ابن حسام، محمد بن‌ حسام‌الدین‌: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۲: خط ۵۲:
از ابن‌ حسام‌ 3 پسر باقى‌ ماند، كه‌ حسامى‌ واعظ از هر 3 سخن‌ گفته‌ و آنان‌ را به‌ زهد و علم‌ و تقوا ستوده‌ است.
از ابن‌ حسام‌ 3 پسر باقى‌ ماند، كه‌ حسامى‌ واعظ از هر 3 سخن‌ گفته‌ و آنان‌ را به‌ زهد و علم‌ و تقوا ستوده‌ است.
==آثار==
==آثار==
#دیوان‌ اشعار، كه‌ شامل‌ قصاید، غزلیات‌ و انواع‌ دیگر نظم‌ چون‌ ترجیع‌بند، تركیب‌بند، مخمّس‌، مثمّن‌، مربّع‌، ملمّع‌ و لغز است‌. موضوع‌ اشعار او غالباً حمد خداوند و نعت‌ رسول ‌اكرم‌(ص‌) و منقبت‌ [[امام علی علیه‌السلام|على‌ بن‌ ابى‌طالب‌(ع‌)]] و فرزندان‌ اوست‌ و در قصاید بسیار به‌ شرح‌ واقعه كربلا، شهادت‌ [[امام حسین علیه‌السلام|حسین‌ بن‌ على‌(ع‌)]]، قساوت‌ دشمنان‌ اهل‌بیت‌ و موضوعات‌ مشابه‌ پرداخته‌ است‌. در قصیده‌سرایى‌ از شیوه سخن‌سرایان‌ بزرگ‌ چون‌ انوری‌ و خاقانى‌ و كمال‌الدین‌ اسماعیل‌ و ظهیر فاریابى‌ و سلمان‌ ساوجى‌ پیروی‌ و در موارد بسیار از اشعار آنان‌ اقتفاء و تضمین‌ كرده‌ است‌. آوردن‌ تلمیحات‌ مناسب‌، درج‌ آیات‌ و احادیث‌، اشاره‌ به‌ اشخاص‌ و وقایع‌ تاریخى‌، و استفاده‌ از نكات‌ علمى‌ و ادبى‌ از خصوصیات‌ شعر اوست‌، و در بكاربردن‌ قوافى‌ و ردیف‌های‌ مشكل‌، التزام‌های‌ دشوار و اشكال‌ شعر غریب‌ چون‌ تربیع‌ و تسدیس‌ و تسمیط و تشجیر، توانایى‌ خاص‌ دارد. قصیده موشح‌ او به‌ نام‌ «سحریه‌» در نعت‌ رسول‌ اكرم‌(ص‌) مشحون‌ است‌ به‌ انواع‌ صنایع‌ بدیعى‌، كه‌ از ابیات‌ آن،‌ اوزان‌ مختلف‌ استخراج‌ مى‌شود، از حروف‌ اول‌ ابیات‌ نیز 3 بیت‌ مستقل‌ به‌ وزن‌ دیگر به‌ دست‌ مى‌آید. ابن‌ حسام‌ در سرودن‌ این‌گونه‌ اشعار به‌ قصاید «مصنوع‌» قوامى‌ مطرّزی‌ (سده 6ق‌) مخصوصاً رائیه معروف‌ او به‌ نام‌ «بدائع‌الأسحار في‌ صنائع‌الأشعار»، ذوالفقار شیروانى‌ (سده 7ق‌) و سلمان‌ ساوجى‌ نظر داشته‌ و از روش‌ آنان‌ تقلید كرده‌ است‌. دیوان‌ قصاید او در 1307ق‌ در تهران‌ چاپ‌سنگى‌ شده‌ است‌.
#دیوان‌ اشعار، كه‌ شامل‌ قصاید، غزلیات‌ و انواع‌ دیگر نظم‌ چون‌ ترجیع‌بند، تركیب‌بند، مخمّس‌، مثمّن‌، مربّع‌، ملمّع‌ و لغز است‌. موضوع‌ اشعار او غالباً حمد خداوند و نعت‌ رسول ‌اكرم‌(ص‌) و منقبت‌ [[امام علی علیه‌السلام|على‌ بن‌ ابى‌طالب‌(ع‌)]] و فرزندان‌ اوست‌ و در قصاید بسیار به‌ شرح‌ واقعه كربلا، شهادت‌ [[امام حسین علیه‌السلام|حسین‌ بن‌ على‌(ع‌)]]، قساوت‌ دشمنان‌ اهل‌بیت‌ و موضوعات‌ مشابه‌ پرداخته‌ است‌. در قصیده‌سرایى‌ از شیوه سخن‌سرایان‌ بزرگ‌ چون‌ [[انوری، محمد بن محمد|انوری‌]] و [[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانى‌]] و كمال‌الدین‌ اسماعیل‌ و [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابى‌]] و [[سلمان ساوجی، سلمان بن محمد|سلمان‌ ساوجى‌]] پیروی‌ و در موارد بسیار از اشعار آنان‌ اقتفاء و تضمین‌ كرده‌ است‌. آوردن‌ تلمیحات‌ مناسب‌، درج‌ آیات‌ و احادیث‌، اشاره‌ به‌ اشخاص‌ و وقایع‌ تاریخى‌، و استفاده‌ از نكات‌ علمى‌ و ادبى‌ از خصوصیات‌ شعر اوست‌، و در بكاربردن‌ قوافى‌ و ردیف‌های‌ مشكل‌، التزام‌های‌ دشوار و اشكال‌ شعر غریب‌ چون‌ تربیع‌ و تسدیس‌ و تسمیط و تشجیر، توانایى‌ خاص‌ دارد. قصیده موشح‌ او به‌ نام‌ «سحریه‌» در نعت‌ رسول‌ اكرم‌(ص‌) مشحون‌ است‌ به‌ انواع‌ صنایع‌ بدیعى‌، كه‌ از ابیات‌ آن،‌ اوزان‌ مختلف‌ استخراج‌ مى‌شود، از حروف‌ اول‌ ابیات‌ نیز 3 بیت‌ مستقل‌ به‌ وزن‌ دیگر به‌ دست‌ مى‌آید. ابن‌ حسام‌ در سرودن‌ این‌گونه‌ اشعار به‌ قصاید «مصنوع‌» قوامى‌ مطرّزی‌ (سده 6ق‌) مخصوصاً رائیه معروف‌ او به‌ نام‌ «بدائع‌الأسحار في‌ صنائع‌الأشعار»، ذوالفقار شیروانى‌ (سده 7ق‌) و [[سلمان ساوجی، سلمان بن محمد|سلمان‌ ساوجى‌]] نظر داشته‌ و از روش‌ آنان‌ تقلید كرده‌ است‌. دیوان‌ قصاید او در 1307ق‌ در تهران‌ چاپ‌سنگى‌ شده‌ است‌.
#خاورنامه‌ (یا خاوران‌ نامه‌ )، منظومه‌ای‌ است‌ به‌ وزن‌ متقارب‌ و به‌ تقلید از [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه فردوسى‌]]، كه‌ نظم‌ آن‌ در 830ق‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ است‌. موضوع‌ خاورنامه‌ شرح‌ غزوات‌ على‌ بن‌ ابى‌طالب‌(ع‌) و دلاوری‌های‌ او و اصحاب‌ اوست‌ و همچون‌ سایر منظومه‌های‌ حماسى‌ و دینى‌ تركیبى‌ است‌ از وقایع‌ تاریخى‌ و افسانه‌های‌ عامیانه‌. این‌ منظومه‌ از بهترین‌ نمونه‌های‌ حماسه دینى‌ است‌ و شاعر در نظم‌ آن‌ چنان‌كه‌ خود گوید، به‌ كتابى‌ كه‌ به‌ زبان‌ عربى‌ بوده‌ نظر داشته‌ است‌. این‌ منظومه‌ در ایران‌ و هند شهرت‌ و رواج‌ بسیار داشته‌ است‌. به‌ سبب‌ سرودن‌ این‌ منظومه‌ ابن‌ حسام‌ را «فردوسى‌ ثانى‌» لقب‌ داده‌اند. خاوران‌نامه‌ در سده 11ق‌ به‌ دست‌ شاعری‌ دكنى‌ متخلص‌ به‌ رستمى‌ برای‌ خدیجه‌ سلطان‌ شهربانو، همسر سلطان‌ محمد عادلشاه‌ پادشاه‌ دكن‌ (1037- 1067ق‌/ 1627-1656م‌) به‌ زبان‌ دكنى‌ ترجمه‌ شد. این‌ كتاب‌ چندین‌ بار در ایران‌ و هند به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
#خاورنامه‌ (یا خاوران‌ نامه‌ )، منظومه‌ای‌ است‌ به‌ وزن‌ متقارب‌ و به‌ تقلید از [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه فردوسى‌]]، كه‌ نظم‌ آن‌ در 830ق‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ است‌. موضوع‌ خاورنامه‌ شرح‌ غزوات‌ على‌ بن‌ ابى‌طالب‌(ع‌) و دلاوری‌های‌ او و اصحاب‌ اوست‌ و همچون‌ سایر منظومه‌های‌ حماسى‌ و دینى‌ تركیبى‌ است‌ از وقایع‌ تاریخى‌ و افسانه‌های‌ عامیانه‌. این‌ منظومه‌ از بهترین‌ نمونه‌های‌ حماسه دینى‌ است‌ و شاعر در نظم‌ آن‌ چنان‌كه‌ خود گوید، به‌ كتابى‌ كه‌ به‌ زبان‌ عربى‌ بوده‌ نظر داشته‌ است‌. این‌ منظومه‌ در ایران‌ و هند شهرت‌ و رواج‌ بسیار داشته‌ است‌. به‌ سبب‌ سرودن‌ این‌ منظومه‌ ابن‌ حسام‌ را «فردوسى‌ ثانى‌» لقب‌ داده‌اند. خاوران‌نامه‌ در سده 11ق‌ به‌ دست‌ شاعری‌ دكنى‌ متخلص‌ به‌ رستمى‌ برای‌ خدیجه‌ سلطان‌ شهربانو، همسر سلطان‌ محمد عادلشاه‌ پادشاه‌ دكن‌ (1037- 1067ق‌/ 1627-1656م‌) به‌ زبان‌ دكنى‌ ترجمه‌ شد. این‌ كتاب‌ چندین‌ بار در ایران‌ و هند به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
#نظم‌ نثراللآلي‌، ترجمه منظوم‌ شماری‌ از كلمات‌ قصار [[امام علی علیه‌السلام|حضرت‌ على‌(ع‌)]] است‌. شاعر در این‌ كار به‌ رساله معروف‌ رشیدالدین‌ وطواط، نثراللآلي‌ من‌ كلام‌ امیرالمؤمنین‌ علي‌، نظر داشته‌، و هر «كلمه‌» را در یك‌ بیت‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ است‌. بخشى‌ از این‌ اثر كه‌ در نسخ‌ خطى‌ موجود بوده‌ ضمن‌ دیوان‌ او اخیراً طبع‌ شده‌ است‌.
#نظم‌ نثراللآلي‌، ترجمه منظوم‌ شماری‌ از كلمات‌ قصار [[امام علی علیه‌السلام|حضرت‌ على‌(ع‌)]] است‌. شاعر در این‌ كار به‌ رساله معروف‌ [[رشید وطواط، محمد بن محمد|رشیدالدین‌ وطواط]]، نثراللآلي‌ من‌ كلام‌ امیرالمؤمنین‌ علي‌، نظر داشته‌، و هر «كلمه‌» را در یك‌ بیت‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ است‌. بخشى‌ از این‌ اثر كه‌ در نسخ‌ خطى‌ موجود بوده‌ ضمن‌ دیوان‌ او اخیراً طبع‌ شده‌ است‌.
#دلائل‌النبوة و نسب‌نامه‌، منظومه‌ای‌ است‌ در ذكر دلایل‌ نبوت‌ پیامبر اكرم‌ كه‌ در پى‌ آن‌ نسب‌نامه آن‌ حضرت‌ تا حضرت‌ آدم‌(ع‌) به‌ نظم‌ درآمده‌ و ضمن‌ دیوان‌ او به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌. <ref> مجتبائى،  فتح‌الله‌، ج3، ص356-357</ref>
#دلائل‌النبوة و نسب‌نامه‌، منظومه‌ای‌ است‌ در ذكر دلایل‌ نبوت‌ پیامبر اكرم‌ كه‌ در پى‌ آن‌ نسب‌نامه آن‌ حضرت‌ تا حضرت‌ آدم‌(ع‌) به‌ نظم‌ درآمده‌ و ضمن‌ دیوان‌ او به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌. <ref> مجتبائى،  فتح‌الله‌، ج3، ص356-357</ref>