۱۱۱٬۵۱۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ى هاى ' به 'ىهاى ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ت هاى ' به 'تهاى ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
فصل اول.نفس فرزند: نفس، مجموع ذهن و دستگاه انفعال و اقدام است.على(ع) انسان را داراى چهار نفس(نباتى، حيوانى، ناطق قدسى و ملکى الهى)مىداند.آدمى بايد در پى عرفان نفس باشد چه، بهترين معرفت است.نفس، رابط و پل پيوند ظاهر (ذهن)و باطن(دل)آدمى است.چشم و گوش دو دريچه کودک به نفس است.براى وحدت ميان ظاهر و باطن بايد به رابط آنها پرداخت. | فصل اول.نفس فرزند: نفس، مجموع ذهن و دستگاه انفعال و اقدام است.على(ع) انسان را داراى چهار نفس(نباتى، حيوانى، ناطق قدسى و ملکى الهى)مىداند.آدمى بايد در پى عرفان نفس باشد چه، بهترين معرفت است.نفس، رابط و پل پيوند ظاهر (ذهن)و باطن(دل)آدمى است.چشم و گوش دو دريچه کودک به نفس است.براى وحدت ميان ظاهر و باطن بايد به رابط آنها پرداخت. | ||
فصل دوم.معرفت فرزند: بچه با معرفت زاده مىشود؛ معرفتى درخور زندگى عقلانى.او دنيا را نمىشناسد و از آن دريافت پيشينى ندارد؛ اما خوب و دقيق مىفهمد زيرا با | فصل دوم.معرفت فرزند: بچه با معرفت زاده مىشود؛ معرفتى درخور زندگى عقلانى.او دنيا را نمىشناسد و از آن دريافت پيشينى ندارد؛ اما خوب و دقيق مىفهمد زيرا با معرفتهاى درخور روح و عقل به دنيا آمده است.ندانستن، نفهميدن نيست کودک چون درگير دنياست بايد با آن آشنا شود او معرفت دارد و معروفها را مىشناسد و در پى مصداق است، ما حق تلقين نداريم.تنها بايد به او نمونه نشان دهيم.معروف آن است که کودک مىشناسد و منکر آن چيزى است که او نمىشناسد.کودک اگر چيزى را نشناسد آن را تجربه نمىکند پس براى پرهيز از نابايستها، آسانترين روش، آشنا نشدن است.بر ماست که آشناى خوب براى کودک فراهم کنيم.آشنا هاى فرزند بنابر اولويت چنين است: 1-انسان؛ يعنى، کسى به فراخور سن او؛ 2-درخت و گياه؛ 3-طبيعت؛ 4-حيوانات | ||
با ويژگي هاى نيکى که دارند.کودک فقط خود بايد به سوى ديگران و جهان برود. راه آشنايى کودک با جهان ديدن و شنيدن و بسودن است.بزرگترين جنايت اين است که کودک را براى بزرگى آماده کنند؛ کودک را براى کودکى بايد مهيا کرد.عمل، حالت و هيأت وجودى، صفت، تفکر و عقيده، موضوع هاى مهمى است که کودک بايد با آنها آشنا شود.مربى بايد از راه نمونههاى صادق، کودک را به شناخت علمى رهنمون شود. نمونه در خود هستى نيست؛ در رابطۀ هستى با انسان است.درستها و نادرستها، حقها و ناحقها را بايد به کودک آموخت؛ اما از راه نمونهها. | با ويژگي هاى نيکى که دارند.کودک فقط خود بايد به سوى ديگران و جهان برود. راه آشنايى کودک با جهان ديدن و شنيدن و بسودن است.بزرگترين جنايت اين است که کودک را براى بزرگى آماده کنند؛ کودک را براى کودکى بايد مهيا کرد.عمل، حالت و هيأت وجودى، صفت، تفکر و عقيده، موضوع هاى مهمى است که کودک بايد با آنها آشنا شود.مربى بايد از راه نمونههاى صادق، کودک را به شناخت علمى رهنمون شود. نمونه در خود هستى نيست؛ در رابطۀ هستى با انسان است.درستها و نادرستها، حقها و ناحقها را بايد به کودک آموخت؛ اما از راه نمونهها. | ||
فصل سوم.باطن فرزند: کودک بايد با نفس هاى پنجگانه بگاه و بجا آشنا شود.انگيزه، محرک فرزند نيست؛ بايد در فرزند رغبت ايجاد کرد و آن را شدت بخشيد تا به حب بدل شود.همۀ | فصل سوم.باطن فرزند: کودک بايد با نفس هاى پنجگانه بگاه و بجا آشنا شود.انگيزه، محرک فرزند نيست؛ بايد در فرزند رغبت ايجاد کرد و آن را شدت بخشيد تا به حب بدل شود.همۀ رغبتهاى شديد، مقدمه حب اللّه هستند بايد حب و عاطفه به خير و حق و جمال را در کودک پرورش داد.تربيت اوليه فرزند، پنج مرحله دارد: مصداقشناسى؛ شناخت ويژگي هاى مصداق؛ مصداقيابى؛ مصداقنمايى و تکرار تا سرمنزل مهارت. | ||
براى تربيت دينى فرزند بايد ميل به حق، خير و جمال در او آفريد.تحقق اين ميل بسيار ساده است؛ بايد اين ميل را در متن زندگى کودک درآورد.اگر بر حق استوارش کنيم بىترديد خير و جمال در متن زندگى او پيدا مىشود.تحول ميل به حق و خير و جمال به رغبت دينى مراحلى دارد.در هر مرحله، رغبتها، عالىتر مىشوند و کار به احسان، ايثار و شهادت مىکشد. | براى تربيت دينى فرزند بايد ميل به حق، خير و جمال در او آفريد.تحقق اين ميل بسيار ساده است؛ بايد اين ميل را در متن زندگى کودک درآورد.اگر بر حق استوارش کنيم بىترديد خير و جمال در متن زندگى او پيدا مىشود.تحول ميل به حق و خير و جمال به رغبت دينى مراحلى دارد.در هر مرحله، رغبتها، عالىتر مىشوند و کار به احسان، ايثار و شهادت مىکشد. رغبتهاى کودک را بايد به عمل رسانيد. | ||
فصل چهارم.فرزند و بينش درست او: بايد زندگى را براساس مکتب تعريف کرد تا معلوم آيد که آدمى مسافر است و دستکم بايد به همان جايى که آمده است بازگردد. مرگ نابودى نيست؛ گام نهادن به زندگى ديگر است.بايد چنين بينشى در کودک آفريد. | فصل چهارم.فرزند و بينش درست او: بايد زندگى را براساس مکتب تعريف کرد تا معلوم آيد که آدمى مسافر است و دستکم بايد به همان جايى که آمده است بازگردد. مرگ نابودى نيست؛ گام نهادن به زندگى ديگر است.بايد چنين بينشى در کودک آفريد. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
فصل ششم.فرزند در مقاطع زندگى: پايان کودکى هنگامى است که فرزند خود بپوشد و بشويد و ديگر کارهايش را که پيش از اين نمىتوانست، اکنون بهجا آورد. نوجوانى از 5-6 سالگى آغاز مىشود و در پسرها به 10-12 سالگى پايان مىيابد.دختر با پسر در بلوغ و نوجوانى فرقهايى دارد.نوجوان از خدا، و چگونگى آفرينش مىپرسد. موضوعات تربيتى کودک در نوجوانى گسترش مىيابد.نوجوانى براى آمادگى جوانى بسيار مهم است و بايد مراقب بود. | فصل ششم.فرزند در مقاطع زندگى: پايان کودکى هنگامى است که فرزند خود بپوشد و بشويد و ديگر کارهايش را که پيش از اين نمىتوانست، اکنون بهجا آورد. نوجوانى از 5-6 سالگى آغاز مىشود و در پسرها به 10-12 سالگى پايان مىيابد.دختر با پسر در بلوغ و نوجوانى فرقهايى دارد.نوجوان از خدا، و چگونگى آفرينش مىپرسد. موضوعات تربيتى کودک در نوجوانى گسترش مىيابد.نوجوانى براى آمادگى جوانى بسيار مهم است و بايد مراقب بود. | ||
فصل هفتم. | فصل هفتم.بايستهاى تربيتى: پرورش بس نيست؛ بايد تربيت کرد.در تربيت کودک ديدنيها از شنيدنيها مهمترند و آموزندگى آنها افزونتر است.از جمالخواهى مىتوان در تربيت يارى گرفت.جمالدوستى در تحول نفسانى فرزند نيز مؤثر مىافتد، از راه صداقت، و محبت مىتوان کودک را براى تربيت آماده کرد.از راه کرامت نفس و همت، مىتوان در کودک حرکت آفريد. | ||
فصل هشتم.فرزند و آزادى: مکتب به کودک آزادى داده است چه، خواستههاى کودک سالم هستند.بچۀ آزاد، آن است که بر خويش فرمان دهد.آزادى لازمه وجودى فرزند است.در آزادى، کودک به خطا هم مىرود و اين از آنروست که با مصداقها، خوب آشنا نيست.به هرحال او بايد بفهمد خطا، خطاست و ما بايد خطا هاى او را تحمل کنيم. | فصل هشتم.فرزند و آزادى: مکتب به کودک آزادى داده است چه، خواستههاى کودک سالم هستند.بچۀ آزاد، آن است که بر خويش فرمان دهد.آزادى لازمه وجودى فرزند است.در آزادى، کودک به خطا هم مىرود و اين از آنروست که با مصداقها، خوب آشنا نيست.به هرحال او بايد بفهمد خطا، خطاست و ما بايد خطا هاى او را تحمل کنيم. |