۱۰۶٬۶۹۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ها ' به 'هها ') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
این کتاب دانشنامه ایست دربارهی تهران که در آن سخن قناعت به حدود جغرافیایی این ابرشهر نکرده است بلکه مجموعه ایست از مسائل جامعه شناسی و مردم شناسی این کلان شهر که از خواص جغرافیایی کنونی آن در امروز بدون حدود در بعد و به ظاهر با فزونی روزانه | این کتاب دانشنامه ایست دربارهی تهران که در آن سخن قناعت به حدود جغرافیایی این ابرشهر نکرده است بلکه مجموعه ایست از مسائل جامعه شناسی و مردم شناسی این کلان شهر که از خواص جغرافیایی کنونی آن در امروز بدون حدود در بعد و به ظاهر با فزونی روزانه کوچهها و خیابانهای نوین آن هم بدون وقفه رو به نهایت ندارد و خواننده با انصاف تصدیق خواهد کرد که فراهم آوری این همه اطلاعات از چنین شهری که منابع اطلاعاتی آن در پارهای از مواضیع صفر و در پارهی دیگر آنقدر نارساست که در نزد اهل تحقیق به صورت سند ارزشی ندارد. چنین کوششی برای تألیف و تدوین چنین مجلداتی همت عالی می خواهد و آگاهان به این مسائل خوب می دانند که چه رنجی مؤلف آن باید برده باشد تا مطالبی چنین سند پسند عرضه کند. | ||
باری به قول منطقیها بهتر است که بدانیم این تهران که موضوع این مجلد است چیست و به چه صورت می توان عوارض ذاتی آن را عرضه کرد تا بتوان مسائل تهران شناسی را از آن به دست آورد. تهران به ظاهر رونق خود را از فتنه خانمان برانداز مغول فراگرفته و هرچه مغولان بالفعل در براندازی ری کوشیدند بالقوه در احیای رونق تهران اثر گذاردند. باستان شناسان در دههی چهل همین قرن در دامنهی شرقی تپه های قیطریه یعنی در غرب جادهای که قیطریه با به دهکدهی دروس وصل می کرد با حفاری های خود به آثار باستانی رسیدند و آن را در منظر عام قرار دادند و با تشخیص خود این آثار را به قومی نسبت دادند که پیوند فرهنگی آن به فرهنگ قومی می خورد که در «سیالک» به حدود هزار و پانصد سال قبل از میلاد زندگی می کرد و فرهنگی شکوفا داشت و بدین ترتیب این اثر باستانی می رساند که این قوم اثر باستانی گذارندهی هزار و پانصد ساله و مقیم در قیطریه از حوالی تهران کنونی در امروز، باید تهران را با تاریخ سه هزار و پانصد ساله قرین با «ری» قدیم کند که در تورات موسی و تواریخ کهن یونانیان نام «ری» می درخشد. آنچه مبهم مانده این است که نام تهران در کتاب های مسالک و ممالک تدوین شدهی بعد از اسلام تا آنجا که در دست است دیده شده و کتب انساب محدثین، محمد بن حماد تهرانی دولابی را معرفی می کند معروف به ابو عبدالله که به سال 261 یا 271 هجری قمری درگذشته است. این ترکیب «تهرانی دولابی» خوشبختانه سرنخی به دست برای شناخت تهران می دهد، یعنی با شناختن «دولاب» شاید بتوان تهران را از «دولاب» شناخت. در اینجا تاریخ بیهقی به وقت ذکر حمله سلطان محمود غزنوی به ری دولاب را معرفی می نماید چه این تاریخ می گوید محمود در «دولاب» ری به قول امروزیها جایی برای استاد لشکر خود تعیین کرد و از آنجا برای غارت ری و خشنودی خلیفهی فاسد بغداد به نام اسلام با جنایاتی بس مخوف تر از حملهی مغولان چهارصد سال بعدی به شیعیان با فرهنگی ری زد. این ترکیب «تهرانی دولابی» می رساند چنان ری مشهور و چنان تهران حقیر بوده که معرف آن باید «دولاب» می گردید که از آن اجلی و اشرف باشد و تهران بدین ترتیب به وسیلهی دولاب شناخته شود و به «ری» بپیوندد. در ضمن به گردش ایام بنگرید که چگونه گذشته روزگار دولاب را به این روزها به وضعی اند که آن را در وسعت گسترهی تهران کنونی حتی به نام محلی از آن نام نمی برند. | باری به قول منطقیها بهتر است که بدانیم این تهران که موضوع این مجلد است چیست و به چه صورت می توان عوارض ذاتی آن را عرضه کرد تا بتوان مسائل تهران شناسی را از آن به دست آورد. تهران به ظاهر رونق خود را از فتنه خانمان برانداز مغول فراگرفته و هرچه مغولان بالفعل در براندازی ری کوشیدند بالقوه در احیای رونق تهران اثر گذاردند. باستان شناسان در دههی چهل همین قرن در دامنهی شرقی تپه های قیطریه یعنی در غرب جادهای که قیطریه با به دهکدهی دروس وصل می کرد با حفاری های خود به آثار باستانی رسیدند و آن را در منظر عام قرار دادند و با تشخیص خود این آثار را به قومی نسبت دادند که پیوند فرهنگی آن به فرهنگ قومی می خورد که در «سیالک» به حدود هزار و پانصد سال قبل از میلاد زندگی می کرد و فرهنگی شکوفا داشت و بدین ترتیب این اثر باستانی می رساند که این قوم اثر باستانی گذارندهی هزار و پانصد ساله و مقیم در قیطریه از حوالی تهران کنونی در امروز، باید تهران را با تاریخ سه هزار و پانصد ساله قرین با «ری» قدیم کند که در تورات موسی و تواریخ کهن یونانیان نام «ری» می درخشد. آنچه مبهم مانده این است که نام تهران در کتاب های مسالک و ممالک تدوین شدهی بعد از اسلام تا آنجا که در دست است دیده شده و کتب انساب محدثین، محمد بن حماد تهرانی دولابی را معرفی می کند معروف به ابو عبدالله که به سال 261 یا 271 هجری قمری درگذشته است. این ترکیب «تهرانی دولابی» خوشبختانه سرنخی به دست برای شناخت تهران می دهد، یعنی با شناختن «دولاب» شاید بتوان تهران را از «دولاب» شناخت. در اینجا تاریخ بیهقی به وقت ذکر حمله سلطان محمود غزنوی به ری دولاب را معرفی می نماید چه این تاریخ می گوید محمود در «دولاب» ری به قول امروزیها جایی برای استاد لشکر خود تعیین کرد و از آنجا برای غارت ری و خشنودی خلیفهی فاسد بغداد به نام اسلام با جنایاتی بس مخوف تر از حملهی مغولان چهارصد سال بعدی به شیعیان با فرهنگی ری زد. این ترکیب «تهرانی دولابی» می رساند چنان ری مشهور و چنان تهران حقیر بوده که معرف آن باید «دولاب» می گردید که از آن اجلی و اشرف باشد و تهران بدین ترتیب به وسیلهی دولاب شناخته شود و به «ری» بپیوندد. در ضمن به گردش ایام بنگرید که چگونه گذشته روزگار دولاب را به این روزها به وضعی اند که آن را در وسعت گسترهی تهران کنونی حتی به نام محلی از آن نام نمی برند. |