مجموعه مقالات همایش ملی گیلان در گستره تاریخ صفویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' می داد' به ' می‌داد'
جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی ' به 'ن‌شناسی ')
جز (جایگزینی متن - ' می داد' به ' می‌داد')
خط ۲۹: خط ۲۹:
گیلان از نظر فکری و فرهنگی به ویژه از نظر تأثیر گذاری بر ساختارهای معنوی و فکری سایر اقوام و سرزمین‌های مجاور خود در بین ایالات ایرانی کم نظیر است؛ زیرا همواره در طول تاریخ، جغرافیای فرهنگی گیلان بسیار وسیع تر از جغرافیای سیاسی آن بوده است. به طوری که امروزه نیز دامنه و وسعت فرهنگ و گویش گیلکی و سایر لهجه‌های گیلان و سایر لهجه‌های گیلان فراتر از استان گیلان امروزی است. در طول تاریخ این ایالت علاوه بر تأثیرگذاری سیاسی بر شکل گیری و تأسیس حکومت ها به ویژه بر ساختار فکری و فرهنگی برخی دودمان‌های حکومتگر نیز نقشی انکارناپذیر داشت. پیش از تأسیس حکومت صفویه، گیلانیان در باورهای فکری، صوفیانه و غالیانه‌ی شاه اسماعیل تأثیر گذار بودند، این نکته در متون تاریخی این دوره گزارش شده است. علاوه بر این مسأله، به استناد منشات خان احمد گیلانی و متون تاریخی عصر صفوی و تذکره‌های این عصر، بخش زیادی از دانشمندان سده‌های دهم و یازدهم ه.ق که در دربار هندیان و صفویان حضور داشتند، گیلانی الاصل بودند. این مسأله صرفا به دوره‌ی صفوی محدود نمی شد؛ بلکه از دوره‌ی بویهیان تا دوره‌ی معاصر، متفکران گیلانی همواره در عرصه‌ی فکر و اندیشه‌ی پیشتاز بودند و با ورود مدرنیته به ایران بر گستره‌ی فعالیت شان افزوده گشت. گیلان در عصر صفویه دارالمرز نامیده می‌شد و حدود آن از شرق به چالوس و از غرب تا رود آستارا را شامل می‌شد. این پهنه پیش از تصرف توسط شاه عباس اول در سال 1000 هجری به دلیل عوامل جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی به قلمروهای جداگانه‌ای تقسیم شده بود. بی گمان شرایط اقلیمی گیلان نقش زیادی در تحولات سیاسی و اجتماعی آن سرزمین داشت.
گیلان از نظر فکری و فرهنگی به ویژه از نظر تأثیر گذاری بر ساختارهای معنوی و فکری سایر اقوام و سرزمین‌های مجاور خود در بین ایالات ایرانی کم نظیر است؛ زیرا همواره در طول تاریخ، جغرافیای فرهنگی گیلان بسیار وسیع تر از جغرافیای سیاسی آن بوده است. به طوری که امروزه نیز دامنه و وسعت فرهنگ و گویش گیلکی و سایر لهجه‌های گیلان و سایر لهجه‌های گیلان فراتر از استان گیلان امروزی است. در طول تاریخ این ایالت علاوه بر تأثیرگذاری سیاسی بر شکل گیری و تأسیس حکومت ها به ویژه بر ساختار فکری و فرهنگی برخی دودمان‌های حکومتگر نیز نقشی انکارناپذیر داشت. پیش از تأسیس حکومت صفویه، گیلانیان در باورهای فکری، صوفیانه و غالیانه‌ی شاه اسماعیل تأثیر گذار بودند، این نکته در متون تاریخی این دوره گزارش شده است. علاوه بر این مسأله، به استناد منشات خان احمد گیلانی و متون تاریخی عصر صفوی و تذکره‌های این عصر، بخش زیادی از دانشمندان سده‌های دهم و یازدهم ه.ق که در دربار هندیان و صفویان حضور داشتند، گیلانی الاصل بودند. این مسأله صرفا به دوره‌ی صفوی محدود نمی شد؛ بلکه از دوره‌ی بویهیان تا دوره‌ی معاصر، متفکران گیلانی همواره در عرصه‌ی فکر و اندیشه‌ی پیشتاز بودند و با ورود مدرنیته به ایران بر گستره‌ی فعالیت شان افزوده گشت. گیلان در عصر صفویه دارالمرز نامیده می‌شد و حدود آن از شرق به چالوس و از غرب تا رود آستارا را شامل می‌شد. این پهنه پیش از تصرف توسط شاه عباس اول در سال 1000 هجری به دلیل عوامل جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی به قلمروهای جداگانه‌ای تقسیم شده بود. بی گمان شرایط اقلیمی گیلان نقش زیادی در تحولات سیاسی و اجتماعی آن سرزمین داشت.


سرزمین گیلان نام خود را از اقوام و طوایفی که گیل خوانده شده و در بخش‌های جلگه‌ای می زیستند، اقتباس کرده است. از نیمه‌ی دوم قرن هشتم هجری، خاندان‌های حکومتگری که در بخش جلگه‌ای گیلان قدرت را در دست گرفتند، توانستند قسمت‌های جلگه‌ای سرزمین گیلان را از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رونق دهند. از این زمان ابریشم به عنوان مهم‌ترین کالای اقتصادی گیلان به کار می آید؛ زیرا به دلیل شرایط اقلیمی مناسب گیلان توتستان‌های وسیعی در بخش جلگه‌ای رشد و گسترش یافت و این مساله نیز موجب رشد کمی و کیفی ابریشم در گیلان گشت. با استناد به گزارش متون تاریخ محلی، ابریشم نقش مهمی در روابط سیاسی و اجتماعی حکومت‌های محلی با یکدیگر و از سوی دیگر در نظام اجتماعی گیلان از قرن هشتم هجری تا پایان عصر صفویه داشت. در نتیجه گیلان با داشتن این گنج ارزشمند همواره در تاریخ میانه‌ی ایران مورد توجه حکومت‌های مرکزی ایران قرار می گرفت. با این وجود صفویان به جهت پیوندهای عمیقی که با گیلانیان برقرار کرده بودند، نگاه متفاوتی به گیلان داشتند. یکی از حوادث مهم تاریخی و سرنوشت ساز تاریخ گیلان، پناهندگی اسماعیل میرزا به گیلان است. او بر اساس تصمیم صوفیان اهل اختصاص نخست به رشت و بعد به لاهیجان برده شد.صوفی خردسال در طی این مدت علاوه بر فراگیری رموز حکومت داری، با مبانی مذهب تشیع نیز آشنایی کامل یافت. با آنکه گیلانیان نقش انکارناپذیری در تاسیس صفویه داشتند، اما صفویان به مدت یک سده تا پایان عمر حکومت‌های محلی گیلان رفتار توام با مهر با آنان نداشتند و همواره آن‌ها را با روش‌های مختلف در فشار قرار می دادند. گیلان پس از سقوط حکومت‌های محلی جولانگاه مباشران صفوی گشت؛ زیرا شاه عباس به جهت منافع اقتصادی سرشاری که این ایالت و همچنین مازندران برایش داشت، آنجا را به طور مستقیم زیر نظارت خود قرار داد. در این شرایط هرچند گیلانیان استقلال خود را از دست دادند، اما این مساله مقدمات ارتباط جهانی گیلان با دنیا را فراهم آورد و از این زمان تجار و سیاحان دنیا به جهت اعتبار ابریشم گیلان این سرزمین به ویژه رشت را به عنوان یکی از مراکز مهم اقتصادی ایران در برنامه‌های اصلی سفر خود قرار می دادند.
سرزمین گیلان نام خود را از اقوام و طوایفی که گیل خوانده شده و در بخش‌های جلگه‌ای می زیستند، اقتباس کرده است. از نیمه‌ی دوم قرن هشتم هجری، خاندان‌های حکومتگری که در بخش جلگه‌ای گیلان قدرت را در دست گرفتند، توانستند قسمت‌های جلگه‌ای سرزمین گیلان را از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رونق دهند. از این زمان ابریشم به عنوان مهم‌ترین کالای اقتصادی گیلان به کار می آید؛ زیرا به دلیل شرایط اقلیمی مناسب گیلان توتستان‌های وسیعی در بخش جلگه‌ای رشد و گسترش یافت و این مساله نیز موجب رشد کمی و کیفی ابریشم در گیلان گشت. با استناد به گزارش متون تاریخ محلی، ابریشم نقش مهمی در روابط سیاسی و اجتماعی حکومت‌های محلی با یکدیگر و از سوی دیگر در نظام اجتماعی گیلان از قرن هشتم هجری تا پایان عصر صفویه داشت. در نتیجه گیلان با داشتن این گنج ارزشمند همواره در تاریخ میانه‌ی ایران مورد توجه حکومت‌های مرکزی ایران قرار می گرفت. با این وجود صفویان به جهت پیوندهای عمیقی که با گیلانیان برقرار کرده بودند، نگاه متفاوتی به گیلان داشتند. یکی از حوادث مهم تاریخی و سرنوشت ساز تاریخ گیلان، پناهندگی اسماعیل میرزا به گیلان است. او بر اساس تصمیم صوفیان اهل اختصاص نخست به رشت و بعد به لاهیجان برده شد.صوفی خردسال در طی این مدت علاوه بر فراگیری رموز حکومت داری، با مبانی مذهب تشیع نیز آشنایی کامل یافت. با آنکه گیلانیان نقش انکارناپذیری در تاسیس صفویه داشتند، اما صفویان به مدت یک سده تا پایان عمر حکومت‌های محلی گیلان رفتار توام با مهر با آنان نداشتند و همواره آن‌ها را با روش‌های مختلف در فشار قرار می‌دادند. گیلان پس از سقوط حکومت‌های محلی جولانگاه مباشران صفوی گشت؛ زیرا شاه عباس به جهت منافع اقتصادی سرشاری که این ایالت و همچنین مازندران برایش داشت، آنجا را به طور مستقیم زیر نظارت خود قرار داد. در این شرایط هرچند گیلانیان استقلال خود را از دست دادند، اما این مساله مقدمات ارتباط جهانی گیلان با دنیا را فراهم آورد و از این زمان تجار و سیاحان دنیا به جهت اعتبار ابریشم گیلان این سرزمین به ویژه رشت را به عنوان یکی از مراکز مهم اقتصادی ایران در برنامه‌های اصلی سفر خود قرار می‌دادند.


با وجود اعتباری که گیلان به جهت موقعیت استراتژیکی و محصولات خود در دنیا یافت، اما مردم این ایالت همواره در برابر حکومت صفوی ناراضی بوده و در نتیجه مشاهده‌ی اندک ضعفی از سوی صفویان سر به شورش بر می داشتند. وسعت و تعدد شورش‌های مردم گیلان به اندازه‌ای بود که همواره حکومت صفوی از این مساله به عنوان یکی از مشکلات خود در برابر گیلانیان یاد می‌کرد.
با وجود اعتباری که گیلان به جهت موقعیت استراتژیکی و محصولات خود در دنیا یافت، اما مردم این ایالت همواره در برابر حکومت صفوی ناراضی بوده و در نتیجه مشاهده‌ی اندک ضعفی از سوی صفویان سر به شورش بر می داشتند. وسعت و تعدد شورش‌های مردم گیلان به اندازه‌ای بود که همواره حکومت صفوی از این مساله به عنوان یکی از مشکلات خود در برابر گیلانیان یاد می‌کرد.