه روشنتر رویکرد هرمنوتیکی گادامر به افلاطون را نشان میدهد؛ رویکردی بسیار متفاوت با آنچه جهان انگلیسیزبان با آن آشناست. گادامر تأکید میکند هر یک از دیالوگهای افلاطون باید همچون زبانی به بیان درآمده، فهم شود، همچون مصاحبهای در حال بسط و گسترش. بنابراین این دیالوگ نهتنها باید با بذل توجه به معنای ابژکتیو گفتپردازی گزارهها تفسیر شود، بلکه همچنین در درجۀ اول باید با توجه به معنای گفتپردازی بازدارنده و معنای گفتپردازی وادارنده که در گزارهها نهفته است، بررسی شود. در هر دو مورد، چه لوسیس و چه فایدون، با موقعیت خاصی سروکار داریم که در آن سقراط با افرادی سخن میگوید که دغدغههای خاص دارند که هم نسبت به اینکه چه کسی هستند و هم اینکه چه کاری میکنند، افقهای معناییای را تعریف میکنند که میخواهد بیان کند یا میتواند بیان کند. گادامر میگوید در مباحثۀ زنده، ما چندان هندسی پیش نمیرویم، بل در عوض به پس و پیش میرویم، اغلب به طوری غیرمنطقی، از حوزهای تا حوزۀ دیگر، در درون یک زمینه یا موقعیت خاص که خود از حدود آنچه که به یکدیگر میگوییم تعریفی به دست می دهد. | دو پژوهش اول آثار متأخرتر گادامر هستند. این دو پژوهش در ابتدای کتاب آمده، زیرا از همه روشنتر رویکرد هرمنوتیکی گادامر به [[افلاطون]] را نشان میدهد؛ رویکردی بسیار متفاوت با آنچه جهان انگلیسیزبان با آن آشناست. گادامر تأکید میکند هر یک از دیالوگهای افلاطون باید همچون زبانی به بیان درآمده، فهم شود، همچون مصاحبهای در حال بسط و گسترش. بنابراین این دیالوگ نهتنها باید با بذل توجه به معنای ابژکتیو گفتپردازی گزارهها تفسیر شود، بلکه همچنین در درجۀ اول باید با توجه به معنای گفتپردازی بازدارنده و معنای گفتپردازی وادارنده که در گزارهها نهفته است، بررسی شود. در هر دو مورد، چه لوسیس و چه فایدون، با موقعیت خاصی سروکار داریم که در آن سقراط با افرادی سخن میگوید که دغدغههای خاص دارند که هم نسبت به اینکه چه کسی هستند و هم اینکه چه کاری میکنند، افقهای معناییای را تعریف میکنند که میخواهد بیان کند یا میتواند بیان کند. گادامر میگوید در مباحثۀ زنده، ما چندان هندسی پیش نمیرویم، بل در عوض به پس و پیش میرویم، اغلب به طوری غیرمنطقی، از حوزهای تا حوزۀ دیگر، در درون یک زمینه یا موقعیت خاص که خود از حدود آنچه که به یکدیگر میگوییم تعریفی به دست می دهد. | ||
دو پژوهش دربارۀ «جمهوری» یعنی | دو پژوهش دربارۀ «جمهوری» یعنی «[[افلاطون]] و شاعران» و «دولت آموزشی [[افلاطون]]» [نوشتارهای سوم و چهارم کتاب] مربوط به دورانی قدیمیتر هستند که در آن تحریف سنت به توسط مردمفریبی سوفسطایی دغدغهای حیاتی بود. در همین نوشتۀ گادامر افلاطونِ انتقادی برجسته میشود؛ افلاطونی که تشخیص داد آموزش سنتی و شاعری سنتی دیگر نمیتواند کارکرد داشته باشد؛ در موقعیتی که اتوس مشترک که بهتنهایی بنیادی برای اهمیت پداگوژیکی و اخلاقی شاعری فراهم میکند، فروپاشیده است. در چنین موقعیتی که در آن رأی عمومی بر این است که «هیچکس آنچه عادلانه است بالاراده انجام نمیدهد»، هومر و تراژدینویسان بزرگ دیگر در برابر سوءاستفادۀ بلاغی از شعرشان توسط آنهایی که در پی قدرت سیاسی آن اشعار را به کار میبرند، ایمن نیستند. در واقع خود شعر آنها، زمانی در دست سوفسطاییان به پراکندگی بیشتر روح شهروندان دولت کمک میکرد. در برخوانی تقلیدی، حتی اگر مشاهدهگری به نیابت از شاعر با دیگران شعری را در میان بگذارد، روح خود را فراموش میکند. بنابراین نه شاعری که فقط فلسفه ـ یعنی آنچه میتواند روح را در یک خودشناسی متمرکز بازسازی کند ـ خواهد توانست روحهای شهروندان را تیمار کند و دولت «بهتقریب درمانناپذیر» را درمان سازد. | ||
در «دیالکتیک و سفسطه در نامۀ هفتم افلاطون» گادامر به ضمیمتۀ تشریحی افلاطون دربارۀ ابزارهای دانش میپردازد: نام یا کلمه، توضیح یا تعین مفهومی، مثال یا تصویر و خود بینش. گادامر در هماهنگی با اصول هرمنوتیکی خود، بار دیگر اصرار میورزد که باید به زمینۀ این ضمیمۀ تشریحی و به حالت گفتار آن توجه کنیم. این ضمیمه بازگشت دوبارهای به تعالیم شفاهی و پیشآموزشی است؛ از اینرو گرچه ممکن است در اینجا به آموزههایی برای شاگردان پیشرفتهتر اشارهای شده باشد؛ یعنی آموزههای تجزیه و ترکیب در تعین مفهوم و در نهایت آموزۀ عدد یک و عدد دوی نامتعین، اما نمیتوان انتظار توضیحی برای این آموزهها در اینجا داشته باشیم. آنچه در اینجا مییابیم بیانی برجسته از مسئلۀ تناهی و محدودیتهای بشری است. | در «دیالکتیک و سفسطه در نامۀ هفتم افلاطون» گادامر به ضمیمتۀ تشریحی [[افلاطون]] دربارۀ ابزارهای دانش میپردازد: نام یا کلمه، توضیح یا تعین مفهومی، مثال یا تصویر و خود بینش. گادامر در هماهنگی با اصول هرمنوتیکی خود، بار دیگر اصرار میورزد که باید به زمینۀ این ضمیمۀ تشریحی و به حالت گفتار آن توجه کنیم. این ضمیمه بازگشت دوبارهای به تعالیم شفاهی و پیشآموزشی است؛ از اینرو گرچه ممکن است در اینجا به آموزههایی برای شاگردان پیشرفتهتر اشارهای شده باشد؛ یعنی آموزههای تجزیه و ترکیب در تعین مفهوم و در نهایت آموزۀ عدد یک و عدد دوی نامتعین، اما نمیتوان انتظار توضیحی برای این آموزهها در اینجا داشته باشیم. آنچه در اینجا مییابیم بیانی برجسته از مسئلۀ تناهی و محدودیتهای بشری است. | ||
در نوشتار «دیالکتیک نانوشتۀ افلاطون» گادامر به طور خاص به آموزۀ اعداد میپردازد؛ آموزۀ یک و دوی نامتعین. آنچه گادامر از این آموزه درمییابد به هیچوجه اصول دوتایی نیست که بتوان آن را از یک سیستم روابط آیدتیک استنتاج کرد، بلکه برعکس بیانی از حدود بینش بشری است و بنابراین بیانی از دقیقاً ناممکن بودن هرگونه سیستماتیزه کردن است. در مقابل مفسران نوافلاطونی که برایشان عدد یک یا واحد اهم مهام است، گادامر تأکید میکند بر «همارز ـ بنیادین بودن» عدد دوی نامتعین و عدد یک. | در نوشتار «دیالکتیک نانوشتۀ افلاطون» گادامر به طور خاص به آموزۀ اعداد میپردازد؛ آموزۀ یک و دوی نامتعین. آنچه گادامر از این آموزه درمییابد به هیچوجه اصول دوتایی نیست که بتوان آن را از یک سیستم روابط آیدتیک استنتاج کرد، بلکه برعکس بیانی از حدود بینش بشری است و بنابراین بیانی از دقیقاً ناممکن بودن هرگونه سیستماتیزه کردن است. در مقابل مفسران نوافلاطونی که برایشان عدد یک یا واحد اهم مهام است، گادامر تأکید میکند بر «همارز ـ بنیادین بودن» عدد دوی نامتعین و عدد یک. |