ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:
'''ابن خَلْدون‌ ابوزید عبدالرحمان‌ بن‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ محمد بن‌ ابوبكر محمد بن‌ الحسن‌ بن‌ محمد بن‌ جابر بن‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ خلدون‌ حَضْرَمى‌ اِشبیلى‌ تونسى‌''' (اول‌ رمضان‌ 732- 808ق‌/27 مه 1332-1406)، ملقب‌ به‌ '''ولى‌الدین'''، جامعه‌شناس‌، سیاست‌مدار، متفكر، مورخ‌ و قاضى‌ مالكى‌ مذهب‌.  
'''ابن خَلْدون‌ ابوزید عبدالرحمان‌ بن‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ محمد بن‌ ابوبكر محمد بن‌ الحسن‌ بن‌ محمد بن‌ جابر بن‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ خلدون‌ حَضْرَمى‌ اِشبیلى‌ تونسى‌''' (اول‌ رمضان‌ 732- 808ق‌/27 مه 1332-1406)، ملقب‌ به‌ '''ولى‌الدین'''، جامعه‌شناس‌، سیاست‌مدار، متفكر، مورخ‌ و قاضى‌ مالكى‌ مذهب‌.  


عبدالرحمان‌ در شهر تونس‌ (از سرزمین‌ افریقیه‌) چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. او برخى‌ از مقدمات‌ را پیش‌ پدر آموخت‌ و برای‌ فراگیری‌ علوم‌ سنتى‌ نزد استادان‌ تونسى‌ به‌ شاگردی‌ نشست‌. او قرائت‌های‌ مختلف‌ قرآن‌ و نیز نحو و حدیث‌ و فقه‌ مالكى‌ را بیاموخت‌ و چندی‌ به‌ حفظ شعر پرداخت‌. وی‌ 16 ساله‌ بود كه‌ یك‌ حادثه سیاسى‌ بزرگ‌ در زادگاهش‌ روی‌ داد و در تربیت‌ علمى‌ او اثری‌ عمیق‌ نهاد. در 748ق‌/1347م‌ سلطان‌ ابوالحسن‌ مرینى‌ (732- 749ق‌/ 1331- 1348م‌) سلطان‌ مغرب‌ اقصى‌، با استفاده‌ از ناتوانى‌ و كشمكش‌های‌ درونى‌ سلاطین‌ مغرب‌، برای‌ دو سال‌ مغرب‌ ادنى‌ را به‌ زیر فرمان‌ خود درآورد، و ابن‌ خلدون‌ به‌ سبب‌ پایگاه‌ اجتماعى‌ خانواده‌اش‌ و آمادگى‌ علمى‌ توانست‌ از دانشمندان‌ برجسته‌ای‌ كه‌ سلطان‌ مغرب‌ در دربار خود گرد آورده‌ بود، نیك‌ بهره‌ برگیرد. وی‌ در زندگى‌نامه خود از این‌ رویداد به‌ عنوان‌ یكى‌ از حوادث‌ فراموش‌ ناشدنى‌ یاد كرده‌ است‌. آشنایى‌ او با یكى‌ از همین‌ دانشمندان‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ آبلى‌ (د 757ق‌/1356م‌) در پرورش‌ اندیشه‌ و توجه‌ او به‌ فلسفه‌ و منطق‌، تأثیری‌ ژرف‌ نهاد. در همین‌ زمان‌ طاعون‌ مرگباری‌ كه‌ در آسیا شیوع‌ یافته‌ بود، در 749ق‌ مغرب‌ را نیز فراگرفت‌ و از جمله‌ پدر و مادر و بسیاری‌ از استادان‌ ابن‌ خلدون‌ را روانه دیار نیستى‌ كرد. بازتاب‌ این‌ فاجعه‌ در زندگى‌نامه ابن‌ خلدون‌ از آن‌ رو كم‌رنگ‌ است‌ كه‌ وی‌ پیش‌تر در مقدمه، به‌ اندازه كافى‌ از آن‌ سخن‌ گفته‌ و آن‌ را عامل‌ مهمى‌ در جهت‌ انحطاط جوامع‌ بشری‌ دانسته‌ است‌.
عبدالرحمان‌ در شهر تونس‌ (از سرزمین‌ افریقیه‌) چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. او برخى‌ از مقدمات‌ را پیش‌ پدر آموخت‌ و برای‌ فراگیری‌ علوم‌ سنتى‌ نزد استادان‌ تونسى‌ به‌ شاگردی‌ نشست‌. او قرائت‌های‌ مختلف‌ قرآن‌ و نیز نحو و حدیث‌ و فقه‌ مالكى‌ را بیاموخت‌ و چندی‌ به‌ حفظ شعر پرداخت‌. وی‌ 16 ساله‌ بود كه‌ یك‌ حادثه سیاسى‌ بزرگ‌ در زادگاهش‌ روی‌ داد و در تربیت‌ علمى‌ او اثری‌ عمیق‌ نهاد. در 748ق‌/1347م‌ سلطان‌ [[ابوالحسن مرینی|ابوالحسن‌ مرینى‌]] (732- 749ق‌/ 1331- 1348م‌) سلطان‌ مغرب‌ اقصى‌، با استفاده‌ از ناتوانى‌ و كشمكش‌های‌ درونى‌ سلاطین‌ مغرب‌، برای‌ دو سال‌ مغرب‌ ادنى‌ را به‌ زیر فرمان‌ خود درآورد، و ابن‌ خلدون‌ به‌ سبب‌ پایگاه‌ اجتماعى‌ خانواده‌اش‌ و آمادگى‌ علمى‌ توانست‌ از دانشمندان‌ برجسته‌ای‌ كه‌ سلطان‌ مغرب‌ در دربار خود گرد آورده‌ بود، نیك‌ بهره‌ برگیرد. وی‌ در زندگى‌نامه خود از این‌ رویداد به‌ عنوان‌ یكى‌ از حوادث‌ فراموش‌ ناشدنى‌ یاد كرده‌ است‌. آشنایى‌ او با یكى‌ از همین‌ دانشمندان‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ آبلى‌ (د 757ق‌/1356م‌) در پرورش‌ اندیشه‌ و توجه‌ او به‌ فلسفه‌ و منطق‌، تأثیری‌ ژرف‌ نهاد. در همین‌ زمان‌ طاعون‌ مرگباری‌ كه‌ در آسیا شیوع‌ یافته‌ بود، در 749ق‌ مغرب‌ را نیز فراگرفت‌ و از جمله‌ پدر و مادر و بسیاری‌ از استادان‌ ابن‌ خلدون‌ را روانه دیار نیستى‌ كرد. بازتاب‌ این‌ فاجعه‌ در زندگى‌نامه ابن‌ خلدون‌ از آن‌ رو كم‌رنگ‌ است‌ كه‌ وی‌ پیش‌تر در مقدمه، به‌ اندازه كافى‌ از آن‌ سخن‌ گفته‌ و آن‌ را عامل‌ مهمى‌ در جهت‌ انحطاط جوامع‌ بشری‌ دانسته‌ است‌.


دوره سوم‌ زندگى‌ ابن‌ خلدون‌ هنگامی آغاز مى‌شود كه‌ دوره دوری‌ از كارهای‌ سیاسى‌ و پرداختن‌ به‌ كار تحقیق‌ و تألیف‌ و تعلیم‌ است‌. ابن‌ خلدون‌ مدت‌ 4 سال‌ (776-780ق‌/1374- 1378م‌) در قلعه ابن‌ سلامه‌ یا قلعه تاوغزوت، در ایالت‌ وهران الجزایر در 6 كیلومتری‌ جنوب‌ غربى‌ شهر فرنده، به‌ دور از جنجال‌های‌ سیاسى‌ و توطئه‌های‌ درباری‌ به‌ تألیف‌ كتاب‌ تاریخ‌ العبر دست‌ زد و مقدمه آن‌ را به‌ شكلى‌ نوآیین‌ پرداخت‌. مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ تا این‌ هنگام،‌ ابن‌ خلدون‌ پس‌ از گذشت‌ 43 سال‌ از عمر خویش‌ با كسان‌ و مسائل‌ گوناگون‌ بسیاری‌ آشنا شده‌ بود كه‌ در دوره اخیر عزلتش‌ با تأمل‌ در آنها توانست‌ مطالب‌ مقدمه‌ و بخش‌هایى‌ از تاریخ‌ مغرب‌ را فراهم‌ آورد. ابن‌ خلدون‌ پس‌ از آن‌كه‌ بخشى‌ از اثر خود را از حافظه‌ نوشت‌، برای‌ تكمیل‌ و تصحیح‌ آن‌ نیازمند به‌ كتاب‌هایى‌ شد كه‌ تنها در شهرها به‌ دست‌ مى‌آمد. بنابراین‌، پس‌ از بهبود از یك‌ بیماری‌ برای‌ سفر از سلطان‌ ابوالعباس‌ حفصى‌ (772-796ق‌/ 1370-1394م‌) اجازه‌ و امان‌ گرفت‌ و قلعه ابن‌ سلامه‌ را به‌ سوی‌ تونس‌ ترك‌ گفت‌.
دوره سوم‌ زندگى‌ ابن‌ خلدون‌ هنگامی آغاز مى‌شود كه‌ دوره دوری‌ از كارهای‌ سیاسى‌ و پرداختن‌ به‌ كار تحقیق‌ و تألیف‌ و تعلیم‌ است‌. ابن‌ خلدون‌ مدت‌ 4 سال‌ (776-780ق‌/1374- 1378م‌) در قلعه ابن‌ سلامه‌ یا قلعه تاوغزوت، در ایالت‌ وهران الجزایر در 6 كیلومتری‌ جنوب‌ غربى‌ شهر فرنده، به‌ دور از جنجال‌های‌ سیاسى‌ و توطئه‌های‌ درباری‌ به‌ تألیف‌ كتاب‌ [[العبر: تاریخ ابن خلدون|تاریخ‌ العبر]] دست‌ زد و مقدمه آن‌ را به‌ شكلى‌ نوآیین‌ پرداخت‌. مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ تا این‌ هنگام،‌ ابن‌ خلدون‌ پس‌ از گذشت‌ 43 سال‌ از عمر خویش‌ با كسان‌ و مسائل‌ گوناگون‌ بسیاری‌ آشنا شده‌ بود كه‌ در دوره اخیر عزلتش‌ با تأمل‌ در آنها توانست‌ مطالب‌ مقدمه‌ و بخش‌هایى‌ از تاریخ‌ مغرب‌ را فراهم‌ آورد. ابن‌ خلدون‌ پس‌ از آن‌كه‌ بخشى‌ از اثر خود را از حافظه‌ نوشت‌، برای‌ تكمیل‌ و تصحیح‌ آن‌ نیازمند به‌ كتاب‌هایى‌ شد كه‌ تنها در شهرها به‌ دست‌ مى‌آمد. بنابراین‌، پس‌ از بهبود از یك‌ بیماری‌ برای‌ سفر از سلطان‌ ابوالعباس‌ حفصى‌ (772-796ق‌/ 1370-1394م‌) اجازه‌ و امان‌ گرفت‌ و قلعه ابن‌ سلامه‌ را به‌ سوی‌ تونس‌ ترك‌ گفت‌.


وی‌ در شعبان‌ سال‌ 780ق‌/1378م‌ به‌ تونس‌ وارد شد و سلطان‌ او را به‌ خود نزدیك‌ گرداند، و طالبان‌ دانش‌ از هر سو به‌ او روی‌ آوردند. به‌ همین‌ سبب‌ برخى‌ از حاسدان‌ همچون‌ ابن‌ عرفه‌ امام‌ جماعت‌ تونس‌ و مفتى‌ آن‌جا، بدگویى‌ از ابن‌ خلدون‌ را آغاز كردند، اما سلطان‌ به‌ این‌ سخنان‌ غرض‌آلود توجهى‌ نكرد و از باب‌ دانش‌دوستى‌ ابن‌ خلدون‌ را به‌ ادامه تألیف‌ تاریخ‌ تشویق‌ مى‌كرد، تا آن‌كه‌ تاریخ‌ بربر و زناته‌ و امویان‌ و عباسیان‌ و پیش‌ از اسلام‌ را تا آن‌جا كه‌ توانست‌ نوشت‌ و نسخه‌ای‌ ترتیب‌ داد و آن‌ را به‌ خزانه سلطان‌ (كتابخانه سلطنتى‌) تقدیم‌ كرد و به‌ همین‌ مناسبت‌ قصیده‌ای‌ بلند در ستایش‌ سلطان‌ و سیرت‌ و فتوحات‌ او سرود تا خود را از گزند بدگویان‌ در امان‌ دارد، اما بدگویى‌ نزدیكان‌ سلطان‌ و فتنه‌انگیزی‌های‌ ابن‌ عرفه،‌ سلطان‌ را چندان‌ از او بیمناك‌ ساخت‌ كه‌ چون‌ مى‌خواست‌ سفر كند، او را با خود همراه‌ مى‌برد. چون‌ 4 سال‌ از اقامت‌ ابن‌ خلدون‌ در تونس‌ گذشت‌، سلطان‌ به‌ اندیشه سفر زاب‌ افتاد و وی‌ از ترس‌ تكرار داستان‌ سفر پیشین‌ از سلطان‌ اجازه‌ خواست‌ تا به‌ سفر حج‌ روانه‌ شود و بدین‌سان‌ در نیمه شعبان‌ 784/24 اكتبر 1382 با كشتى‌ به‌ بندر اسكندریه‌ رهسپار شد.
وی‌ در شعبان‌ سال‌ 780ق‌/1378م‌ به‌ تونس‌ وارد شد و سلطان‌ او را به‌ خود نزدیك‌ گرداند، و طالبان‌ دانش‌ از هر سو به‌ او روی‌ آوردند. به‌ همین‌ سبب‌ برخى‌ از حاسدان‌ همچون‌ ابن‌ عرفه‌ امام‌ جماعت‌ تونس‌ و مفتى‌ آن‌جا، بدگویى‌ از ابن‌ خلدون‌ را آغاز كردند، اما سلطان‌ به‌ این‌ سخنان‌ غرض‌آلود توجهى‌ نكرد و از باب‌ دانش‌دوستى‌ ابن‌ خلدون‌ را به‌ ادامه تألیف‌ تاریخ‌ تشویق‌ مى‌كرد، تا آن‌كه‌ تاریخ‌ بربر و زناته‌ و امویان‌ و عباسیان‌ و پیش‌ از اسلام‌ را تا آن‌جا كه‌ توانست‌ نوشت‌ و نسخه‌ای‌ ترتیب‌ داد و آن‌ را به‌ خزانه سلطان‌ (كتابخانه سلطنتى‌) تقدیم‌ كرد و به‌ همین‌ مناسبت‌ قصیده‌ای‌ بلند در ستایش‌ سلطان‌ و سیرت‌ و فتوحات‌ او سرود تا خود را از گزند بدگویان‌ در امان‌ دارد، اما بدگویى‌ نزدیكان‌ سلطان‌ و فتنه‌انگیزی‌های‌ ابن‌ عرفه،‌ سلطان‌ را چندان‌ از او بیمناك‌ ساخت‌ كه‌ چون‌ مى‌خواست‌ سفر كند، او را با خود همراه‌ مى‌برد. چون‌ 4 سال‌ از اقامت‌ ابن‌ خلدون‌ در تونس‌ گذشت‌، سلطان‌ به‌ اندیشه سفر زاب‌ افتاد و وی‌ از ترس‌ تكرار داستان‌ سفر پیشین‌ از سلطان‌ اجازه‌ خواست‌ تا به‌ سفر حج‌ روانه‌ شود و بدین‌سان‌ در نیمه شعبان‌ 784/24 اكتبر 1382 با كشتى‌ به‌ بندر اسكندریه‌ رهسپار شد.
خط ۶۷: خط ۶۷:
ابن‌ خلدون‌ در نزد 3 دسته‌ از عالمان‌ زمان‌ دانش‌ اندوخت‌:
ابن‌ خلدون‌ در نزد 3 دسته‌ از عالمان‌ زمان‌ دانش‌ اندوخت‌:
   
   
1. پدر وی‌، استادان‌ مكتب‌ و شیوخ‌ دیگر تونس‌ پیش‌ از 748ق‌؛  
1. پدر وی‌، استادان‌ مكتب‌ و شیوخ‌ دیگر تونس‌ پیش‌ از 748ق‌؛
 
2. دانشمندان‌ مجلس‌ سلطان‌ ابوالحسن‌ مرینى‌ در زمان‌ استیلای‌ او بر تونس‌ تا 752ق‌؛  
2. دانشمندان‌ مجلس‌ سلطان‌ ابوالحسن‌ مرینى‌ در زمان‌ استیلای‌ او بر تونس‌ تا 752ق‌؛  
3. دانشمندان‌ مغرب‌ و اندلس‌ كه‌ ابن‌ خلدون‌ پس‌ از پیوستن‌ به‌ ابوعنان‌ در فاس‌، یعنى‌ بعد از 754ق‌، از آنان‌ استفاده‌ كرد.
3. دانشمندان‌ مغرب‌ و اندلس‌ كه‌ ابن‌ خلدون‌ پس‌ از پیوستن‌ به‌ ابوعنان‌ در فاس‌، یعنى‌ بعد از 754ق‌، از آنان‌ استفاده‌ كرد.
===نخستین گروه اساتید===
===نخستین گروه اساتید===
خط ۷۸: خط ۸۰:
از گروه‌ سوم‌، ابن‌ خلدون‌ نام‌های‌ زیر را ضبط كرده‌ است: استاد ابوعبدالله‌ محمد بن‌ صفار مراكشى‌ در قرائت‌، قاضى‌القضاة فاس‌ ابوعبدالله‌ محمد المقری‌ تلمسانى‌ در فقه‌، ابوالبركات‌ محمد بن‌ محمد بلفیقى‌ اندلسى‌ در انواع‌ معارف‌ و آداب‌ مصاحبت‌ ملوك‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد الشریف‌ حسنى‌ تلمسانى‌ در فقه‌، ابوالبركات‌ محمد بن‌ محمد بلفیقى‌ اندلسى‌ در انواع‌ معارف‌ و آداب‌ مصاحبت‌ ملوك‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد الشریف‌ حسنى‌ تلمسانى‌ در معقول‌ و منقول‌، قاضى‌ ابوالقاسم‌ محمد بن‌ یحیى‌ برجى‌ اندلسى‌ كاتب‌ و منشى‌ مخصوص‌ سلطان‌ ابوعنان‌ و شیخ‌ رحّاله‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ عبدالرزاق‌ فاسى‌ در قرائت‌ و حدیث‌. ابن‌ خلدون‌ نزدیك‌ به‌ 50 صفحه‌ از كتاب‌ «التعریف» را به‌ ذكر نام‌ و احوال‌ استادان‌ خود اختصاص‌ داده‌ و از آنان‌ با تمجید و تكریم‌ فراوان‌ یاد كرده‌ است‌. طه‌ حسین‌ عقیده‌ دارد كه‌ انگیزه ابن‌ خلدون‌ در این‌ كار، مستند نشان‌ دادن‌ معلومات‌ و آموخته‌هایش‌ به‌ رقیبان‌ ازهری‌ خویش‌ بوده‌ است‌، اما احتمال‌ این‌كه‌ این‌ كار را از سر دلبستگى‌ به‌ استادان‌ و قدرشناسى‌ از آنان‌ انجام‌ داده‌ باشد، بیشتر است‌. كتاب‌های‌ تراجم‌ و طبقات‌، صحت‌ داوری‌های‌ ابن‌ خلدون‌ را درباره استادانش‌ جز در یك‌ مورد تأیید مى‌كند.
از گروه‌ سوم‌، ابن‌ خلدون‌ نام‌های‌ زیر را ضبط كرده‌ است: استاد ابوعبدالله‌ محمد بن‌ صفار مراكشى‌ در قرائت‌، قاضى‌القضاة فاس‌ ابوعبدالله‌ محمد المقری‌ تلمسانى‌ در فقه‌، ابوالبركات‌ محمد بن‌ محمد بلفیقى‌ اندلسى‌ در انواع‌ معارف‌ و آداب‌ مصاحبت‌ ملوك‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد الشریف‌ حسنى‌ تلمسانى‌ در فقه‌، ابوالبركات‌ محمد بن‌ محمد بلفیقى‌ اندلسى‌ در انواع‌ معارف‌ و آداب‌ مصاحبت‌ ملوك‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد الشریف‌ حسنى‌ تلمسانى‌ در معقول‌ و منقول‌، قاضى‌ ابوالقاسم‌ محمد بن‌ یحیى‌ برجى‌ اندلسى‌ كاتب‌ و منشى‌ مخصوص‌ سلطان‌ ابوعنان‌ و شیخ‌ رحّاله‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ عبدالرزاق‌ فاسى‌ در قرائت‌ و حدیث‌. ابن‌ خلدون‌ نزدیك‌ به‌ 50 صفحه‌ از كتاب‌ «التعریف» را به‌ ذكر نام‌ و احوال‌ استادان‌ خود اختصاص‌ داده‌ و از آنان‌ با تمجید و تكریم‌ فراوان‌ یاد كرده‌ است‌. طه‌ حسین‌ عقیده‌ دارد كه‌ انگیزه ابن‌ خلدون‌ در این‌ كار، مستند نشان‌ دادن‌ معلومات‌ و آموخته‌هایش‌ به‌ رقیبان‌ ازهری‌ خویش‌ بوده‌ است‌، اما احتمال‌ این‌كه‌ این‌ كار را از سر دلبستگى‌ به‌ استادان‌ و قدرشناسى‌ از آنان‌ انجام‌ داده‌ باشد، بیشتر است‌. كتاب‌های‌ تراجم‌ و طبقات‌، صحت‌ داوری‌های‌ ابن‌ خلدون‌ را درباره استادانش‌ جز در یك‌ مورد تأیید مى‌كند.
==شاگردان==
==شاگردان==
ابن‌ خلدون‌ خود در مورد شاگردانش‌ اطلاعى‌ به‌ دست‌ نمى‌دهد و در مآخذ دیگر هم‌ آگاهى‌ كافى‌ در این‌ باره‌ نیامده‌ است‌. او كه‌ حتى‌ در گیرودار اشتغالات‌ سیاسى‌ دست‌ از تدریس‌ برنمى‌داشت‌، اصولاً مى‌بایست‌ شاگردان‌ بسیاری‌ داشته‌ باشد. سخاوی چند تن‌ مصری‌ را نام‌ مى‌برد كه‌ از ابن‌ خلدون‌ بهره‌ برده‌اند: مقریزی‌، ابن‌ عماد اقفهسى‌، ابن‌ حجر عسقلانى‌. ابن‌ حجر و عده‌ای‌ دیگر از وی‌ اجازه‌ گرفته‌اند و كسانى‌ چون‌ باعونى‌ هم‌ در دوره اقامت‌ او در قاهره‌ از هم‌ صحبتى‌ با او بهره‌مند شده‌اند.
ابن‌ خلدون‌ خود در مورد شاگردانش‌ اطلاعى‌ به‌ دست‌ نمى‌دهد و در مآخذ دیگر هم‌ آگاهى‌ كافى‌ در این‌ باره‌ نیامده‌ است‌. او كه‌ حتى‌ در گیرودار اشتغالات‌ سیاسى‌ دست‌ از تدریس‌ برنمى‌داشت‌، اصولاً مى‌بایست‌ شاگردان‌ بسیاری‌ داشته‌ باشد. سخاوی چند تن‌ مصری‌ را نام‌ مى‌برد كه‌ از ابن‌ خلدون‌ بهره‌ برده‌اند: مقریزی‌، ابن‌ عماد اقفهسى‌، ابن‌ حجر عسقلانى‌. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن‌ حجر]] و عده‌ای‌ دیگر از وی‌ اجازه‌ گرفته‌اند و كسانى‌ چون‌ باعونى‌ هم‌ در دوره اقامت‌ او در قاهره‌ از هم‌ صحبتى‌ با او بهره‌مند شده‌اند.
 
هر چند ابن‌ خلدون‌ علومى‌ را كه‌ تدریس‌ مى‌كرده‌ - مانند بسیاری‌ از جزئیات‌ مهم‌ زندگى‌ خود – به‌روشنى‌ بیان‌ نكرده‌ است‌. اما از آن‌چه‌ در مورد مدارس‌ محل‌ تدریس‌ خود آورده‌، مى‌توان‌ دریافت‌ كه‌ او در مناصب‌ تدریس‌ رسمى‌ خود علوم‌ دینى‌ به‌ویژه‌ فقه‌ تعلیم‌ مى‌داده‌ است‌. چه‌، مدرسه قمحیه‌ را صلاح‌الدین‌ ایوبى‌ برای‌ تدریس‌ فقه‌ مالكى‌ وقف‌ كرده‌ بود و در مدرسه ظاهریه‌ هم‌ ابن‌ خلدون‌ را برای‌ تدریس‌ فقه‌ مالكى‌ تعیین‌ كرده‌ بودند. در مدرسه صلغتمش‌ هم‌ او عهده‌دار درس‌ حدیث‌ بود و در آن‌جا الموطأ امام‌ مالك‌ را تدریس‌ مى‌كرد. آن‌چه‌ در مورد استماع‌ مقریزی‌ از ابن‌ خلدون‌ در مورد كتاب‌ تاریخ‌ او آمده‌ است‌، مربوط به‌ نشست‌هایى‌ غیر از جلسات‌ تدریس‌ رسمى‌ در مدارس‌ِ مذكور است‌.
هر چند ابن‌ خلدون‌ علومى‌ را كه‌ تدریس‌ مى‌كرده‌ - مانند بسیاری‌ از جزئیات‌ مهم‌ زندگى‌ خود – به‌روشنى‌ بیان‌ نكرده‌ است‌. اما از آن‌چه‌ در مورد مدارس‌ محل‌ تدریس‌ خود آورده‌، مى‌توان‌ دریافت‌ كه‌ او در مناصب‌ تدریس‌ رسمى‌ خود علوم‌ دینى‌ به‌ویژه‌ فقه‌ تعلیم‌ مى‌داده‌ است‌. چه‌، مدرسه قمحیه‌ را صلاح‌الدین‌ ایوبى‌ برای‌ تدریس‌ فقه‌ مالكى‌ وقف‌ كرده‌ بود و در مدرسه ظاهریه‌ هم‌ ابن‌ خلدون‌ را برای‌ تدریس‌ فقه‌ مالكى‌ تعیین‌ كرده‌ بودند. در مدرسه صلغتمش‌ هم‌ او عهده‌دار درس‌ حدیث‌ بود و در آن‌جا الموطأ امام‌ مالك‌ را تدریس‌ مى‌كرد. آن‌چه‌ در مورد استماع‌ مقریزی‌ از ابن‌ خلدون‌ در مورد كتاب‌ تاریخ‌ او آمده‌ است‌، مربوط به‌ نشست‌هایى‌ غیر از جلسات‌ تدریس‌ رسمى‌ در مدارس‌ِ مذكور است‌.
==ابن خلدون از نگاه معاصرانش==
==ابن خلدون از نگاه معاصرانش==
ابن‌ خلدون‌ در نظر معاصران‌ و مؤلفان‌ نزدیك‌ به‌ زمانش‌ مورد ارزیابی‌های‌ مختلف‌ قرار گرفته‌ است‌. دوستش‌ ابن‌ خطیب‌ او را با صفات‌ پسندیده بسیار ستوده‌ و سرآمد در فنون‌ عقلى‌ و نقلى‌ دانسته‌ و مایه مباهات‌ سرزمین‌ مغرب‌ معرفى‌ كرده و محمد بن‌ محمد بن‌ عرفه‌ او را فاقد شرایط لازم‌ برای‌ احراز مقام‌ قضا دانسته‌ است‌، اما باید به‌ خاطر داشت‌ كه‌ این‌ داوری‌ بر زبان‌ رقیب‌ او در تونس‌ جاری‌ شده‌ است‌.
ابن‌ خلدون‌ در نظر معاصران‌ و مؤلفان‌ نزدیك‌ به‌ زمانش‌ مورد ارزیابی‌های‌ مختلف‌ قرار گرفته‌ است‌. دوستش‌ ابن‌ خطیب‌ او را با صفات‌ پسندیده بسیار ستوده‌ و سرآمد در فنون‌ عقلى‌ و نقلى‌ دانسته‌ و مایه مباهات‌ سرزمین‌ مغرب‌ معرفى‌ كرده و محمد بن‌ محمد بن‌ عرفه‌ او را فاقد شرایط لازم‌ برای‌ احراز مقام‌ قضا دانسته‌ است‌، اما باید به‌ خاطر داشت‌ كه‌ این‌ داوری‌ بر زبان‌ رقیب‌ او در تونس‌ جاری‌ شده‌ است‌.


از علمای‌ مصری‌ معاصر ابن‌ خلدون‌، مقریزی‌، ابن‌ حجر، اقفهسى‌ و باعونى‌، شاید به‌ علت‌ اختلاط بیشترشان‌ با او و استفاده‌ از محضر وی‌، مقام‌ علمى‌ و كردارش‌ را ستوده‌اند و از او با تكریم‌ یاد كرده‌اند. مقریزی‌ مقدمه او را بى‌نظیر و آن‌ را چكیده دانش‌ها و اندیشه‌های‌ درست‌ مى‌دانست‌. ابن‌ حجر 7 جلد بزرگ‌ تاریخ‌ او را نمودار فضل‌ و اطلاع‌ او مى‌شمرد. وی‌ كه‌ بارها به‌ حضور ابن‌ خلدون‌ رسیده‌ و از بیانات‌ آموزنده‌ و به‌ویژه‌ تاریخ‌ او بهره‌مند شده‌ بوده‌، او را زبان‌آور، فصیح‌، بلیغ‌، با نگارش‌ خوب‌، آگاه‌ به‌ امور كشورداری‌ و با طبع‌ شعر متوسط معرفى‌ كرده‌ است‌. حافظ اقفهسى‌ نیز از او با تمجید سخن‌ گفته‌ است‌. باعونى‌ كه‌ با او محشور و میان‌ آن‌ دو پیوند دوستى‌ بوده‌ است‌، او را از «عجایب‌ زمان‌» و متبحر در علوم‌ نقلى‌ و عقلى‌ شمرده‌ است. ابن‌ عربشاه‌ او را به‌ هنگام‌ رفتن‌ به‌ حضور تیمور در دمشق‌، دانشمندی‌ مالكى‌مذهب‌ و شیرین‌سخنى‌ پسندیده‌مشرب‌ با عمامه‌ای‌ كوچك‌ و بُرْنُسى‌ زیبا (ردای‌ كلاهدار مغربى‌) و هیأتى‌ آراسته‌ وصف‌ كرده‌ است‌.
از علمای‌ مصری‌ معاصر ابن‌ خلدون‌، مقریزی‌، ابن‌ حجر، اقفهسى‌ و باعونى‌، شاید به‌ علت‌ اختلاط بیشترشان‌ با او و استفاده‌ از محضر وی‌، مقام‌ علمى‌ و كردارش‌ را ستوده‌اند و از او با تكریم‌ یاد كرده‌اند. مقریزی‌ مقدمه او را بى‌نظیر و آن‌ را چكیده دانش‌ها و اندیشه‌های‌ درست‌ مى‌دانست‌. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن‌ حجر]] 7 جلد بزرگ‌ تاریخ‌ او را نمودار فضل‌ و اطلاع‌ او مى‌شمرد. وی‌ كه‌ بارها به‌ حضور ابن‌ خلدون‌ رسیده‌ و از بیانات‌ آموزنده‌ و به‌ویژه‌ تاریخ‌ او بهره‌مند شده‌ بوده‌، او را زبان‌آور، فصیح‌، بلیغ‌، با نگارش‌ خوب‌، آگاه‌ به‌ امور كشورداری‌ و با طبع‌ شعر متوسط معرفى‌ كرده‌ است‌. حافظ اقفهسى‌ نیز از او با تمجید سخن‌ گفته‌ است‌. باعونى‌ كه‌ با او محشور و میان‌ آن‌ دو پیوند دوستى‌ بوده‌ است‌، او را از «عجایب‌ زمان‌» و متبحر در علوم‌ نقلى‌ و عقلى‌ شمرده‌ است. ابن‌ عربشاه‌ او را به‌ هنگام‌ رفتن‌ به‌ حضور تیمور در دمشق‌، دانشمندی‌ مالكى‌مذهب‌ و شیرین‌سخنى‌ پسندیده‌مشرب‌ با عمامه‌ای‌ كوچك‌ و بُرْنُسى‌ زیبا (ردای‌ كلاهدار مغربى‌) و هیأتى‌ آراسته‌ وصف‌ كرده‌ است‌.


ابن‌ خلدون‌ در زمان‌ خود به‌ تاریخ‌نگاری‌ و تاریخ‌اندیشى‌ شهره‌ بود، اما با همه تأثیری‌ كه‌ در افزایش‌ توجه‌ به‌ تاریخ‌ در مصر سده‌های‌ 8 و 9ق‌/14 و 15م‌ داشت، اندیشه‌هایش‌ در روزگار خود او بازتاب‌ كافى‌ نیافت‌، و هیچ‌یك‌ از مورخان‌ حتى‌ شاگردانش‌ راه‌ او را در این‌ زمینه‌ ادامه‌ ندادند؛ لیكن‌ اندیشه‌های‌ بدیع‌ و عمیق‌ او در زمان‌ و مكانى‌ دیگر جلب‌ نظر كرد و از سده گذشته‌ (13ق‌/ 19م‌) نام‌، آثار و افكار او سخت‌ مطرح‌ شد و پژوهش‌های‌ بسیاری‌ را به‌ خود اختصاص‌ داد.
ابن‌ خلدون‌ در زمان‌ خود به‌ تاریخ‌نگاری‌ و تاریخ‌اندیشى‌ شهره‌ بود، اما با همه تأثیری‌ كه‌ در افزایش‌ توجه‌ به‌ تاریخ‌ در مصر سده‌های‌ 8 و 9ق‌/14 و 15م‌ داشت، اندیشه‌هایش‌ در روزگار خود او بازتاب‌ كافى‌ نیافت‌، و هیچ‌یك‌ از مورخان‌ حتى‌ شاگردانش‌ راه‌ او را در این‌ زمینه‌ ادامه‌ ندادند؛ لیكن‌ اندیشه‌های‌ بدیع‌ و عمیق‌ او در زمان‌ و مكانى‌ دیگر جلب‌ نظر كرد و از سده گذشته‌ (13ق‌/ 19م‌) نام‌، آثار و افكار او سخت‌ مطرح‌ شد و پژوهش‌های‌ بسیاری‌ را به‌ خود اختصاص‌ داد.