۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''كتاب حكمة الاشراق «نص مشكل»''' تألیف شهابالدین یحیی | '''كتاب حكمة الاشراق «نص مشكل»''' تألیف [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهابالدین یحیی سهروردی]]، مصحح [[ملکی، محمد|محمد ملکی (جلالالدین)]]؛ کتاب حاضر افزون بر تصحیح علمی و انتقادی و تحقیق مناسب، با پانزده نسخۀ معتبر مقابله و تمام متن از آغاز تا پایان اعرابگذاری شده است. در نتیجه این چاپ با این ویژگیها، متنی دقیق و صحیح از «کتاب حکمة الاشراق» را ارائه میدهد و بر همین اساس بر تمامی چاپهای پیشین ترجیح دارد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب شامل یک مقدمه و دو بخش منطق و فلسفه است. | کتاب شامل یک مقدمه و دو بخش منطق و فلسفه است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
شهابالدین سهروردی در نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری تحول بس سترگی در حکمت اسلامی به وجود آورد که در آن افقهای نوینی به روی فلسفهورزان گشود و میرفت انقلابی عظیم در تفکر فلسفی رایج به وقوع بپیوندد که نابخرادانی جاهل که تمامقد آینۀ جهل و جهالت بودند، چراغ عمر این حکیم جوان و شوریدهسر ایرانی را خاموش کردند. با این حال او معمار بزرگی است که با عمر کوتاهدامن خود بنیاد فلسفهای را بنا نهاد و هنوز هم حرف نوینی برای گفتن دارد و میتواند با منشور خود «حکمة الاشراق» راهنمای سرگشتگان باشد. | [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهابالدین سهروردی]] در نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری تحول بس سترگی در حکمت اسلامی به وجود آورد که در آن افقهای نوینی به روی فلسفهورزان گشود و میرفت انقلابی عظیم در تفکر فلسفی رایج به وقوع بپیوندد که نابخرادانی جاهل که تمامقد آینۀ جهل و جهالت بودند، چراغ عمر این حکیم جوان و شوریدهسر ایرانی را خاموش کردند. با این حال او معمار بزرگی است که با عمر کوتاهدامن خود بنیاد فلسفهای را بنا نهاد و هنوز هم حرف نوینی برای گفتن دارد و میتواند با منشور خود «حکمة الاشراق» راهنمای سرگشتگان باشد. | ||
از بررسی مجموع آثار سهروردی بهویژه آثار مربوط به حکمت ادریس پیامبر و ایران باستان، چنین استنباط میشود که سهروردی اندک تفاوتی بین «فلسفه و حکمت» میگذارد. به طور خلاصه میتوان گفت وی آبشخور «حکمت» را آموزههای اردیس نبی و حکمت ایران باستان که همان آیینی الهی باشد، میداند و آبشخور «فلسفه» را به یونان باستان و بهویژه به ارسطاطالیس و حکمای پیش از وی نسبت میدهد. | از بررسی مجموع آثار [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] بهویژه آثار مربوط به حکمت ادریس پیامبر و ایران باستان، چنین استنباط میشود که [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] اندک تفاوتی بین «فلسفه و حکمت» میگذارد. به طور خلاصه میتوان گفت وی آبشخور «حکمت» را آموزههای اردیس نبی و حکمت ایران باستان که همان آیینی الهی باشد، میداند و آبشخور «فلسفه» را به یونان باستان و بهویژه به ارسطاطالیس و حکمای پیش از وی نسبت میدهد. | ||
سهروردی در مقدمهای که بر «کتاب حکمة الاشراق» نوشته است، کتاب خود را به گونهای معرفی کرده است و بر این نکته تأکید میکند که باید حقیقت «نظام فلسفی» او را از همین کتاب پی گرفت و به دست آورد. کتابی که نظام اشراقی قوامیافتۀ فلسفۀ مشرقی را با نگاه اشراقی تفسیر و تبیین میکند و حدود آن را با روش اشراق معنا میکند و بر این مسئله اشاره میکند که در «حکمت ذوقی» اگرچه در مواردی از برهانهایی از نوع براهین منطق ارسطویی بهره برده و مسائل ذوقی حکمت اشراقی را نیز همانند حکمت بحثی ارائه داده است، ولی باید به این نکته توجه داشت که این روش تنها در مقام تفهیم مسائل بوده است. به طور کلی این کتاب در شرح اصول حکمتی است به همین عنوان که به «فلسفۀ اشراق» یا «حکمت اشراق» نامبردار شده است. | [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] در مقدمهای که بر «کتاب حکمة الاشراق» نوشته است، کتاب خود را به گونهای معرفی کرده است و بر این نکته تأکید میکند که باید حقیقت «نظام فلسفی» او را از همین کتاب پی گرفت و به دست آورد. کتابی که نظام اشراقی قوامیافتۀ فلسفۀ مشرقی را با نگاه اشراقی تفسیر و تبیین میکند و حدود آن را با روش اشراق معنا میکند و بر این مسئله اشاره میکند که در «حکمت ذوقی» اگرچه در مواردی از برهانهایی از نوع براهین منطق ارسطویی بهره برده و مسائل ذوقی حکمت اشراقی را نیز همانند حکمت بحثی ارائه داده است، ولی باید به این نکته توجه داشت که این روش تنها در مقام تفهیم مسائل بوده است. به طور کلی این کتاب در شرح اصول حکمتی است به همین عنوان که به «فلسفۀ اشراق» یا «حکمت اشراق» نامبردار شده است. | ||
او این کتاب را که زبان آن پر از اصطلاحات و واژگان تازه است و فهم آن جز با آشنایی دقیق با زبان رمزوراز میسر نیست، اثری باطنی برمیشمارد که بر پایه و دادههای «عقل و شهود» آن را تصنیف کرده است و هدف وی در این کتاب با توجه به اتحاد ادیان الهی و تمدنهای بشری، درانداختن یک جریان «نورشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی و جهانشناسی فلسفی» است و بر همین اساس فلسفههای پیش از خود را به کلی و عالی فهم کرده و اصول آنها را استخراج و در این کتاب ضمن پالایش، مورد استناد و استفاده قرار داده است. | او این کتاب را که زبان آن پر از اصطلاحات و واژگان تازه است و فهم آن جز با آشنایی دقیق با زبان رمزوراز میسر نیست، اثری باطنی برمیشمارد که بر پایه و دادههای «عقل و شهود» آن را تصنیف کرده است و هدف وی در این کتاب با توجه به اتحاد ادیان الهی و تمدنهای بشری، درانداختن یک جریان «نورشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی و جهانشناسی فلسفی» است و بر همین اساس فلسفههای پیش از خود را به کلی و عالی فهم کرده و اصول آنها را استخراج و در این کتاب ضمن پالایش، مورد استناد و استفاده قرار داده است. |