۱۰۱٬۷۰۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می آید' به ' میآید') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی' به 'نشناسی') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
گذشتهنگری انسانها و تصوری که از رویدادهای گذشتگان و میراث گذشته داشتهاند به اندازهی تاریخ بشر قدمت دارد. گذشته در هر شکل ممکن، در همهی دوران تاریخی برای انسانهای هر عصر، حامل نظام ارزشی و معنایی بوده که در قالب متون و نشانههای فرهگی در ذهنیت نسل بعدی بازتاب یافته است. این تأثیرگذاری از منظرهای گوناگون دینی، سیاسی و فرهنگی قابل بررسی تاریخی میباشد. کتاب حاضر در واقع یک واکاوی ژرف پیرامون مفهوم تاریخ در فرهنگهای گوناگون شرق از جمله فرهنگ مسلمانان صدر اسلام، آباء صدر مسیحیت، یهود (بنی اسرائیل)، مصر باستان، بین النهرین، ایران باستان، شرق دورهی یونان مداری و... است که نگرش تاریخی و به طور کلی انگارههای نخستین از جهان بینی تاریخی این اقوام کهن را مورد بررسی مورخانه قرار میدهد. تصور انسانها از گذشته که بتوان نام تاریخ بر آن نهاد، مستلزم درک دلالت گذشته و شیوهی روایت مندی تاریخ برای انسانهای هر عصر است. | گذشتهنگری انسانها و تصوری که از رویدادهای گذشتگان و میراث گذشته داشتهاند به اندازهی تاریخ بشر قدمت دارد. گذشته در هر شکل ممکن، در همهی دوران تاریخی برای انسانهای هر عصر، حامل نظام ارزشی و معنایی بوده که در قالب متون و نشانههای فرهگی در ذهنیت نسل بعدی بازتاب یافته است. این تأثیرگذاری از منظرهای گوناگون دینی، سیاسی و فرهنگی قابل بررسی تاریخی میباشد. کتاب حاضر در واقع یک واکاوی ژرف پیرامون مفهوم تاریخ در فرهنگهای گوناگون شرق از جمله فرهنگ مسلمانان صدر اسلام، آباء صدر مسیحیت، یهود (بنی اسرائیل)، مصر باستان، بین النهرین، ایران باستان، شرق دورهی یونان مداری و... است که نگرش تاریخی و به طور کلی انگارههای نخستین از جهان بینی تاریخی این اقوام کهن را مورد بررسی مورخانه قرار میدهد. تصور انسانها از گذشته که بتوان نام تاریخ بر آن نهاد، مستلزم درک دلالت گذشته و شیوهی روایت مندی تاریخ برای انسانهای هر عصر است. | ||
بدیهی است که گذشته در قالب گفتمان برای هر دوره معنا مییافته و از این رو، افراد به تبع شرایط تاریخی و فرهنگی، روایتهای خود را به نسلهای بعد منتقل میکردهاند. در حقیقت، آنچه در این انتقال مهم به نظر میآید، انگارههای تاریخی اند که یا در گذر زمان به قوت خویش باقی می مانند و یا دچار تحول میگردند. اگرچه، شیوهی بازنمایی گذشته و تفسیر آن برای فهم حال و آینده بنا به هر فرهنگ یا مذهب متفاون است و از یک الگو پیروی نمی کند، از نظر | بدیهی است که گذشته در قالب گفتمان برای هر دوره معنا مییافته و از این رو، افراد به تبع شرایط تاریخی و فرهنگی، روایتهای خود را به نسلهای بعد منتقل میکردهاند. در حقیقت، آنچه در این انتقال مهم به نظر میآید، انگارههای تاریخی اند که یا در گذر زمان به قوت خویش باقی می مانند و یا دچار تحول میگردند. اگرچه، شیوهی بازنمایی گذشته و تفسیر آن برای فهم حال و آینده بنا به هر فرهنگ یا مذهب متفاون است و از یک الگو پیروی نمی کند، از نظر انسانشناسی میتوان به الگوهایی مشترک در گذشتهنگری پی برد. | ||
انسان شناسان در بررسی تاریخی فرهنگهای گوناگون دنبال الگوهای مشترک هستند؛ شاید زا این زاویه اغراق نباشد که در برخی تمدنها و فرهنگ ها از نظر تاریخی نگری و تصورات تاریخی، الگوها و نگرشهای مشترک و همسانی دیدیه میشود. برای نمونه، «نگاه خطی یا دوری به تاریخ» به یک فرهنگ یا تمدن خاص محدود نمی شود؛ چه بسا شمار زیادی از فرهنگ ها و اقوام دارای الگوهای مشترک ذهنی در نگاه به گذشته بودهاند. اقوام بین النهرین به عنوان یک کلیت از نظر تاریخ نگری از شباهتها و همسانیهای زیادی برخودار بودهاند. | انسان شناسان در بررسی تاریخی فرهنگهای گوناگون دنبال الگوهای مشترک هستند؛ شاید زا این زاویه اغراق نباشد که در برخی تمدنها و فرهنگ ها از نظر تاریخی نگری و تصورات تاریخی، الگوها و نگرشهای مشترک و همسانی دیدیه میشود. برای نمونه، «نگاه خطی یا دوری به تاریخ» به یک فرهنگ یا تمدن خاص محدود نمی شود؛ چه بسا شمار زیادی از فرهنگ ها و اقوام دارای الگوهای مشترک ذهنی در نگاه به گذشته بودهاند. اقوام بین النهرین به عنوان یک کلیت از نظر تاریخ نگری از شباهتها و همسانیهای زیادی برخودار بودهاند. |