۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ مشرع الخصوص الی معانی النصوص را به مشرع الخصوص الی معاني النصوص منتقل کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'خواجه عبد الله انصارى' به 'خواجه عبد الله انصارى ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
وى در باره انگيزه خود بر نگاشتن اين شرح مىنويسد: «از آنجا كه كتاب نصوص، اثر شيخ محقق... محمد بن اسحاق بن محمد بن يوسف قونوى، با خورشيدهاى اين علم، درخشنده است و شكوفهها و گلهاى آن را آشكار كننده و درختان پربار آن را با شيرينترين ميوهها از هر نوع، دربردارنده و پرده از رازهاى پنهان آن بردارنده است و اصلا هيچ شرحى را براى آن نديدم؛ چه برسد به شرحى كه وافى به حل الفاظ و معانى آن باشد و مقاصد و مبانى آن را استيفا نمايد، امر الزامى و توفيق الهى مرا وادار نمود كه شرحى را بر آن بنگارم تا دلهاى طالبانش را در اين مطالب فايده بخشد. | وى در باره انگيزه خود بر نگاشتن اين شرح مىنويسد: «از آنجا كه كتاب نصوص، اثر شيخ محقق... محمد بن اسحاق بن محمد بن يوسف قونوى، با خورشيدهاى اين علم، درخشنده است و شكوفهها و گلهاى آن را آشكار كننده و درختان پربار آن را با شيرينترين ميوهها از هر نوع، دربردارنده و پرده از رازهاى پنهان آن بردارنده است و اصلا هيچ شرحى را براى آن نديدم؛ چه برسد به شرحى كه وافى به حل الفاظ و معانى آن باشد و مقاصد و مبانى آن را استيفا نمايد، امر الزامى و توفيق الهى مرا وادار نمود كه شرحى را بر آن بنگارم تا دلهاى طالبانش را در اين مطالب فايده بخشد. | ||
شارح در مقدمه كتاب، ابتدا، سه فصل مهم را تأسيس كرده است. در فصل اول، به بيان ادلهى نقليه در باب توحيد، از قرآن كريم و اقوال نبوى(ص) مىپردازد و آيات'''«و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله»''' و'''«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شىء عليم»''' و'''«و هو معكم اينما كنتم»''' و حديث قرب نوافل و ساير روايات نبوى را ذكر مىكند، سپس كلماتى را از بزرگان عرفان از قبيل سهروردى، جنيد، حلاج، ابو على دقاق، شبلى، خواجه عبد الله انصارى و ساير عرفا نقل مىنمايد. | شارح در مقدمه كتاب، ابتدا، سه فصل مهم را تأسيس كرده است. در فصل اول، به بيان ادلهى نقليه در باب توحيد، از قرآن كريم و اقوال نبوى(ص) مىپردازد و آيات'''«و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله»''' و'''«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شىء عليم»''' و'''«و هو معكم اينما كنتم»''' و حديث قرب نوافل و ساير روايات نبوى را ذكر مىكند، سپس كلماتى را از بزرگان عرفان از قبيل سهروردى، جنيد، حلاج، ابو على دقاق، شبلى، [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبد الله انصارى]] و ساير عرفا نقل مىنمايد. | ||
فصل دوم، در باره براهين عقليه بر اثبات وجود واجب تعالى است. البته اينگونه براهين صرفاً جنبه تأييدى دارد و در عرفان، ادله كشفيه صحيحه، معتبر است. بههرحال، در اين فصل در دو مقام بحث مىشود: يكى در اثبات وجود مطلق و ديگرى وجوب بالذات آن. شارح در مقام دوم، هفت برهان بر اثبات وجوب وجود ارائه مىدهد. | فصل دوم، در باره براهين عقليه بر اثبات وجود واجب تعالى است. البته اينگونه براهين صرفاً جنبه تأييدى دارد و در عرفان، ادله كشفيه صحيحه، معتبر است. بههرحال، در اين فصل در دو مقام بحث مىشود: يكى در اثبات وجود مطلق و ديگرى وجوب بالذات آن. شارح در مقام دوم، هفت برهان بر اثبات وجوب وجود ارائه مىدهد. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
[[رده:تصوف و عرفان]] | [[رده:تصوف و عرفان]] | ||
[[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]] | [[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]] | ||
ویرایش