۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ازدی (ابهام زدایی)' به 'ازدی (ابهامزدایی)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
وی به سبب اقامت در شهر بجایه به '''عبدالحق بجایى''' نیز شهرت داشته است. بعضى او را عبدالحق یمانى گفتهاند كه اشتباه است. تاریخ تولد وی را به اختلاف، ربیع الأول 510ق و یا به گفته ابن زبیر، 514ق و درگذشت او را نیز به اختلاف، در ربیع الآخر 581ق و یا 582ق نوشتهاند، تاریخ درست درگذشت وی نیز بنا بر تصریح غبرینى بر اساس نوشته قبر وی، باید در 582ق باشد. | وی به سبب اقامت در شهر بجایه به '''عبدالحق بجایى''' نیز شهرت داشته است. بعضى او را عبدالحق یمانى گفتهاند كه اشتباه است. تاریخ تولد وی را به اختلاف، ربیع الأول 510ق و یا به گفته ابن زبیر، 514ق و درگذشت او را نیز به اختلاف، در ربیع الآخر 581ق و یا 582ق نوشتهاند، تاریخ درست درگذشت وی نیز بنا بر تصریح غبرینى بر اساس نوشته قبر وی، باید در 582ق باشد. | ||
==مشایخ== | ==مشایخ== | ||
ابن خراط از محیىالدین ابن | ابن خراط از [[ابن عربی، محمد بن علی|محیىالدین ابن عربى]]، ابوالحسین شریح بن محمد، ابوالحكم بن بَرّجان، ابوحفص عمر بن ایوب، ابوبكر بن مدیر و دیگران حدیث شنیده و روایت كرده و از ابوالقاسم بن عساكر اجازه دریافت كرده است. | ||
ابن خراط بعد از 550ق/1155م در اثر اوضاع آشفته و آشوبى كه در اندلس پدید آمد و منجر به سقوط دولت لمتونیه و روی كار آمدن دولت مؤمنیه گردید، به بجایه رفت و به نشر دانش پرداخت و امامت جامع بجایه را به عهده گرفت. | ابن خراط بعد از 550ق/1155م در اثر اوضاع آشفته و آشوبى كه در اندلس پدید آمد و منجر به سقوط دولت لمتونیه و روی كار آمدن دولت مؤمنیه گردید، به بجایه رفت و به نشر دانش پرداخت و امامت جامع بجایه را به عهده گرفت. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
او شاگردان بسیاری تربیت كرده و افراد بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و روایت كردهاند كه از آن جمله ابومحمد عبدالله بن احمد بن ابىالقاسم تمیمى، ابوالحكم مروان بن عمار، ابوالحسن على بن محمد معافری خطیب بیتالمقدس، ابوالعباس احمد ابن محمد عَزّفى و جمعى دیگر را مىتوان نام برد. كسانى نیز چون ابوعلى حسن بن محمد بن حسن انصاری و یحیى بن عبدالرحمان بن عبدالمنعم قیسى دمشقى و عتیق بن عبدالجبار ابوبكر الجذامى بلنسى از وی اجازه روایت حدیث كسب كردهاند. | او شاگردان بسیاری تربیت كرده و افراد بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و روایت كردهاند كه از آن جمله ابومحمد عبدالله بن احمد بن ابىالقاسم تمیمى، ابوالحكم مروان بن عمار، ابوالحسن على بن محمد معافری خطیب بیتالمقدس، ابوالعباس احمد ابن محمد عَزّفى و جمعى دیگر را مىتوان نام برد. كسانى نیز چون ابوعلى حسن بن محمد بن حسن انصاری و یحیى بن عبدالرحمان بن عبدالمنعم قیسى دمشقى و عتیق بن عبدالجبار ابوبكر الجذامى بلنسى از وی اجازه روایت حدیث كسب كردهاند. | ||
ابن خراط در بجایه با ابومدین شعیب بن حسین انصاری اندلسى تلمسانى از بزرگان صوفیه ملاقات و به تقدم وی در طریقت اعتراف كرد و درباره او گفت كه ابومدین وارث علم حقیقت است. | ابن خراط در بجایه با [[ابومدین مغربی، شعیب بن حسین|ابومدین شعیب بن حسین انصاری اندلسى تلمسانى]] از بزرگان صوفیه ملاقات و به تقدم وی در طریقت اعتراف كرد و درباره او گفت كه ابومدین وارث علم حقیقت است. | ||
==ویژگیها== | ==ویژگیها== | ||
ابن خراط برای اوقات شبانهروز خود برنامهای منظم داشت و از ساعاتى كه به علم و دانش اختصاص داده بود به خوبى استفاده مىكرد. او مردی قانع و به صلاح و زهد و ورع و خیر، متصف بود. ابن خراط شعر نیز مىسرود و ضبّى و غبرینى، ابیاتى از وی كه بیشتر در زهد و پرهیزكاری است، نقل كردهاند. | ابن خراط برای اوقات شبانهروز خود برنامهای منظم داشت و از ساعاتى كه به علم و دانش اختصاص داده بود به خوبى استفاده مىكرد. او مردی قانع و به صلاح و زهد و ورع و خیر، متصف بود. ابن خراط شعر نیز مىسرود و ضبّى و غبرینى، ابیاتى از وی كه بیشتر در زهد و پرهیزكاری است، نقل كردهاند. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
در 581ق/1185م هنگامى كه على بن اسحاق (میورقى مرابطى معروف به ابن غانیه) بجایه را تصرف كرد و مردم را به بیعت با ابوالعباس احمد الناصر خلیفه عباسى دعوت كرد، ابن خراط خطیب بجایه بود و در همین دوره بود كه از جانب ابن غانیه برای مدت اندكى به مقام قضا رسید، اما قاضى بودن وی چندان شهرتى ندارد و غبرینى نوشته است كه از مدارك و اسنادی كه نام وی در آنها آمده است، بدین امر آگاهى یافتم. بعد از خارج شدن على بن اسحاق از بجایه و بازگشت ابویوسف یعقوب منصور (موحدی)، چون استنباط مىشد كه ابن غانیه مورد تأیید ابن خراط بوده و با او همكاری داشته است، ابویوسف كمر به قتل وی بست، اما پیش از اجرای تصمیم خود، ابن خراط ناگهان درگذشت و در خارج باب المرسى به خاك سپرده شد. قبر وی زیارتگاه مردم قرار گرفت و طالبان علم، كتب وی را در كنار قبرش قرائت مىكردند. | در 581ق/1185م هنگامى كه على بن اسحاق (میورقى مرابطى معروف به ابن غانیه) بجایه را تصرف كرد و مردم را به بیعت با ابوالعباس احمد الناصر خلیفه عباسى دعوت كرد، ابن خراط خطیب بجایه بود و در همین دوره بود كه از جانب ابن غانیه برای مدت اندكى به مقام قضا رسید، اما قاضى بودن وی چندان شهرتى ندارد و غبرینى نوشته است كه از مدارك و اسنادی كه نام وی در آنها آمده است، بدین امر آگاهى یافتم. بعد از خارج شدن على بن اسحاق از بجایه و بازگشت ابویوسف یعقوب منصور (موحدی)، چون استنباط مىشد كه ابن غانیه مورد تأیید ابن خراط بوده و با او همكاری داشته است، ابویوسف كمر به قتل وی بست، اما پیش از اجرای تصمیم خود، ابن خراط ناگهان درگذشت و در خارج باب المرسى به خاك سپرده شد. قبر وی زیارتگاه مردم قرار گرفت و طالبان علم، كتب وی را در كنار قبرش قرائت مىكردند. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
ضبى نوشته است كه ابن خراط دارای تألیفاتى نیكو بوده و او خود، بعضى از آنها را نزد وی قرائت كرده است. غبرینى آثار او را پرارزش دانسته كه مردم آنها را روایت و قرائت مىكردهاند. ابن فرحون آثار بسیاری از او را نام برده و نوشته است كه در فتنه و آشوب و غارتى كه در اندلس پیش آمد، برخى از آنها از میان رفتهاند. از تألیفات وی ظاهراً تاكنون چیزی به چاپ نرسیده، اما بعضى از آنها به صورت خطى موجود است: | [[مفضل ضبی، مفضل بن محمد|ضبى]] نوشته است كه ابن خراط دارای تألیفاتى نیكو بوده و او خود، بعضى از آنها را نزد وی قرائت كرده است. غبرینى آثار او را پرارزش دانسته كه مردم آنها را روایت و قرائت مىكردهاند. ابن فرحون آثار بسیاری از او را نام برده و نوشته است كه در فتنه و آشوب و غارتى كه در اندلس پیش آمد، برخى از آنها از میان رفتهاند. از تألیفات وی ظاهراً تاكنون چیزی به چاپ نرسیده، اما بعضى از آنها به صورت خطى موجود است: | ||
===آثار خطی=== | ===آثار خطی=== | ||
#الأحكام الصغری، كه نسخههایى از آن در موزه بریتانیا، جامع قرویین فاس و كتابخانه خدیویه موجود است. صدرالدین محمد بن عمر بن مرحل مصری (د 716ق/1316م) بر این كتاب شرحى نوشته است؛ | #الأحكام الصغری، كه نسخههایى از آن در موزه بریتانیا، جامع قرویین فاس و كتابخانه خدیویه موجود است. صدرالدین محمد بن عمر بن مرحل مصری (د 716ق/1316م) بر این كتاب شرحى نوشته است؛ |