۱۱۰٬۳۷۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR146195J1.jpg | عنوان = | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = استرآبادی، محمدامین (نویسنده) ابيصعب، رولا جوردي (محقق) مختاري خويي، رضا (مترجم) |زبان | زبان =فارسي | کد کنگره =2د5الف / 211 BP | موضوع =استرآب...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''دانشنامه شاهی''' تألیف محمدامین بن محمدشریف استرآبادى (متوفای 1036ق)، مقدمه، تحقیق و تصحیح از پروفسور رولا جردی ابیصعب استاد دانشگاه مکگیل کانادا و رضا مختاری | '''دانشنامه شاهی''' تألیف [[استرآبادی، محمدامین|محمدامین بن محمدشریف استرآبادى]] (متوفای 1036ق)، مقدمه، تحقیق و تصحیح از پروفسور [[ابيصعب، رولا جوردي|رولا جردی ابیصعب]] استاد دانشگاه مکگیل کانادا و [[مختاري خويي، رضا|رضا مختاری خویی]]؛ این رساله به دلایل مختلفی در شناخت فکر کلامی [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] اهمیت بسزایی دارد؛ از جمله افزون بر اینکه جزء آخرین نوشتههای اوست، در آن به تفصیل به طرح و بیان اندیشۀ کلامی خود پرداخته است و میتوان آن را با قدری تسامح یک دوره بحث در اصول دین دانست؛ زیرا مطالب پیرامون توحید شروع شده و تا نبوت و امامت را دربر میگیرد. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
استرآبادی دربارۀ حیات و دوران زندگی خود اطلاعات بسیار اندکی ارائه میدهد و شاید بتوان گفت او تعمد داشته دربارۀ حیات علمی خود دیگران را از فهم صحیح دور کند. اجمالاً این دانسته میشود که او به گفتۀ خودش در اوایل سنش در شیراز نزد محمد نسّابه به مدت چهار سال شرح عضدی بر مختصر حاجبی را خوانده است. چنانکه او به استاد دیگرش میرزاجان باغنوی اشاره میکند و از آنجا که میرزاجان در سال 984 قمری شیراز را ترک کرده، پس تحصیل نزد وی باید قبل از این سال باشد. همچنین استرآبادی زمان دریافت اجازه از صاحب مدارک را عنفوان جوانی بیان میکند؛ حال اگر او هنگامی که شرح عضدی بر مختصر را نزد نسّابه شروع کرده، حداقل پانزدهساله باشد و چنانکه میگوید این دوره چهار سال طول کشیده، پس باید وی تا قبل از شروع تحصیل علم کلام نزد میرزاجان باغنوی حداقل نوزده سال سن داشته باشد. استرآبادی هنگام وفات حداقل بین 69 تا 73 ساله بوده است و حداقل باید متولد بین 963 الی 967 باشد. | [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] دربارۀ حیات و دوران زندگی خود اطلاعات بسیار اندکی ارائه میدهد و شاید بتوان گفت او تعمد داشته دربارۀ حیات علمی خود دیگران را از فهم صحیح دور کند. اجمالاً این دانسته میشود که او به گفتۀ خودش در اوایل سنش در شیراز نزد محمد نسّابه به مدت چهار سال شرح عضدی بر مختصر حاجبی را خوانده است. چنانکه او به استاد دیگرش میرزاجان باغنوی اشاره میکند و از آنجا که میرزاجان در سال 984 قمری شیراز را ترک کرده، پس تحصیل نزد وی باید قبل از این سال باشد. همچنین [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] زمان دریافت اجازه از صاحب مدارک را عنفوان جوانی بیان میکند؛ حال اگر او هنگامی که شرح عضدی بر مختصر را نزد نسّابه شروع کرده، حداقل پانزدهساله باشد و چنانکه میگوید این دوره چهار سال طول کشیده، پس باید وی تا قبل از شروع تحصیل علم کلام نزد میرزاجان باغنوی حداقل نوزده سال سن داشته باشد. [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] هنگام وفات حداقل بین 69 تا 73 ساله بوده است و حداقل باید متولد بین 963 الی 967 باشد. | ||
برخی از آثار استرآبادی عبارتند از: البداء، جوابات المسائل ظهیریة، حاشیة انموذج العلوم، شرح اصول الکافی، حاشیة من لا یحضره الفقیه، شرح تهذیب الکلام، حاشیة تهذیب الکلام، طهارت شراب، طهارة الخمر، دانشنامۀ شاهی و ... . | برخی از آثار [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] عبارتند از: البداء، جوابات المسائل ظهیریة، حاشیة انموذج العلوم، شرح اصول الکافی، حاشیة من لا یحضره الفقیه، شرح تهذیب الکلام، حاشیة تهذیب الکلام، طهارت شراب، طهارة الخمر، دانشنامۀ شاهی و ... . | ||
رسالۀ «دانشنامۀ شاهی» به دلایل مختلفی در شناخت فکر کلامی استرآبادی اهمیت بسزایی دارد؛ از جمله افزون بر اینکه جزء آخرین نوشتههای اوست، در آن به تفصیل به طرح و بیان اندیشۀ کلامی خود پرداخته است و میتوان آن را با قدری تسامح یک دوره بحث در اصول دین دانست؛ زیرا مطالب پیرامون توحید شروع شده و تا نبوت و امامت را دربر میگیرد. | رسالۀ «دانشنامۀ شاهی» به دلایل مختلفی در شناخت فکر کلامی [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] اهمیت بسزایی دارد؛ از جمله افزون بر اینکه جزء آخرین نوشتههای اوست، در آن به تفصیل به طرح و بیان اندیشۀ کلامی خود پرداخته است و میتوان آن را با قدری تسامح یک دوره بحث در اصول دین دانست؛ زیرا مطالب پیرامون توحید شروع شده و تا نبوت و امامت را دربر میگیرد. | ||
«دانشنامۀ شاهی» ظاهراً جزء آخرین تألیفات استرآبادی و شاید آخرین آنها باشد. این رساله چکیدهای از عقاید کلامی، اعتقادی و فلسفی اوست. در مقدمۀ کتاب میگوید: «این رساله در طریقه خاصه به منزله کتاب اربعین فخر رازی است در طریقه عامه مرتب بر چهل فائده شد». کلبرگ بر اساس اینکه این رساله به سلطان محمد قطبشاه اهدا شده، احتمال داده است که شاید استرآبادی مدتی در هند ساکن بوده باشد. اما این دلیل برای اثبات سکونت او در هند بسنده نیست؛ چراکه او رسالههایی برای شاه صفوی نیز ارسال کرده، بدون اینکه در ایران حضور داشته باشد. | «دانشنامۀ شاهی» ظاهراً جزء آخرین تألیفات [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] و شاید آخرین آنها باشد. این رساله چکیدهای از عقاید کلامی، اعتقادی و فلسفی اوست. در مقدمۀ کتاب میگوید: «این رساله در طریقه خاصه به منزله کتاب اربعین فخر رازی است در طریقه عامه مرتب بر چهل فائده شد». کلبرگ بر اساس اینکه این رساله به سلطان محمد قطبشاه اهدا شده، احتمال داده است که شاید [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] مدتی در هند ساکن بوده باشد. اما این دلیل برای اثبات سکونت او در هند بسنده نیست؛ چراکه او رسالههایی برای شاه صفوی نیز ارسال کرده، بدون اینکه در ایران حضور داشته باشد. | ||
آقابزرگ تهرانی اشاره میکند که نسخهای از «دانشنامۀ شاهی» را با حواشی ملامحمدطاهر که به نظرش ملامحمدطاهر قمی نویسندۀ «حکمة العارفین» است در کتابخانۀ مرعشی دیده است. از آنجایی که استرآبادی در این رساله برخی مبانی و مطالب فلسفی را تأیید کرده است، مانند تأیید «برهان اسد و اخصر فارابی»، تأیید «تجرد روح»، تأیید صحت کلام فلاسفه دربارۀ صفات زائد الهی و ...؛ بنابراین پرداختن به این مطالب توسط ملامحمدطاهر که در کتب خود به نقد مفصل این مبانی پرداخته است، بخشی از این حواشی باشد. | [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانی]] اشاره میکند که نسخهای از «دانشنامۀ شاهی» را با حواشی [[قمی، محمدطاهر بن محمدحسین|ملامحمدطاهر]] که به نظرش [[قمی، محمدطاهر بن محمدحسین|ملامحمدطاهر قمی]] نویسندۀ «حکمة العارفین» است در کتابخانۀ مرعشی دیده است. از آنجایی که استرآبادی در این رساله برخی مبانی و مطالب فلسفی را تأیید کرده است، مانند تأیید «برهان اسد و اخصر فارابی»، تأیید «تجرد روح»، تأیید صحت کلام فلاسفه دربارۀ صفات زائد الهی و ...؛ بنابراین پرداختن به این مطالب توسط [[قمی، محمدطاهر بن محمدحسین|ملامحمدطاهر]] که در کتب خود به نقد مفصل این مبانی پرداخته است، بخشی از این حواشی باشد. | ||
استرآبادی در ابتدای کتاب که زبده و چکیدهای از آرای فقهی و کلامی و اصولی وی است، میگوید: «ائمه ایشان را نهی کرده بودند از فن کلام و از فن اصول فقه .... و همچنین از فن فقه ... و لهذا در فنون ثلاثه اختلافات و تناقضات بسیار واقع شده .... و تعلیم فن کلام و فن اصول فقه و فن فقه به اصحاب خود کردهاند و آن سه فن در کثیری از مسائل مخالفت دارد با فنون که عامه تدوین آن کردهاند». به این ترتیب استرآبادی معتقد است که حتی در علم کلام نیز پیرو منهج اخباری خواهد بود و آن غیر از کلامی است که متکلمین امامیه ارائه دادهاند. | [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] در ابتدای کتاب که زبده و چکیدهای از آرای فقهی و کلامی و اصولی وی است، میگوید: «ائمه ایشان را نهی کرده بودند از فن کلام و از فن اصول فقه .... و همچنین از فن فقه ... و لهذا در فنون ثلاثه اختلافات و تناقضات بسیار واقع شده .... و تعلیم فن کلام و فن اصول فقه و فن فقه به اصحاب خود کردهاند و آن سه فن در کثیری از مسائل مخالفت دارد با فنون که عامه تدوین آن کردهاند». به این ترتیب [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] معتقد است که حتی در علم کلام نیز پیرو منهج اخباری خواهد بود و آن غیر از کلامی است که متکلمین امامیه ارائه دادهاند. | ||
همچنین با وجود ادعای کلام اخباری و متهم کردن دیگران به تبعیت از کلام عامه، خود در بسیاری از مباحث کلامی جانب علمای عامه را گرفته و مکرر از ایشان تمجید میکند. گذشته از اینها، دقت در مباحث این رساله روشن میکند که هیچ دگردیسی در اندیشۀ کلامی استرآبادی به نسبت رسالههای کلامی وی رخ نداده و همان مطالب موجود در رسالههای «البداء»، «فی علم الواجب»، «اربع فوائد الکلامیة» و «المباحث الثلاثة» در همین کتاب با تفصیل بیشتری ارائه شده است. | همچنین با وجود ادعای کلام اخباری و متهم کردن دیگران به تبعیت از کلام عامه، خود در بسیاری از مباحث کلامی جانب علمای عامه را گرفته و مکرر از ایشان تمجید میکند. گذشته از اینها، دقت در مباحث این رساله روشن میکند که هیچ دگردیسی در اندیشۀ کلامی [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] به نسبت رسالههای کلامی وی رخ نداده و همان مطالب موجود در رسالههای «البداء»، «فی علم الواجب»، «اربع فوائد الکلامیة» و «المباحث الثلاثة» در همین کتاب با تفصیل بیشتری ارائه شده است. | ||
در فهارس نسخ خطی، حدود چهل نسخه برای این رساله وجود داشته که مصححین به تقریبا بیست مورد از آنها دسترسی داشتهاند و پس از بررسی چهار نسخه برای تصحیح انتخاب شده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5613 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | در فهارس نسخ خطی، حدود چهل نسخه برای این رساله وجود داشته که مصححین به تقریبا بیست مورد از آنها دسترسی داشتهاند و پس از بررسی چهار نسخه برای تصحیح انتخاب شده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5613 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> |