امير جان‌افروز: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''امیر جان‌افروز'''، ترجمه و شرح محمدیوسف نیّری از کتاب «السبعين في فضائل أميرالمؤمنين(ع)» یا «سبعين مناقب في فضائل أميرالمؤمنين(ع)»، نوشته عارف بزرگ قرن هشتم امیر سید علی همدانی (۷۱۴-۷۸۶ق)، مشتمل بر هفتاد حدیث نبوی در فضائل امیرالمؤمنین علی(ع) است.
'''امیر جان‌افروز'''، ترجمه و شرح [[نیری، محمد یوسف|محمدیوسف نیّری]] از کتاب «[[السبعين في فضائل أميرالمؤمنين(ع)]]» یا «سبعين مناقب في فضائل أميرالمؤمنين(ع)»، نوشته عارف بزرگ قرن هشتم [[همدانی، سید علی بن شهاب‌الدین|امیر سید علی همدانی]] (۷۱۴-۷۸۶ق)، مشتمل بر هفتاد حدیث نبوی در فضائل امیرالمؤمنین علی(ع) است.


این کتاب در سه بخش و یک مقدمه مبسوط و چهار فهرست سامان یافته است. بخش اول، شامل هفتاد حدیث نبوی در فضایل امیرالمؤمنین(ع) است که البته تعدادی از آن‌ها راجع به اهل‌بیت(ع) و چند حدیث درباره حضرت صدیقه طاهره(س) است.
این کتاب در سه بخش و یک مقدمه مبسوط و چهار فهرست سامان یافته است. بخش اول، شامل هفتاد حدیث نبوی در فضایل [[امام علی علیه‌السلام|امیرالمؤمنین(ع)]] است که البته تعدادی از آن‌ها راجع به اهل‌بیت(ع) و چند حدیث درباره حضرت صدیقه طاهره(س) است.


بخش دوم که در چاپ نخستین با بخش اول درآمیخته بود، شامل هفتاد حدیث منقول از امیرالمؤمنین(ع) است که در موضوعات اخلاق و حکمت و تربیت انتخاب شده و بخش سوم که در چاپ اول موجود نیست، حاوی چند چکامه بلند و روح‌نواز عرفانی در مدح آن‌ حضرت است.
بخش دوم که در چاپ نخستین با بخش اول درآمیخته بود، شامل هفتاد حدیث منقول از [[امام علی علیه‌السلام|امیرالمؤمنین(ع)]] است که در موضوعات اخلاق و حکمت و تربیت انتخاب شده و بخش سوم که در چاپ اول موجود نیست، حاوی چند چکامه بلند و روح‌نواز عرفانی در مدح آن‌ حضرت است.


در رساله حاضر هر حدیث با مصراعی مناسب و مرتبط با معنی حدیث نام‌گذاری شده است. یعنی آینه زیبای شعر فارسی پیشاروی جمال کلام معصوم گذاشته‌ شده تا شعشعه پرتو آن خوش‌تر بدرخشد<ref>ر.ک: مقدمه، صفحات ‌پنج ‌و شش</ref>.
در رساله حاضر هر حدیث با مصراعی مناسب و مرتبط با معنی حدیث نام‌گذاری شده است. یعنی آینه زیبای شعر فارسی پیشاروی جمال کلام معصوم گذاشته‌ شده تا شعشعه پرتو آن خوش‌تر بدرخشد<ref>ر.ک: مقدمه، صفحات ‌پنج ‌و شش</ref>.


ترجمه دیگری از این اثر با نام [[ترجمه سبعين مناقب في فضائل أميرالمؤمنين(ع)]]، به قلم مترجمی ناشناخته (به سال 984ق)، با مقدمه و تصحیح یوسف بیگ‌باباپور و سید حسین مرعشی، منتشر شده است<ref>ر.ک:[[ترجمه سبعين مناقب في فضائل أميرالمؤمنين(ع)]]</ref>.
ترجمه دیگری از این اثر با نام [[ترجمه سبعين مناقب في فضائل أميرالمؤمنين(ع)]]، به قلم مترجمی ناشناخته (به سال 984ق)، با مقدمه و تصحیح [[بیگ‌باباپور، یوسف|یوسف بیگ‌باباپور]] و [[مرعشی، حسین|سید حسین مرعشی]]، منتشر شده است<ref>ر.ک:[[ترجمه سبعين مناقب في فضائل أميرالمؤمنين(ع)]]</ref>.


==نمونه شرح==
==نمونه شرح==
قال كرم الله وجهه: من آمن الزمان خانه و من أعظمه أهانه.
قال كرم الله وجهه: من آمن الزمان خانه و من أعظمه أهانه.


در نهج‌ البلاغه به همین صورت آمده است؛ یعنی: و آن‌که از زمان ایمن نشیند، خیانت آن بیند و آن‌که آن را بزرگ داند، زمان وی را خوار گرداند.
در [[نهج‌‌البلاغة (صبحی صالح)|نهج‌البلاغه]] به همین صورت آمده است؛ یعنی: و آن‌که از زمان ایمن نشیند، خیانت آن بیند و آن‌که آن را بزرگ داند، زمان وی را خوار گرداند.


بیان امام در نکوهش کسانی ا‌ست که دنیا و زندگانی آن را نشناخته‌اند و بی‌هدف سر در آخور لذت‌های ناپایدار آن فرو برده‌اند. ابوالفضل بیهقی پس از شرح ماجرای حسنک وزیر و فراز و نشیب‌ها و عزت و ذلت او تا آن روز که رسن به گلویش افکندند و آن‌همه ثروت مایه نجات او نشد، سخنی دلکش دارد که با نگاهی عمیق، پوچی قدرت و مکنت دنیایی و بی‌اعتباری آن را ترسیم می‌کند. سرگذشت حسنک وزیر نمونه‌ای روشن از خیانت دنیاست: «و این افسانه‌ای ا‌ست با بسیار عبرت و این‌همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنیا به یک ‌سوی نهادند. احمق مردا که دل در این جهان بندد! که نعمتی بدهد و زشت بازستاند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص211-212</ref>.
بیان امام در نکوهش کسانی ا‌ست که دنیا و زندگانی آن را نشناخته‌اند و بی‌هدف سر در آخور لذت‌های ناپایدار آن فرو برده‌اند. ابوالفضل بیهقی پس از شرح ماجرای حسنک وزیر و فراز و نشیب‌ها و عزت و ذلت او تا آن روز که رسن به گلویش افکندند و آن‌همه ثروت مایه نجات او نشد، سخنی دلکش دارد که با نگاهی عمیق، پوچی قدرت و مکنت دنیایی و بی‌اعتباری آن را ترسیم می‌کند. سرگذشت حسنک وزیر نمونه‌ای روشن از خیانت دنیاست: «و این افسانه‌ای ا‌ست با بسیار عبرت و این‌همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنیا به یک ‌سوی نهادند. احمق مردا که دل در این جهان بندد! که نعمتی بدهد و زشت بازستاند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص211-212</ref>.