من حديث الإمام سفیان بن سعيد الثوري: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:اردیبهشت(99)' به '')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۴۷: خط ۴۷:


در مبحث دوم، در دو قسم زیر، به معرفی دو راوی که روایات [[ثوری، سفیان بن سعید|سفیان ثوری]] از طریق ایشان، روایت شده، پرداخته شده است که عبارتند از:
در مبحث دوم، در دو قسم زیر، به معرفی دو راوی که روایات [[ثوری، سفیان بن سعید|سفیان ثوری]] از طریق ایشان، روایت شده، پرداخته شده است که عبارتند از:
# سری بن یحیی (متوفی 274ق): که ابتدا شرح‌حال مختصری از وی ذکر گردیده<ref>همان، 23</ref> و سپس شیوخ او در این کتاب، معرفی شده و شرح‌حال مختصری از هریک، ارائه گردیده است که از جمله ایشان، عبارتند از: عبیدالله بن موسی بن ابی مختار عبسی، ابونعیم فضل بن دکین ملائی، قبیصه بن عقبه بن محمد بن سفیان سوائی، وکیع بن جارح بن ملیح رواسی و یعلی بن عبید بن ابی امیه<ref>همان، ص25- 26</ref>. در پایان نیز به بررسی عنوان کتاب و توثیق نسبت آن به سری، پرداخته شده است<ref>همان، ص26</ref>.
# سری بن یحیی (متوفی 274ق): که ابتدا شرح‌حال مختصری از وی ذکر گردیده<ref>همان، 23</ref> و سپس شیوخ او در این کتاب، معرفی شده و شرح‌حال مختصری از هریک، ارائه گردیده است که از جمله ایشان، عبارتند از: عبیدالله بن موسی بن ابی مختار عبسی، [[ابن دکین، فضل|ابونعیم فضل بن دکین ملائی]]، قبیصه بن عقبه بن محمد بن سفیان سوائی، وکیع بن جارح بن ملیح رواسی و یعلی بن عبید بن ابی امیه<ref>همان، ص25- 26</ref>. در پایان نیز به بررسی عنوان کتاب و توثیق نسبت آن به سری، پرداخته شده است<ref>همان، ص26</ref>.
# محمد بن یوسف فریابی (متوفی 212ق): که ابتدا شرح‌حال مختصری از وی ارائه گردیده<ref>همان، ص28</ref> و سپس، توثیق نسبت کتاب به او<ref>همان، ص29</ref>، اسناد کتاب<ref>همان، ص30</ref> و سماعات نسخه<ref>همان، ص32</ref>، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
# محمد بن یوسف فریابی (متوفی 212ق): که ابتدا شرح‌حال مختصری از وی ارائه گردیده<ref>همان، ص28</ref> و سپس، توثیق نسبت کتاب به او<ref>همان، ص29</ref>، اسناد کتاب<ref>همان، ص30</ref> و سماعات نسخه<ref>همان، ص32</ref>، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.


از دیگر مطالب این مبحث، عبارتند از: اشاره به اهمیت هردو کتاب<ref>همان، ص35</ref>، توصیف نسخ خطی آن<ref>همان</ref> و اشاره به اقدامات تحقیقی صورت گرفته بر روی کتاب<ref>همان، ص37- 38</ref>.
از دیگر مطالب این مبحث، عبارتند از: اشاره به اهمیت هردو کتاب<ref>همان، ص35</ref>، توصیف نسخ خطی آن<ref>همان</ref> و اشاره به اقدامات تحقیقی صورت گرفته بر روی کتاب<ref>همان، ص37- 38</ref>.


در این بخش از کتاب، در دو قسم، ابتدا 211 روایات که از طریق سری بن یحیی از شیوخ خود، از [[ثوری، سفیان بن سعید|سفیان ثوری]] نقل شده، آمده که به‌منظور آشنایی با محتوای روایات کتاب، به چند مورد از آنها، اشاره می‌شود. به‌عنوان‌مثال، در روایتی از ابونعیم، از قبیصه، از سفیان، از ابوزبیر از جابر، چنین آمده است که: «نهی رسول‌الله(ص) أن یشرب من فم السقاء» (پیامبر(ص) از نوشیدن از دهانه کوزه، نهی فرمودند)<ref>همان، ص45</ref>. در روایت دیگری از قبیصه، از سفیان، از ابوزیر به نقل از جابر، چنین آمده است که: «مروا علی رسول‌الله(ص) بحمار قد وسم فی وجهه یدخن منخراه، فقال: لعن الله من فعل هذا، ألست قد نهیت عن هذا، ألا لاتسموا وجه حمار و لاتضربوا وجهه» (پیامبر(ص) الاغی را دید که صورتش را داغ کرده‌اند، فرمود: خدا لعنت کند کسی که چنین کاری کرده، آیا از این کار نهی نکرده بودم، صورت الاغ را داغ نکنید و بر صورتش نزنید)<ref>همان، ص46</ref>.
در این بخش از کتاب، در دو قسم، ابتدا 211 روایات که از طریق سری بن یحیی از شیوخ خود، از [[ثوری، سفیان بن سعید|سفیان ثوری]] نقل شده، آمده که به‌منظور آشنایی با محتوای روایات کتاب، به چند مورد از آنها، اشاره می‌شود. به‌عنوان‌مثال، در روایتی از [[ابن دکین، فضل|ابونعیم]]، از قبیصه، از سفیان، از ابوزبیر از جابر، چنین آمده است که: «نهی رسول‌الله(ص) أن یشرب من فم السقاء» (پیامبر(ص) از نوشیدن از دهانه کوزه، نهی فرمودند)<ref>همان، ص45</ref>. در روایت دیگری از قبیصه، از سفیان، از ابوزیر به نقل از جابر، چنین آمده است که: «مروا علی رسول‌الله(ص) بحمار قد وسم فی وجهه یدخن منخراه، فقال: لعن الله من فعل هذا، ألست قد نهیت عن هذا، ألا لاتسموا وجه حمار و لاتضربوا وجهه» (پیامبر(ص) الاغی را دید که صورتش را داغ کرده‌اند، فرمود: خدا لعنت کند کسی که چنین کاری کرده، آیا از این کار نهی نکرده بودم، صورت الاغ را داغ نکنید و بر صورتش نزنید)<ref>همان، ص46</ref>.


در قسم دوم، 110 روایت (روایت شماره 212 تا 321) از طریق فریانی از سفیان نقل شده است، که از جمله آنها، روایتی است از فریابی از سفیان از اسود بن قیس، از نبیح، از جابر بن عبدالله که گفت: «لما کان یوم احد، حمل القتلی لیدفنوا في البقیع، فنادی منادي رسول‌الله(ص): إن رسول‌الله(ص) یأمرکم أن تدفنوا القتلی في مضاجعم...» (در روز جنگ احد، کشته‌شدگان را بر سواری‌ها گذاشتند تا آنها را در بقیع دفن کنند که منادی پیامبر(ص) اعلام کرد: پیامبر(ص) به شما دستور می‌دهد تا کشته‌شدگان را در محل شهادتشان دفن کنید...)<ref>همان، ص132</ref>.
در قسم دوم، 110 روایت (روایت شماره 212 تا 321) از طریق فریانی از سفیان نقل شده است، که از جمله آنها، روایتی است از فریابی از سفیان از اسود بن قیس، از نبیح، از جابر بن عبدالله که گفت: «لما کان یوم احد، حمل القتلی لیدفنوا في البقیع، فنادی منادي رسول‌الله(ص): إن رسول‌الله(ص) یأمرکم أن تدفنوا القتلی في مضاجعم...» (در روز جنگ احد، کشته‌شدگان را بر سواری‌ها گذاشتند تا آنها را در بقیع دفن کنند که منادی پیامبر(ص) اعلام کرد: پیامبر(ص) به شما دستور می‌دهد تا کشته‌شدگان را در محل شهادتشان دفن کنید...)<ref>همان، ص132</ref>.