شهرستانی، سید هبةالدین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' مى گ' به ' می‌گ'
جز (جایگزینی متن - ' مى ش' به ' می‌ش')
جز (جایگزینی متن - ' مى گ' به ' می‌گ')
 
خط ۹۸: خط ۹۸:
اشغالگران برخلاف شعارهاى روزهاى آغازین جنگ، که خود را ناجى اعراب مى خواندند، از هیچ ستمى بر مردم نگون بخت عراق فروگذار نمی‎کردند. خاطره‌اى که عبدالعزیز قصاب، یکى از شهروندان آن روزگار عراق، به رشته نگارش کشیده، مى تواند تصویر روشنى از شیوه برخورد آنان با مردم ترسیم کند:
اشغالگران برخلاف شعارهاى روزهاى آغازین جنگ، که خود را ناجى اعراب مى خواندند، از هیچ ستمى بر مردم نگون بخت عراق فروگذار نمی‎کردند. خاطره‌اى که عبدالعزیز قصاب، یکى از شهروندان آن روزگار عراق، به رشته نگارش کشیده، مى تواند تصویر روشنى از شیوه برخورد آنان با مردم ترسیم کند:


آنها هر کس را که با نظام عبور و مرور در خیابانها و بویژه پل مخالفت می‎کرد با بى رحمى تمام آماج ضربات خویش قرار مى دادند. روزى کاروانى از زایران ایرانى از پل مى گذشت... همه کاروانیان چنانکه نیروهاى انگلیسى تصویب کرده بودند، از اسبها به زیر آمده، در حالى که چارپایان را یدک مى کشیدند، پیاده از پل مى گذشتند. تنها یکى از مسافران به دلیل معلولیت همچنان سواره راه مى پیمود. سرباز بریتانیایى با مشاهده وى، خشمگینانه یورش برده، او را آماج ضربه‌هاى شدید عصاى زمخت خود قرار داد. مسافران بدان امید که سرباز از کردار ناپسندش دست بردارد، فریاد زدند: بیمار است، عاجز است. ولى سرباز آنقدر به زدن ادامه داد، که زایر معلول از استر به زیر افتاد. همراهانش ناگزیر وى را بر کتف نهاده، از پل عبور دادند.
آنها هر کس را که با نظام عبور و مرور در خیابانها و بویژه پل مخالفت می‎کرد با بى رحمى تمام آماج ضربات خویش قرار مى دادند. روزى کاروانى از زایران ایرانى از پل می‌گذشت... همه کاروانیان چنانکه نیروهاى انگلیسى تصویب کرده بودند، از اسبها به زیر آمده، در حالى که چارپایان را یدک مى کشیدند، پیاده از پل می‌گذشتند. تنها یکى از مسافران به دلیل معلولیت همچنان سواره راه مى پیمود. سرباز بریتانیایى با مشاهده وى، خشمگینانه یورش برده، او را آماج ضربه‌هاى شدید عصاى زمخت خود قرار داد. مسافران بدان امید که سرباز از کردار ناپسندش دست بردارد، فریاد زدند: بیمار است، عاجز است. ولى سرباز آنقدر به زدن ادامه داد، که زایر معلول از استر به زیر افتاد. همراهانش ناگزیر وى را بر کتف نهاده، از پل عبور دادند.


خشونت بسیار سربازان اشغالگر و بى احترامى آنها به مقدسات مذهبى مردم روز به روز فزونى مى یافت و فضاى جامعه را براى شورشى فراگیرآماده مى ساخت. لندن با درک شرایط در 1336ق به سیاستى نوین روى آورد. سیاستى که حضورشان را مشروع جلوه دهد و منافع دراز مدتشان را تأمین سازد. بنابراین مسأله همه پرسى درباره آینده عراق را مطرح کردند. سید هبةالدین که از نقشه‌هاى استعمارگران آگاه بود. با همکارى شیخ محمدرضا شیرازى - فرزند [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|میرزا محمدتقى شیرازى]] مرجع عصر - و گروهى از مؤمنان انجمن سرى «الجمعیة الوطنیة الاسلامىة» را بنیاد نهاد. هدف این گروه استقلال کامل عراق بود. هدفى که با فتواى مشهور مرجع بزرگ روزگار [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|میرزا محمدتقى شیرازى]] مبنى بر اینکه هیچ مسلمانى حق ندارد غیر مسلمان را براى حکومت بر مسلمانان انتخاب کند، فراگیر شد و نقشه همه پرسى اشغالگران را با ناکامى روبرو ساخت.
خشونت بسیار سربازان اشغالگر و بى احترامى آنها به مقدسات مذهبى مردم روز به روز فزونى مى یافت و فضاى جامعه را براى شورشى فراگیرآماده مى ساخت. لندن با درک شرایط در 1336ق به سیاستى نوین روى آورد. سیاستى که حضورشان را مشروع جلوه دهد و منافع دراز مدتشان را تأمین سازد. بنابراین مسأله همه پرسى درباره آینده عراق را مطرح کردند. سید هبةالدین که از نقشه‌هاى استعمارگران آگاه بود. با همکارى شیخ محمدرضا شیرازى - فرزند [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|میرزا محمدتقى شیرازى]] مرجع عصر - و گروهى از مؤمنان انجمن سرى «الجمعیة الوطنیة الاسلامىة» را بنیاد نهاد. هدف این گروه استقلال کامل عراق بود. هدفى که با فتواى مشهور مرجع بزرگ روزگار [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|میرزا محمدتقى شیرازى]] مبنى بر اینکه هیچ مسلمانى حق ندارد غیر مسلمان را براى حکومت بر مسلمانان انتخاب کند، فراگیر شد و نقشه همه پرسى اشغالگران را با ناکامى روبرو ساخت.
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
آتش انقلاب روز به روز شعله‌ورتر می‌شد و همه چیز براى پدید آمدن پیروزى همه جانبه مسلمانان آماده بود ولى دریغ که حادثه‌اى نگران کننده آینده را در ابهام فرو برد. چهار ماه از صدور فتواى جهاد مرجع کربلا به سراى جاودانگى شتافت. وظیفه سید هبةالدین به عنوان رکن اساسى شوراى رهبرى انقلاب بسیار سنگین شده بود. پیشگیرى از تضعیف روحیه رزمندگان و تلاش در استمرار قدرتمندانه جهاد بخشى از این وظیفه الهى بود. پیام تسلیت آن بزرگمرد به فرماندهان نیروهاى مردمى مى‌تواند نشانگر گوشه‌اى از تلاشهاى وى در این باره باشد:
آتش انقلاب روز به روز شعله‌ورتر می‌شد و همه چیز براى پدید آمدن پیروزى همه جانبه مسلمانان آماده بود ولى دریغ که حادثه‌اى نگران کننده آینده را در ابهام فرو برد. چهار ماه از صدور فتواى جهاد مرجع کربلا به سراى جاودانگى شتافت. وظیفه سید هبةالدین به عنوان رکن اساسى شوراى رهبرى انقلاب بسیار سنگین شده بود. پیشگیرى از تضعیف روحیه رزمندگان و تلاش در استمرار قدرتمندانه جهاد بخشى از این وظیفه الهى بود. پیام تسلیت آن بزرگمرد به فرماندهان نیروهاى مردمى مى‌تواند نشانگر گوشه‌اى از تلاشهاى وى در این باره باشد:


«در گذشت حجت‌الاسلام و رئیس علماى اعلام، رکن نهضت عربى و روح خیزش اسلامى شیخ [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|میرزا محمدتقى شیرازى]] قدس‌الله‌روحه و نور ضریحه را به شما و همه جهان اسلام تسلیت مى گوییم. خورشید زندگى قدسى او هنگام غروب خورشید سه شنبه، سوم ذى حجة 1338 پس از آنکه سى درجه از فلک عمر شریفش در زنده کردن علم و نابودى کافران سپرى شد، غروب کرد. اما آنچه دلهاى سوگوارانش را تسلى می‌دهد، توانمندى اهداف بلندش و پایدارى مردم در راه اوست.
«در گذشت حجت‌الاسلام و رئیس علماى اعلام، رکن نهضت عربى و روح خیزش اسلامى شیخ [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|میرزا محمدتقى شیرازى]] قدس‌الله‌روحه و نور ضریحه را به شما و همه جهان اسلام تسلیت می‌گوییم. خورشید زندگى قدسى او هنگام غروب خورشید سه شنبه، سوم ذى حجة 1338 پس از آنکه سى درجه از فلک عمر شریفش در زنده کردن علم و نابودى کافران سپرى شد، غروب کرد. اما آنچه دلهاى سوگوارانش را تسلى می‌دهد، توانمندى اهداف بلندش و پایدارى مردم در راه اوست.


بى شک اسلام به وسیله سربازان و یارانش که پس از وى باقى مانده، راهش را مى پیمایند، زنده است پیوسته منتظر اخبار ارزشمندتان بوده و هستیم.
بى شک اسلام به وسیله سربازان و یارانش که پس از وى باقى مانده، راهش را مى پیمایند، زنده است پیوسته منتظر اخبار ارزشمندتان بوده و هستیم.
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
1349 به سوریه و بهره گیرى از تخصص پزشکان آن سامان نیز دستاوردى جز رنج فزونتر در پى نداشت. البته بیمارى هرگز به معناى پایان کوششهاى معمول و گوشه‌گیرى فقیه بیدار عراق نبود. آن بزرگمرد در سال 1353 براى شرکت در انتخابات مجلس شوراى ملى از دیوان عالى تمییز احکام جعفرى کناره گرفت و به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسى که بیش از چند ماه دوام نیاورد و سرانجام در ذى حجه همان سال منحل شد.
1349 به سوریه و بهره گیرى از تخصص پزشکان آن سامان نیز دستاوردى جز رنج فزونتر در پى نداشت. البته بیمارى هرگز به معناى پایان کوششهاى معمول و گوشه‌گیرى فقیه بیدار عراق نبود. آن بزرگمرد در سال 1353 براى شرکت در انتخابات مجلس شوراى ملى از دیوان عالى تمییز احکام جعفرى کناره گرفت و به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسى که بیش از چند ماه دوام نیاورد و سرانجام در ذى حجه همان سال منحل شد.


انحلال مجلس براى سید هبةالدین فرصتى طلایى بود. او هر چند از درد چشم و کاهش شدید بینایى رنج می‌برد، ولى مى توانست دیگر بار به پژوهشهاى ژرف خویش پردازد. بنابراین در صحن شریف امام کاظم‌ علیه‌السلام کتابخانه‌اى با عنوان «مکتبة الجوادین العامه» بنیاد نهاد، جایگاهى براى پذیرش میهمانان در آن پدید آورد تا ضمن دیدار با مردم و اندیشمندان، آنها را با دردهاى جامعه آشنا سازد. البته آن فقیه بیدار بدین مقدار بسنده نکرده، همه روزه به انبوه نامه‌هاى رسیده، پاسخ مى گفت و مخاطبانش را با مسؤولیتهایشان آشنا مى ساخت.
انحلال مجلس براى سید هبةالدین فرصتى طلایى بود. او هر چند از درد چشم و کاهش شدید بینایى رنج می‌برد، ولى مى توانست دیگر بار به پژوهشهاى ژرف خویش پردازد. بنابراین در صحن شریف امام کاظم‌ علیه‌السلام کتابخانه‌اى با عنوان «مکتبة الجوادین العامه» بنیاد نهاد، جایگاهى براى پذیرش میهمانان در آن پدید آورد تا ضمن دیدار با مردم و اندیشمندان، آنها را با دردهاى جامعه آشنا سازد. البته آن فقیه بیدار بدین مقدار بسنده نکرده، همه روزه به انبوه نامه‌هاى رسیده، پاسخ می‌گفت و مخاطبانش را با مسؤولیتهایشان آشنا مى ساخت.


سرانجام تیرگى بر دیدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سایه افکند و آن دانشور فرازانه را در نابینایى فرو برد. البته از دست دادن بینایى هرگز وى را از تحقیق و نگارش باز نداشت. هر روز کتاب‌هاى مورد نیاز را برایش مى خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله یا کتاب مى نوشت. او همواره مى گفت: پروردگار لطف کرده هر روز مى توانم به اعانت دست چهل صفحه بنویسم.
سرانجام تیرگى بر دیدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سایه افکند و آن دانشور فرازانه را در نابینایى فرو برد. البته از دست دادن بینایى هرگز وى را از تحقیق و نگارش باز نداشت. هر روز کتاب‌هاى مورد نیاز را برایش مى خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله یا کتاب مى نوشت. او همواره می‌گفت: پروردگار لطف کرده هر روز مى توانم به اعانت دست چهل صفحه بنویسم.


==وفات==
==وفات==