الفوائد المکية: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''الفوائد المكية؛ شرح الاستبصار'''، اثر محمدامین استرآبادی (متوفای 1036ق)، شرحى است ناتمام بر استبصار شیخ طوسى (385-460ق)، که همراه با «حاشية الاستبصار» نوشته محمدامین استرآبادی و میرزا محمد استرآبادی، با تحقیق علی فاضلی، منتشر شده است.
'''الفوائد المكية؛ شرح الاستبصار'''، اثر [[استرآبادی، محمدامین|محمدامین استرآبادی]] (متوفای 1036ق)، شرحى است ناتمام بر [[الاستبصار في ما اختلف من الأخبار|استبصار]] [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسى]] (385-460ق)، که همراه با «حاشية الاستبصار» نوشته [[استرآبادی، محمدامین|محمدامین استرآبادی]] و میرزا محمد استرآبادی، با تحقیق [[فاضلی، علی|علی فاضلی]]، منتشر شده است.


یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در این کتاب توسط استرآبادی مورد بررسی قرار گرفته است، موضوع «علم الهی» است. او در این کتاب، نقدهایی به جلال‌الدین دوانی وارد کرده است. این انتقادها در واقع، تکرار عینی انتقادهای ارائه‌شده در «المباحث الثلاثة» است<ref>ر.ک: اصغری، محمدجواد و دیگران، ص49</ref>.
یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در این کتاب توسط استرآبادی مورد بررسی قرار گرفته است، موضوع «علم الهی» است. او در این کتاب، نقدهایی به [[دوانی، محمد بن اسعد|جلال‌الدین دوانی]] وارد کرده است. این انتقادها در واقع، تکرار عینی انتقادهای ارائه‌شده در «المباحث الثلاثة» است<ref>ر.ک: اصغری، محمدجواد و دیگران، ص49</ref>.


در این کتاب، به منابع و آرای علمای دیگری، به‌خصوص ابن عربی (متوفی 137ق) و شمس‌الدین خفری (متوفی 157ق) نیز ارجاع شده است. بحث علم الهی در این کتاب، شرحی از آثار علمای پیشین نیست، بلکه بررسی مجزای مسئله علم خداوند به ممکنات با ارجاع به آثار علما است<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref>.
در این کتاب، به منابع و آرای علمای دیگری، به‌خصوص [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] (متوفی 137ق) و [[خفری، محمد بن احمد|شمس‌الدین خفری]] (متوفی 157ق) نیز ارجاع شده است. بحث علم الهی در این کتاب، شرحی از آثار علمای پیشین نیست، بلکه بررسی مجزای مسئله علم خداوند به ممکنات با ارجاع به آثار علما است<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref>.


استرآبادی، بحث را این‌گونه آغاز نموده است که: «آیا خداوند دارای صفت علم است یا نه؟» پاسخ این است که می‌توان خداوند را با صفت علیم توصیف کرد؛ چراکه او از مخلوقاتش برتر است و آفریدگان او نیز دارای صفت دانایی هستند. او در تأیید این بحث، به قرآن استناد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص50</ref>.
[[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]]، بحث را این‌گونه آغاز نموده است که: «آیا خداوند دارای صفت علم است یا نه؟» پاسخ این است که می‌توان خداوند را با صفت علیم توصیف کرد؛ چراکه او از مخلوقاتش برتر است و آفریدگان او نیز دارای صفت دانایی هستند. او در تأیید این بحث، به قرآن استناد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص50</ref>.


استرآبادی معتقد است وقتی یک انسان پیرامون چیزی از پیش آگاهی داشته باشد، دست به خلق آن می‌زند و اگر به این عقیده باور داشته باشیم که خداوند تنها پس از آفرینش اشیاء به آنها علم و آگاهی پیدا می‌کند، بنابراین، انسان را در مرتبه‌ای والاتر از خداوند قرار داده‌ایم که این امر از جهت منطقی، صحیح نیست. بنابراین لازم است خداوند درباره اشیایی که می‌آفریند، از پیش آگاهی داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
[[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]] معتقد است وقتی یک انسان پیرامون چیزی از پیش آگاهی داشته باشد، دست به خلق آن می‌زند و اگر به این عقیده باور داشته باشیم که خداوند تنها پس از آفرینش اشیاء به آنها علم و آگاهی پیدا می‌کند، بنابراین، انسان را در مرتبه‌ای والاتر از خداوند قرار داده‌ایم که این امر از جهت منطقی، صحیح نیست. بنابراین لازم است خداوند درباره اشیایی که می‌آفریند، از پیش آگاهی داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.


یکی از شاخص‌های اصلی کتاب حاضر، گونه‌شناسی پیچیده‌تر علم خداوند است. استرآبادی در این کتاب، پنج مرتبه از علم خداوند را ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>.
یکی از شاخص‌های اصلی کتاب حاضر، گونه‌شناسی پیچیده‌تر علم خداوند است. استرآبادی در این کتاب، پنج مرتبه از علم خداوند را ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>.


یکی از تحولات مهم در دیدگاه‌های استرآبادی، در این کتاب اتفاق افتاده است. او برخلاف آثار قبلی خود که علم خداوند به ممکنات را قبل از خلقت، نوعی علم اجمالی توصیف می‌کرد نه علم تفصیلی، تلاش کرده است تا نشان دهد که علم خداوند به ممکنات، نوعی علم تفصیلی است<ref>ر.ک: همان</ref>.
یکی از تحولات مهم در دیدگاه‌های [[استرآبادی، محمدامین|استرآبادی]]، در این کتاب اتفاق افتاده است. او برخلاف آثار قبلی خود که علم خداوند به ممکنات را قبل از خلقت، نوعی علم اجمالی توصیف می‌کرد نه علم تفصیلی، تلاش کرده است تا نشان دهد که علم خداوند به ممکنات، نوعی علم تفصیلی است<ref>ر.ک: همان</ref>.


==پانویس ==
==پانویس ==