۱۰۵٬۷۰۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR110781J1.jpg | عنوان =جام نو و مي کهن: مقالاتي از اصحاب حکمت جاويدان | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = دهقان، مصطفي (گردآورنده) گروهی از نویسندگان (نویسنده) |زبان | زبان = فارسي | کد کنگره =B ۷۹۸/ف۲ ،د۹ | موض...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''جام نو و می کهن: مقالاتی از اصحاب حکمت خالده''' تألیف گروهی از نویسندگان و مترجمان به کوشش مصطفی | '''جام نو و می کهن: مقالاتی از اصحاب حکمت خالده''' تألیف گروهی از نویسندگان و مترجمان به کوشش [[مصطفی دهقان]]؛ این کتاب، چنانکه از نامش پیداست، منتخبی از مقالات اصحاب حکمت خالده، مشهور به سنتگرایان معاصر است که با هدف معرفی پارهای از مهمترین آرای ایشان گرد آمده؛ از مباحثی چون بحث در مابعدالطبیعه و نقد مدرنیته گرفته تا سخن از دین و عرفان و هنر و رمزپردازی. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
عمر نسبتاً کوتاه اما آکنده از فعالیت حکیمان سنتی عصر کنونی چنان وسعت و نفوذی داشته است که تقریباً هیچ خطۀ شایان توجه را در سراسر آفاق ناگشوده باقی نگذاشته است. مراودات و مفاوضات با حکیم و عالمان اسلامی و مسیحی و یهودی و بودایی و چینی و هندی در شرق و غرب و تألیف و تصنیف در وحدت متعالی ادیان و آشنایی با فلسفۀ اولی و مباحثه و مناظره با فیلسوفان معاصر و مبارزه بر ضد دعوت تجددگرایی و تقریر مقالات در دفع و رد تالیان آن و سعی در کشف رموز سنتی و بذل همت در جرح شبهات بعضی از هنرمندان عصر در باب هنر و سیاحت در بلاد سرخپوستان و برهمنان و صحبت با مشایخ معاصر صوفیه در آفریقا، همه احاطه و وسعت آگاهی ایشان را از فرهنگ امروز و دیروز نشان میدهد و از مساعی ایشان در عین حال مکتبی صاحبنظر، دعوتگر، منتقد، عارف و خوشتقریر و لطیف میسازد که تعلیم عموم اهل ادیان را با عرفان و در قالب «حکمت خالده» تلفیق کرده است. مسئلۀ عرفان را اساس ادیان تلقی کردهاند و همین مسئله است که آنها را از تعصب خاص ارباب شریعت دور ساخته است و بدون آنکه بیبرهان و از روی حب و بغض در تخطئۀ اهل مقال بکوشند، از هر فرقه و نحلۀ راستدینی آنچه را موجب تزکیۀ نفوس انسانی میپندارند، ستودهاند. بدینگونه تعلیم آنها ناچار نمیتواند از جنبۀ عرفانی خالی باشد و خود آنها نیز به لزوم این مطلب که موجب معرفت حقیقت ادیان و در عین حال استفاده از مواریث حکمت انبیاء و حکماست، تصریح دارند. | عمر نسبتاً کوتاه اما آکنده از فعالیت حکیمان سنتی عصر کنونی چنان وسعت و نفوذی داشته است که تقریباً هیچ خطۀ شایان توجه را در سراسر آفاق ناگشوده باقی نگذاشته است. مراودات و مفاوضات با حکیم و عالمان اسلامی و مسیحی و یهودی و بودایی و چینی و هندی در شرق و غرب و تألیف و تصنیف در وحدت متعالی ادیان و آشنایی با فلسفۀ اولی و مباحثه و مناظره با فیلسوفان معاصر و مبارزه بر ضد دعوت تجددگرایی و تقریر مقالات در دفع و رد تالیان آن و سعی در کشف رموز سنتی و بذل همت در جرح شبهات بعضی از هنرمندان عصر در باب هنر و سیاحت در بلاد سرخپوستان و برهمنان و صحبت با مشایخ معاصر صوفیه در آفریقا، همه احاطه و وسعت آگاهی ایشان را از فرهنگ امروز و دیروز نشان میدهد و از مساعی ایشان در عین حال مکتبی صاحبنظر، دعوتگر، منتقد، عارف و خوشتقریر و لطیف میسازد که تعلیم عموم اهل ادیان را با عرفان و در قالب «حکمت خالده» تلفیق کرده است. مسئلۀ عرفان را اساس ادیان تلقی کردهاند و همین مسئله است که آنها را از تعصب خاص ارباب شریعت دور ساخته است و بدون آنکه بیبرهان و از روی حب و بغض در تخطئۀ اهل مقال بکوشند، از هر فرقه و نحلۀ راستدینی آنچه را موجب تزکیۀ نفوس انسانی میپندارند، ستودهاند. بدینگونه تعلیم آنها ناچار نمیتواند از جنبۀ عرفانی خالی باشد و خود آنها نیز به لزوم این مطلب که موجب معرفت حقیقت ادیان و در عین حال استفاده از مواریث حکمت انبیاء و حکماست، تصریح دارند. | ||
در این راه نخست رنه گنون (1886 ـ 1951) بود که در دینای جدید و در کار سنت اهتمام کرد. غیر از یک دو استاد علامۀ سیلانی و سوئیسی و احیاناً بعشی دیگر که در تبیین و تکمیل اساس تعلیم نکتهها درافزودهاند و در تحقیق در ادیان از اعاظم عصر کنونی به شمار میآیند، آنچه امروز نزد مریدان این حلقه متداول است، اصولاً حاصل مواعظ گنون است. اما این نه بدان معناست که وی را به غلط «بنیانگذار مسلکی تازه» بخوانند. اساساً تأسیسی در کار نیست؛ سخن از حقایق و حکمت جاودانی است که از ازل بوده و تا ابد هم خواهد بود؛ ولی با مساعی یک رازآشنای غربی و تربیتیافتگان درس او به دنیای جدید هدیه شده است. | در این راه نخست [[رنه گنون]] (1886 ـ 1951) بود که در دینای جدید و در کار سنت اهتمام کرد. غیر از یک دو استاد علامۀ سیلانی و سوئیسی و احیاناً بعشی دیگر که در تبیین و تکمیل اساس تعلیم نکتهها درافزودهاند و در تحقیق در ادیان از اعاظم عصر کنونی به شمار میآیند، آنچه امروز نزد مریدان این حلقه متداول است، اصولاً حاصل مواعظ گنون است. اما این نه بدان معناست که وی را به غلط «بنیانگذار مسلکی تازه» بخوانند. اساساً تأسیسی در کار نیست؛ سخن از حقایق و حکمت جاودانی است که از ازل بوده و تا ابد هم خواهد بود؛ ولی با مساعی یک رازآشنای غربی و تربیتیافتگان درس او به دنیای جدید هدیه شده است. | ||
پس شكی نیست كه چنین تعلیمی را با سابقه و ابعادی به وسعت تاریخ بشر نمیتوان با مقیاسهای ناخوشی كه فیالمثل اندیشۀ «پستمدرن» را با آنها میسنجند در معرض داوری و شناخت آورد. خاصه كه در تمام این ابعاد آنچه بیشتر مایۀ امتیاز آنهاست، اصالت كمنظیری است كه در آن كمتر نشان تصرف و بدعت پیداست و در كلام و بیان حكمای سنتی این اصالت جلوه دارد. فی الواقع ممكن نیست دربارۀ جریان سنتی سخن در میان افتد و ابعادی چون سازگاری جمیع ادیان و نقد تجددگرایی و الهی بودن عالم و دقایق رموز و سادگی باستانی – و نه آن سادگی حقیری كه زبان معاندان را در حق قدما دراز كند- به مثابۀ یک خط قاطع در تاریخ سیر آن توجه محقق را جلب نكند. البته ورای این اصول كه خود نوعی شورش بر ضد «علم پرومتهای» و نوعی گرایش به معارف نیاكان شریف بوده است، جریان سنتی از اشتغال به پارهای جزویات هم باز نایستاده است. نه فقط تعالیم قرآن كریم و مزامیر داودی تا انجیل و اوپانیشادها را سرلوحۀ كار خود ساخته، بلكه آنچه را از آثار و اقوال افلاطون و بودا تا كنفوسیوس و مولانا باقی است هم در كار داشته است. حتی خود نیز از خلق آثار جدید در جهت نشر آن معارف بازنمانده و كتب ارجمندی چون «مقدمهای بر مطالعۀ آموزههای هندو»، «انسان و صیرورت او مطابق با ودانته»، «بحران دنیای متجدد»، «وحدت متعالی ادیان»، «تبدیل و دگرگونی طبیعت در هنر»، «رقص شیوا»، «مقامات حكمت»، «منطق و تعالی»، «اسلام و حكمت خالده»، «آینۀ عقل»، «انسان و طبیعت»، «باورهای قدیم و خرافههای جدید»، «ساعت یازدهم» و جز اینها را در همین عصر حاضر عرضه كرده است. | پس شكی نیست كه چنین تعلیمی را با سابقه و ابعادی به وسعت تاریخ بشر نمیتوان با مقیاسهای ناخوشی كه فیالمثل اندیشۀ «پستمدرن» را با آنها میسنجند در معرض داوری و شناخت آورد. خاصه كه در تمام این ابعاد آنچه بیشتر مایۀ امتیاز آنهاست، اصالت كمنظیری است كه در آن كمتر نشان تصرف و بدعت پیداست و در كلام و بیان حكمای سنتی این اصالت جلوه دارد. فی الواقع ممكن نیست دربارۀ جریان سنتی سخن در میان افتد و ابعادی چون سازگاری جمیع ادیان و نقد تجددگرایی و الهی بودن عالم و دقایق رموز و سادگی باستانی – و نه آن سادگی حقیری كه زبان معاندان را در حق قدما دراز كند- به مثابۀ یک خط قاطع در تاریخ سیر آن توجه محقق را جلب نكند. البته ورای این اصول كه خود نوعی شورش بر ضد «علم پرومتهای» و نوعی گرایش به معارف نیاكان شریف بوده است، جریان سنتی از اشتغال به پارهای جزویات هم باز نایستاده است. نه فقط تعالیم قرآن كریم و مزامیر داودی تا انجیل و اوپانیشادها را سرلوحۀ كار خود ساخته، بلكه آنچه را از آثار و اقوال افلاطون و بودا تا كنفوسیوس و مولانا باقی است هم در كار داشته است. حتی خود نیز از خلق آثار جدید در جهت نشر آن معارف بازنمانده و كتب ارجمندی چون «مقدمهای بر مطالعۀ آموزههای هندو»، «انسان و صیرورت او مطابق با ودانته»، «بحران دنیای متجدد»، «وحدت متعالی ادیان»، «تبدیل و دگرگونی طبیعت در هنر»، «رقص شیوا»، «مقامات حكمت»، «منطق و تعالی»، «اسلام و حكمت خالده»، «آینۀ عقل»، «انسان و طبیعت»، «باورهای قدیم و خرافههای جدید»، «ساعت یازدهم» و جز اینها را در همین عصر حاضر عرضه كرده است. |